صداى نوينِ خراسان

Канал
Логотип телеграм канала صداى نوينِ خراسان
@vonokhПродвигать
783
подписчика
❇️ #صدای_نوین_خراسان تلاشی در تداوم اندیشه‌های ملی-مذهبی استاد شريعتى و آئینه روشنفکری دینی است. ❇️ انتشار مطالب الزاماً به معنی تایید دیدگاه نویسنده نیست. ❇️ ارتباط با ادمین و ارسال مطالب: @VoNoKhAdmin
🔘 استثناگرایی آمریکایی

✍️ آرش رئیسی‌نژاد


استثناگرایی آمریکایی مهم‌ترین بنیان هویتی ایالات متحده آمریکاست به گونه‌ای که درک سیاست خارجی، اقتصاد سرمایه‌داری و پویایی سیاست داخلی این کشور از فهم استثناگرایی آمریکایی می‌گذرد. استثنایی بودن آمریکا اشاره به فهم این کشور از خویشتن خود دارد. این فهم را باید درهم‌تنیده با ایده "آمریکا همچو نوری برای نورانی کردن جهان" دید چرا که آمریکا کشوری است که خود را دارای مشیت الهی (Devine Providence) می‌بیند. در این میان، استثناگرایی شرایط روانی ویژه‌ای را که از سوی نخبگان آمریکایی برساخته‌شده ایجاد می کند که بر پایه آن در سیاست خارجی آمریکا گناه و جرم نیست. این بدین معناست که ممکن است اشتباهاتی در سیاست خارجی آمریکا پذیرفته شود، ولی جرم و گناه نیست؛ چرا که "تاریکی را در نور راهی نیست"! بهمین دلیل است سیاست خارجی آمریکا عموما توجیه می‌شود و زیر پرسش قرار نمی‌گیرد. از همین رو، استثناگرایی آمریکایی اسطوره بنیادین (Myth) هویت و سیاست آمریکاست; اسطوره‌ای هویتی که تاریخ ندارد. آمریکا اما خود را "شهری درخشان بر فراز تپه" (Shining City on a Hill) می‌خواند.

آمریکا ابرقدرتی است که بزرگی آن بیشتر برخاسته از جایگاه جغرافیایی و دسترسی ایمن به دو اقیانوس دارد تا صرف اقتصاد و آرمان‌هایش. به بیان دیگر، جغرافیا حامی ایده آمریکا بوده است. از این رو، منطق جغرافیا حکم می‌کند که چیرگی سامانه‌ای سیاسی با انسجامی باثبات بر این پهنه موجد برآمدن قدرتی بزرگ شود. اسپایکمن بدرستی گفته بود که آمریکا "مطلوب‌ترین کشور در جهان از نقطه نظر موقعیت است."

آمریکا کشوری قاره‌ای از اقیانوس تا اقیانوس است. ۴۸۰۰ کیلومتر کرانه دریایی طولانیِ این کشور بستری مناسب برای برپایی بنادری عمیق جهت تسهیل اعمال قدرت در دو پهنه وسیع آبی اطلس و آرام را فراهم کرده است. هر دو همسایه شمالی و جنوبی این کشور نیز دو ساحل طولانی اقیانوسی دارند; با این حال، تفاوتی ژرف با آمریکا دارند. کانادای کم‌جمعیت گرفتار قطب شده و مکزیک پرجمعیت فاقد کرانه مناسب برای بنادر ژرف اقیانوسی است. هیچکدام از این دو نمی‌توانند قدرت آمریکا را به خطر اندازند، هر چند که مرزهای مکزیک با مهاجرین لاتین غیرقانونی خود تهدیدی هویتی برای امنیت ملی آمریکا ایجاد کرده است. فقدان رقیب طبیعی باعث شده که آمریکا هژمون طبیعی در نیکمره غربی گردد. چین و روسیه اما هژمون دیگر نیمکره نبوده و نیستند.

گو اینکه جغرافیا نقشی مهم در شکل‌گیری اسثناگرایی آمریکایی داشته; با این حال، دیگر عواملی نیز موجد شکل‌گیری این بنیان هویتی آمریکا شده‌ است. ردپای بسیاری از این عوامل را در فاصله کشف آمریکا در ۱۴۹۲ توسط کریستف کلمب و استقلال آن در سال ۱۷۷۶ می‌توان دید...

ادامه مطلب

 ــــــــــــــــــ
#سیاست
#سیمرغ
#صدای_نوین_خراسان
@Iran_simorgh
🆔 @VoNoKh
🔘 آنچه در فلسطین رخ می‌دهد: نسل کشی و پاکسازی نژادی!

✍️ نعیمه عطامنش


▪️اصطلاح "genocide" (نسل كشی) تا پیش از سال ١٩٤٤ وجود نداشت. این اصطلاح بسیار خاص به جنایات خشونت‌باری اطلاق می گردد که علیه یک گروه به قصد نابودی آن صورت می گیرد. در ٩ دسامبر ١٩٤٨، سازمان ملل متحد تحت تاثیر واقعه هولوكاست و تا حد زیادی به دلیل تلاش های خستگی‌ناپذیر رافائل لیمكن، کنوانسیون منع و مجازات جرم نسل كشی را به تصویب رساند. طبق این کنوانسیون "نسل کشی" جرم بین المللی شناخته شد و کشورهای امضاكننده آن ملزم به "منع و مجازات" آن شدند.

▪️با این که اسراییل در ۱۷ اگوست ۱۹۴۹ به این کنوانسیون پیوست، اما اقدامات او همیشه در قالب نسل کشی گنجانده می‌شود، چه از ابتدای حضورش در فلسطین و چه بعد از تأسیس این کشور.

▪️یک مورد از رفتارهای مصداق نسل‌کشی در همان دو سال نخست بعد از تاسیس کشور آغاز شد. در آن، زمان یا فلسطینی‌ها را به داخل یک سری «گتو» راندند، چنانکه از آن زمان و تا حالا هم جامعه فلسطینی‌های حیفا در کوه کارمل زندگی می‌کنند؛ یا از شهرهایی که ده‌ها سال در آن زیسته بودند اخراج شدند، چنانکه در صفد رخ داده، در مورد خاص اشدود، کل جمعیت فلسطینی‌های آنجا به باریکۀ غزه رانده شدند.

▪️پس از طوفان الاقصی، دو دعوی در جنایت جنگی در مورد اسراییل مطرح شد؛ یکی را افریقای جنوبی عنوان کرد به دلیل حملات کور به غیر نظامیان فلسطینی، و دعوی دوم را نیکاراگوئه مطرح کرد و آلمان را به دلیل صادرات مداوم تسلیحات به اسرائیل متهم به همکاری در نسل‌کشی کرد. برآورد می‌شود حدود سی درصد از سلاح‌های اسرائیل به وسیلۀ آلمان تامین می‌شود و حتی جنگنده‌های F16 آمریکایی از طریق آلمان به خاورمیانه می‌رسند. علاوه بر این دبیر کل سازمان ملل نیز بارها آنچه پس از هفت اکتبر در غزه رخ داده را نسل‌کشی نامیده، اما با این وجود هنوز برخورد قهری با اسرائیل انجام نشده است.

▪️اما نباید آنچه در غزه رخ می‌دهد را تنها یک جرم جنگی و تنها نسل‌کشی دانست. در دهۀ ۱۹۹۰، پس از جنایات صرب‌ها در بوسنی و پس از جنگ داخلى بالكان، این جرم یعنی پاکسازی نژادی تعريف حقوقی و رسمی یافت. طبق این تعریف پاکسازی نژادی به هرگونه اقدامی از سوی یک نژاد و قوم مشخص گفته می‌شود که به منظور بیرون راندن یک گروه نژادی و قومیتی دیگر صورت گیرد به این هدف که یک منطقه مخلوط نژادی را به یک منطقه خالص نژادی تبدیل کن.د چنان اقداماتی فارغ از اینکه به چه وسیله‌ای انجام گیرد به حد پاکسازی نژادی بالغ می‌شود. حال وسایل انجام آن م‌یتواند از اجبارو تهدید تا اخراج و کشتار دسته‌جمعی را شامل شود...

متن کامل

 ــــــــــــــــــ
#سیاست
#صدای_نوین_خراسان
🆔 @VoNoKh
🔘 موانع و‌ راهکارهای گذار به دموکراسی در ایران 

مهدی محمودیان
 

درعلوم سیاسی، وقتی از «ساختار» در نظام سیاسی صحبت می‌کنیم، به مجموعه‌ای از نهادها، قوانین، اصول و ترتیبات رسمی و غیررسمی اشاره می‌شود که در مجموع، نحوه عملکرد و سازماندهی قدرت و حکمرانی در یک جامعه را تعیین می‌کنند. ساختار سیاسی شامل مؤلفه‌هایی است که چارچوب تعاملات، تصمیم‌گیری‌ها و فرآیندهای حکومتی را مشخص می‌کند و معمولا در اسناد بنیادین مانند قانون اساسی و قوانین اساسی کشور تجلی می‌یابد.

ساختار سیاسی

ساختار سیاسی، شامل این موارد است: نهادهای سیاسی مانند قوه مجریه، قوه مقننه، و قوه قضاییه، قوانین و مقررات که نحوه‌ی انتخاب، انتقال و تفویض قدرت را تنظیم می‌کنند، اصول و ارزش‌های پایه مثل دموکراسی، حاکمیت قانون، و عدالت، روابط قدرت بین گروه‌ها و طبقات مختلف اجتماعی، مثل رابطه بین دولت و جامعه، یا نقش گروه‌های ذی‌نفع و نهادهای مدنی. این ساختارها باعث می‌شوند که نحوه توزیع قدرت، چگونگی اعمال سیاست‌ها و همچنین محدودیت‌ها و نظارت‌ها بر قدرت مشخص شود.

تغییر در ساختار سیاسی

تغییر در ساختار سیاسی معمولاً به اصلاحات قانونی، تغییر در نهادها، یا حتی تغییرات بنیادین در اصول و قواعد اساسی منجر می‌شود. تغییرات در ساختار سیاسی به انواع مختلفی تقسیم می‌شوند که هر کدام سطح و شدت متفاوتی دارند. این تغییرات از اصلاحات جزئی تا دگرگونی‌های بنیادین متغیر هستند و به اهداف و نیازهای جامعه بستگی دارند.
در کل، چهار نوع اصلی تغییر در ساختار سیاسی وجود دارد:

۱. اصلاحات (Reforms): اصلاحات شامل تغییرات جزئی و تدریجی در ساختار سیاسی است، بدون اینکه ساختار اساسی یا اصول پایه نظام سیاسی تغییر کند. معمولاً این تغییرات برای بهبود کارکرد نهادها، افزایش شفافیت، یا کاهش فساد صورت می‌گیرد. مثال‌هایی از اصلاحات شامل تغییرات در قوانین انتخاباتی یا افزایش شفافیت مالیاتی است.

۲. تغییرات نهادی (Institutional Changes): این تغییرات شامل بازسازی یا تغییر در نهادهای موجود یا ایجاد نهادهای جدید برای بهبود عملکرد سیاسی است. این نوع تغییر ممکن است شامل بازبینی در ساختار قوه مجریه، قوه مقننه، یا قوه قضاییه باشد. هدف از این نوع تغییر، بهبود بازدهی و سازگاری نظام سیاسی با نیازهای جامعه است.

۳. تحولات انقلابی (Revolutions): تحولات انقلابی شامل تغییرات عمیق و اساسی در ساختار سیاسی است که معمولاً با تغییر کامل نظام حکومتی یا حاکمیت همراه است. انقلاب‌ها اغلب در پی اعتراضات گسترده اجتماعی و عدم رضایت عمومی شکل می‌گیرند و منجر به تغییرات بنیادی در اصول و ارزش‌های حاکم می‌شوند. نمونه بارز این تغییرات، انقلاب‌های تاریخی مانند انقلاب فرانسه یا انقلاب روسیه هستند.

۴. گذارهای نظامی (Systemic Transitions): این تغییرات زمانی رخ می‌دهند که نظام سیاسی به‌طور کامل به یک سیستم جدید و متفاوت تبدیل شود. برای مثال، گذار از یک نظام پادشاهی به جمهوری یا از یک نظام دیکتاتوری به دموکراسی را می‌توان گذار نظامی نامید. این نوع تغییرات اغلب پیچیده، همراه با چالش‌های فراوان و نیازمند زمان برای تثبیت هستند.

هر کدام از این انواع تغییرات، در شرایط خاص و بر اساس نیازهای جامعه ممکن است رخ دهند و بسته به میزان مشارکت عمومی، حمایت نخبگان سیاسی، و شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه، موفقیت یا شکست‌های متفاوتی را تجربه کنند...

متن کامل

 ــــــــــــــــــ
#سیاست
#خبرانه_ها
#صدای_نوین_خراسان
@MahmoudianMehdi
🆔 @VoNoKh
🔘 دینی که با گذشته ازدواج کند، در جهان جدید بیوه خواهد ماند!

مهراب صادق‌نیا


"معنویّت‌های نوپدید"، "ادیان بدیل"، "جنبش‌های نوپدید دینی"، و یا به قول بعضی‌ها و البته به نادرست، "عرفان‌های کاذب" در جهان جدید به موضوعی نگران‌کننده برای نهادها و سازمان‌های ادیان سنتی تبدیل شده‌اند. کلیسای مسیحی و جهان مسیحیّت، برابر انتظار، بسیار زودتر از ما مسلمانان با این پدیده درگیر شده و نسبت به آن واکنش نشان داد. افزون بر کلیسا، اندیشمندان علوم انسانی، به‌ویژه جامعه‌شناسان و روان‌شناسان نیز این جنبش‌ها را موضوعی مناسب برای مطالعه یافته و نظریه‌هایی در این باب ارائه کرده‌اند.

مروری بر ادبیات علمی و الاهیاتی تولید شده در این زمینه برای ما می‌تواند درس‌آموز و تا اندازه‌ای راه‌گشا باشد. این ادبیات حکایت از آن دارد که کلیسای کاتولیک، معنویت‌های نوپدید را بهانه کرد تا در منطق و زبان تعالیم خویش بازاندیشی کند. الاهیات‌دان‌های مسیحی بیش از آن‌که ادیان و عرفان‌های بدیل را دسیسه‌ی دشمنان و بدخواهان بدانند، آن‌ها را یک واقعیّت اجتماعی قلم‌داد کردند که ممکن است نشانه‌ ضعف کلیسا در دفاع از سنّت و تعالیم سنّتی خود باشند، و یا به قول پاپ فرانسیس، شاید آن‌ها فروشنده‌ی کالایی هستند که در جهان جدید مشتری ندارد.

در ایران اما ماجرا فرق می‌کند. علوم انسانی به هزار دلیل موجّه و ناموجّه در حد بیان همان نظریه‌های جامعه‌شناسان، مردم‌شناسان، و روان‌شناسانِ غربی باقی مانده‌اند و کم‌تر به بررسی این پدیده‌ها در ایران پرداخته‌اند. تازه اگر هم می‌پرداختند کسی گوشش به علم و دانشگاه بدهکار نبود. در حوزه‌های علمیّه هم اگر به این موضوع توجّه کرده باشند، بیشتر با دید نقد و بررسیِ محتوایی و ارزیابی مدّعاهای به قول خودشان "عرفان‌های کاذب" است. حوزویان کم‌تر حاضر شده‌اند به این بیاندیشند که ممکن است گُسست ادراکی موجود میانِ جامعه و تعالیم حوزه سبب پیدایش این معنویّت‌ها شده باشد. گسستی که ممکن است ریشه در ناتوانی مبلّغان دین در توضیح و توجیه آن برای جهان جدید باشد. باز هم به قول پاپ فرانسیس، دینی که با گذشته ازدواج کند، در دنیای جدید بیوه خواهد ماند!

دلبستگی عمیق به گذشته و تلاش برای نگه‌داشتن آن و اصرار بر محتواها و روش‌های آموزشی کُهَن به پیدایش دگراندیشی‌های دینی و معنوی خواهد انجامید و به معنویّت‌های جدید امکان ظهور می‌دهد. معنویّت‌هایی که بیش از آن‌که به اصالت و پیشینه‌ خود افتخار کنند و ببالند، به مسکّن بودن خود تکیه می‌کنند.

ــــــــــــــــــ
#دین
#کانال_نواندیشی_دینی_کیان
#صدای_نوین_خراسان
@farhangi_e_kian
🆔 @VoNoKh
🔘 معامله‌گرانِ جهان! متحد شوید!

✍️ علی گرجی


هنوز چند ساعتی بیشتر از اعلام پیروزی دونالد ترامپ در چهل و هفتمین انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا نمی‌گذرد. طی هفته‌ها و روزهای گذشته افراد بسیاری در ایران و جهان، پیگیر این انتخابات بودند و حساسیت‌های خاص خود را داشتند تا جایی که گفته می‌شود ایرانیان، پس از کوبا و ایرلند، سومین رده را داشتند! برخی تصور می‌کردند و می‌کنند که با پیروزی دونالد ترامپ، فشارها بر نظام حاکم بر کشور افزایش یافته و کار را بر جمهوری اسلامی بسیار سخت خواهد کرد. حتی کسانی هم بودند که طی همین چند ساعت گذشته با ارسال پیام تبریک برای ترامپ، بی‌شرمانه از او دعوت به دخالت در امور کشور و تلاش برای براندازی نظام نمودند!

اما نکته‌ای که می‌خواهم به آن اشاره کنم این است که دونالد ترامپ، گرچه کاندیدای حزب جمهوری‌خواه است و گرچه اکنون بر جایگاه ریاست جمهوری آمریکا تکیه زده، اما برخلاف بسیاری از اسلاف خود، بیش از آن که حزبی، جمهوری‌خواه، و حتی سیاستمدار باشد، یک "بیزینس‌من"، تاجر، و معامله‌گر است. او از هاروارد یا استنفورد نیامده بلکه دارای لیسانس اقتصاد از دانشگاه پنسیلوانیا است، و بیشتر عمر خود را در کسب و کار گذرانده است. "پس‌زمینه" شخصیتی او تجارت، معامله و بده‌بستان است.

با چنین شخصیتی، همچون خودش می‌توان رفتار کرد و انتظاراتی متناسب با " شاکله‌اش" داشت.

البته واضح است که این سخن هرگز بدان معنا نیست که روزگاری با آسودگی خاطر در پیش خواهد بود. اما توجهی هست برای براندازانی که با انتخاب ترامپ بر سر شوق آمده‌اند!

این دومین دوره‌ای است که دونالد ترامپ در این مسند قرار می‌گیرد. در دور قبل نیز رفتار معامله‌گری و بده‌بستان را از خود نشان داد. دیدار با رهبر کره شمالی، رادیکال‌ترین کشور کمونیستی جهان از میان معدود کشورهای باقیمانده؛ و کشاندن برخی کشورهای عرب به پای همسفره‌گی با اسرائیل تحت عنوان پیمان ابراهیم، دو نمونه از این روحیه وی است. این نکته قابل توجه است که "بیزنس‌من‌ها" برای پیشبرد اهداف خود نیاز به محیطی آرام‌تر دارند. امروز نیز ترامپ در صحبت‌هایش گفت جنگی را شروع نخواهد کرد بلکه جنگ‌ها را تمام می‌کند.

اما این هم مهم است که جنگ‌ها را چگونه تمام خواهد کرد؟ درگیری‌های فلسطین و اوکراین، دو درگیری مهم این روزهاست. این سخن ترامپ در عین حال می‌تواند به معنای حمایت کامل و همه جانبه از متحدانش تا شکست و نابودی طرف مقابل و اتمام جنگ باشد! فراموش نکنیم که ترامپ به هرحال رئیس‌جمهور کشور آمریکا است.

با آمدن ترامپ، شاید زمانی باشد که کارکرد مذاکره برای مذاکره به محاق رفته و مذاکره برای معامله در دستور کار کشورها قرار بگیرد.

روزی روزگاری کارل مارکس و پیروان او می‌گفتند: "کارگران جهان متحد شوید". شاید امروز این شعار تغییر کرده و تبدیل شده باشد به: "معامله‌گرانِ جهان، متحد شوید!"

ــــــــــــــــــ
#سیاست
#صدای_نوین_خراسان
🆔 @VoNoKh
🔘 سیاست، اسیرِ کلیشه‌ها

محمدجواد روح


یکی از بدترین ویژگی‌های سیاستمداران اسیر کلیشه شدن آنهاست. سیاستمدار حاذق هیچ‌گاه هیچ پدیده‌ای را ذاتا تهدیدآمیز یا مطلقا فرصت‌‌آفرین نمی‌بیند. بلکه هر پدیده‌ای را همزمان واجد ظرفیت‌های تهدیدآمیز یا فرصت‌زا می‌داند و نحوه رفتار و واکنش خود را عامل تعیین‌کننده در تبدیل تهدید به فرصت و بر عکس می‌داند.

در واقع، سیاستمداران کارکشته و فعال، در برابر پدیده‌های بیرونی منفعل نیستند و به کنشگری خود در ایجاد ظرفیت‌های جدید باور دارند.

انتخاب ترامپ به‌عنوان رییس‌جمهور جدید آمریکا از پدیده‌هایی است که می‌تواند مشمول کلیشه‌های رایج شود و آمدن او را برای ایران شر مطلق تحلیل کنند. به‌ویژه با تجربه حضور اول او در کاخ‌سفید که با خروج از برجام و تشدید تحریم‌ها و ترور سردار سلیمانی همراه بود، چنین برداشت و تحلیلی دور از انتظار نیست. با افزایش قیمت ارز در روزهای منتهی به انتخابات آمریکا، بازار نیز با چنین تحلیلی به استقبال ترامپ رفته است.

ولی توجه کنیم که ترامپ ظرفیت‌های مهمی دارد و برخلاف اسلافش از جنگ‌های منطقه‌ای پرهیز می‌کند و این را به‌عنوان وعده انتخاباتی نیز بارها ابراز کرده است و اتفاقا آنچه که امروز برای جامعه ما خطرناک‌تر از هر پدیده دیگر به‌نظر می‌رسد، درگیر شدن در یک جنگ منطقه‌ای است.

آنچه که گفته شد به این معنا نیست که هیچ تنشی با ترامپ پیش نخواهد آمد. بلکه به این معناست که رسیدن به این نقطه ناشی از خواست و عملکرد ما یا اسیر شدن در کلیشه‌ها و پیش‌داوری‌های موجود نباشد. خیلی از این کلیشه‌ها به دلایل گوناگون نادرست هستند. یا بر حسب تغییر شرایط موضوعیت خود را از دست می‌دهند و بنابراین، دلیلی ندارد که آنها را مبنای رفتار خود قرار داد. به‌ویژه ترامپ به دلیل اینکه وابستگی‌های حزبی کمتری دارد، راحت‌تر می‌تواند کلیشه‌ها را کنار بگذارد.

مهم‌تر از این نکته بدیهی، رویکرد ما به مفهوم سیاست است. برای سیاستمداران، مرغ سیاست یک پا ندارد. چنین نیست که سیاست را چون فرآیندی خطی و مستقیم ببینیم و گمان شود که بدون قیدوشرط و همواره باید در همان مسیر از پیش تعیین‌شده حرکت کرد.

سیاست باید منعطف باشد. اگر متصلب باشد، احتمال شکست آن بیشتر می‌شود؛ چون طرف مقابل دست سیاستمدار متصلب را پیشاپیش خوانده است. این امر موجب افزایش هزینه‌های سیاست می‌شود و ریسک آن را بالا می‌برد. فقدان انعطاف‌پذیری موجب کور شدن سرچشمه‌های خلاقیت می‌شود و گزینه‌های پیش‌روی سیاستمدار را کاهش می‌دهد.

اگر از دو زاویه فوق به ماجرای آمدن ترامپ نگاه کنیم، به‌طور قطع در کنار تهدیدات حضور او در کاخ‌سفید، فرصت‌هایی هم وجود دارد. فرصت‌هایی که وظیفه بالفعل شدن آن برعهده سیاستمداران منعطف و تحول‌خواه است.

بدون شک از همین امروز و با آمدن ترامپ همه سیاستمداران جهانی به دنبال این خواهند بود که شناخت خود از او و سیاست‌هایش را به‌روز کنند و با استفاده از انعطاف‌پذیری خود از این موقعیت به سود منافع ملی کشور خود سود ببرند. ما نیز نباید مستثنا از این قاعده باشیم.

البته ذکر این نکته ضروری است که نباید اجازه داده می‌شد که وضعیت کشور به‌جایی رسانده شود که بیش از حد متعارف تحت‌تأثیر تغییرات سیاسی در سایر کشورها قرار گیرد. چنین وضعی تاحدی موجب بی‌ثباتی و وابستگی  سیاست‌های کشور می‌شود. واقعیتی که در سیاست خارجی ایران کمابیش دیده می‌شود.

حتی اگر در اظهارات دیپلماتیک مدعی شویم که حضور هر نامزدی در کاخ‌سفید برای ما فرقی ندارد. فرق دارد؛ نه فقط برای ما برای اغلب کشورها فرق دارد. آنچه مهم است، کیفیت و کمیت این تفاوت‌هاست.

ــــــــــــــــــ
#سیاست
#راهبرد
#صدای_نوین_خراسان
@javadrooh
🆔 @VoNoKh
🔘 هیچ پژوهشی رابطه بی‌حجابی با بی‌عفتی را ثابت نکرده!

دوره قاجار؛ کمترین اختلاط زن و مرد با بیشترین فساد اخلاقی

✍️ فاطمه موسوی ویایه (دبیر گروه مطالعات زنان انجمن جامعه شناسی)


حاکمیت اصرار دارد که الزام حجاب برای حفظ نظم اجتماعی و بنیان خانواده است اما این ادعا بر هیچ تحلیل آماری کلان یا تحقیقات اجتماعی میدانی یا تحقیقات روانشناسی متکی نیست.

حوزه تخصصی من مسائل اجتماعی است و در مورد طلاق و خیانت هم کار کرده‌ام و تا به امروز یک تحقیق ایرانی و خارجی پیدا نکردم که نشان دهد افزایش بی‌حجابی باعث افزایش خیانت می‌شود یا آمار تجاوز یا فحشاء را بالا می‌برد.

حتی در یک مقایسه تحلیلی کافی است به کشورهای مسلمانی که در آن‌ها حجاب اجباری نیست نگاه کنیم که در مقایسه، آمار فساد و فحشای بالاتری ندارند. اساساً فرض پیوستگی تام بین حجاب و عفاف فرض غلطی است. ربط دادن حجاب با عفاف مبتنی بر پیش‌فرض‌های اشتباه است.

قضیه صفر و یک نیست که باحجاب و عفیف داشته باشیم و بی‌حجاب و غیرعفیف. آنچه ما امروزه شاهدش هستیم اتفاق خوبی است تا بسیاری از افراد متوجه شوند پیش‌فرض‌های غلطی داشتند چون با جمع شدن گشت ارشاد سونامی برهنگی رخ نداد و بی‌حجابی به معنای رفتار غیرعفیفانه نیست.

زنان بی‌حجاب و اختلاط زنان و مردان باعث افزایش خیانت و طلاق نیست و جامعه را به فساد و فحشاء نمی‌کشاند. مسائل اجتماعی پیچیده هستند و این تحلیل‌های ساده‌انگارانه فقط موجب گمراهی است. اصلا باید پرسید چگونه حجاب و عدم اختلاط زن و مرد، به جامعه اخلاقی منجر می‌شود؟

عصر قاجار را ببینید که مستندات بسیاری از این دوره تاریخی پیشامدرن داریم؛ زنان عصر قاجار بیشتر خانه‌نشین و در اندرونی هستند، در فضای عمومی و خیابان در ساعات محدود و مکان‌های عمومی چون بازار و امامزاده تردد می‌کنند و آن هم با حجاب کامل و روبنده که هویت فرد تشخیص داده نمی‌شد و کمترین حد اختلاط بین محرم و نامحرم وجود داشت. سن ازدواج پایین و تعداد فرزندان زیاد بود و چندزنی و استفاده از کنیزان نیز معمول بود.

با این وجود آیا جامعه عصر قاجار یک جامعه اخلاقی و دور از فحشاء بود؟!
اصلاً اینطور نیست و گزارش‌های تاریخی نشان می‌دهد مناسبات غیراخلاقی مانند هم‌جنس‌خواهی و شاهدبازی در مردان زیاد بوده است. در واقع زندانی کردن نیمی از جامعه در خانه، موجب اخلاقی شدن و عفیف شدن جامعه نشده بود.

چرا اصرار داریم به عصر قاجار برگردیم؟

پ.ن: حجاب در صدر اسلام اجباری نبوده و خداوند در قرآن برای زنان مومن بسیار سفارش کرده است.

ــــــــــــــــــ
#سیاست
#فردای_بهتر
#صدای_نوین_خراسان
@MostafaTajzadeh
🆔 @VoNoKh
🔘 سیمای دو زن

علی‌اکبر سعیدی سیرجانی


داستان‌های عاشقانه‌ٔ «خسرو و شیرین» و «لیلی و مجنون»، هردو سرودهٔ «نظامی گنجوی» سرایندههٔ توانمند ایرانی هستند.

منظومه‌ٔ «خسرو و شیرین» داستان عاشقانه‌ای است در ایران باستان و یادی است از معشوقه‌ٔ در جوانی از کف‌رفته‌ٔ نظامی به نام «آفاق». به نحوی که در این هشتصد سال کسی نتوانسته مانندش را بسراید. و «لیلی و مجنون» داستان دلدادگی دو جوان است در دیار عرب.

نظامی در آغاز هر دو داستان مدعی است که در اصل داستان تصرفی نکرده است.

نظامی نا‌خوداگاه در «لیلی و مجنون» به ترسیم چهره‌ٔ زن در دیار عرب و در «خسرو و شیرین» به نمایاندن چهرهٔ زن در ایران باستان پرداخته است.

لیلی، پرورده‌ٔ جامعه‌ای است که دلبستگی را مقدمه‌ٔ انحرافی می‌پندارد که نتیجه‌اش سقوط حتمی در جهنم وحشت‌انگیز فحشاست. در این سرزمین پاکی و تقوا، بدا به حال دختر و پسر جوانی که نگاه علاقه‌ای رد و بدل کنند.

اما در دیار شیرین، منعی بر مصاحبت و معاشرت بی‌آلایش مرد و زن نیست و عجبا که در عین آزادی معاشرت، شخصیت دختران، پاسدار عفاف ایشان است.

دختری سرشناس، یکه و تنها، بر پشت اسب می‌نشیند و از ناف ارمنستان تا قلب تیسفون می‌تازد و کسی متعرض او نمی‌شود.

اما وضع لیلی چنین نیست و جرایمش بسیار. نخست این که زن به دنیا آمده و از هر اختیار و انتخابی محروم. گناه دیگرش زیبایی‌ست. در نظام قبیله‌ای، مرگ و زندگی او در قبضه‌ٔ استبداد مردان است. پدر لیلی مرد مقتدری است که چون از تعلق خاطر قیس (مجنون) و دخترش با خبر می‌شود، در حصار خانه زندانی‌اش می‌کند و زندانبانش‌، زن فلک‌زده‌ای است به نام مادر که به فرمان شفاعت‌ناپذیر شوهر مجبور است رابطه‌ٔ دخترش را با جهان خارج قطع کند.

اما فضای داستان «خسرو و شیرین» متفاوت است. دنیای شیرین، دنیای بی‌پروایی‌هاست. شیرین، دست‌پرورده‌ٔ زنی است که به گفتهٔ نظامی: «ز مردان بیشتر دارد سترگی». شیرین، دختر ورزشکار نشاط‌طلب طبیعت‌دوستی است که بر اسبی زمانه‌گرد برمی‌نشیند و با جماعتی از دختران هم‌سن‌وسال خود که: «ز برقع نیست‌شان بر روی بندی» و هر یک با فنون سوارکاری و دفاع از خویش آشنایی دارند، به چوگان بازی می‌رود.

دختری که در چنین محیطی بالیده در مورد طبیعی‌ترین حق مشروع خویش، یعنی انتخاب شوهر، گرفتار هیچ مانعی نیست.

شیرین در کنار عاشق خود خسرو، اسب می‌تازد، به گردش و تفریح می‌پردازد، مذاکره می‌کند، شرط و شروط می‌گذارد و امتیاز می‌گیرد و در همه‌حال پاکدامنی خود را پاس می‌دارد.

و آن طرف زندگی سراسر تسلیم لیلی است. خالی از هر تلاشی. از مکتب‌خانه‌اش باز می‌گیرند و در خانه زندانی‌اش می‌کنند و به شوهر نادیده‌ٔ نامطبوعی می‌دهندش، بی‌آنکه اعتراضی بکند.

این تصویری است از موقعیت زن در نظام قبیله‌ای عرب و جایگاه زن در ایران.

- منبع: سیمای دو زن. تهران: پیکان، ۱۳۶۷.

ــــــــــــــــــ
#سیاست
#اندیشه
#صدای_نوین_خراسان
@andiiishe
🆔 @VoNoKh
🔘 نقش‌های متفاوت جنبش کارگری در کشورهای پیشرفته و در حال توسعه

علی حاجی‌قاسمی*


در کشورهای توسعه‌یافته به تدریج اتحادیه‌های کارگری از نهادهای اعتراضی و سازمان‌دهندگان اعتصابات بزرگ به سازمان‌های بوروکراتیکی تبدیل شدند که خود نقش مهم و سازنده‌ای در انطباق اعضای صنف خود با شرایط اجتماعی متحول بر عهده‌ گرفتند. سندیکاها در کنار دولت‌های سوسیال‌دموکرات مجبور بودند که نقش مسئول و سازنده‌تری به خود بگیرند و به جای ادامه اعتراضات علیه دستگاه سیاسی موجود، برای درمان عوارض ناشی از تغییر و تکامل نسبتاً سریع جامعه صنعتی خود فعالانه در چاره‌جویی‌ها نیز شرکت کنند. در اختیار گرفتن چنین نقشی توسط اتحادیه های کارگری علاوه بر آن که به آن‌ها اعتبار ویژه‌ای داد و نمایندگان این طبقه را به میزان زیادی در تصمیم‌گیری‌های مربوط به وضعیت کارگران سهیم کرد و تشکیل دولت رفاه را میسر ساخت، جنبش کارگری را نیز از درجا زدن در شعارهای رادیکال نجات داد.

بدین سان جنبش کارگری از یک حرکت صرفاً اعتراضی که تنها مطالباتی در برابر دولت و کارفرمایان مطرح می‌کرد و خود نقشی در حل مسائل پیچیده مربوط به رشد و توسعه جامعه نداشت به نهادی مسئول و سازنده تبدیل شد که به سهم خود در مسیر پیشرفت سیاسی، اجتماعی و سازمان کار شرکت می‌کرد. این روند باعث شد که سندیکاهای کارگری در نزد طبقات مختلف اجتماعی اعتبار و منزلتی ویژه کسب کنند. به همین علت است که جنبش کارگری در کشورهای صنعتی به عنوان یکی از عوامل اصلی شناخته می‌شود که پیشرفت‌های صنعتی و اجتماعی را ممکن ساخت و خود فعالانه در روند توسعه شرکت کرد.

البته از سوی دیگر نهادی شدن و یا شاید بهتر باشد بگوییم بوروکراتیزه شدن اتحادیه‌های کارگری به نظر برخی از منتقدان مضراتی را نیز در پی داشته‌است زیرا باعث پیدایش گروهی از نخبگان در جنبش کارگری شد که بر اهرم‌های قدرت تکیه زدند و در مواردی از موضع منافع فردی و برای حفظ نظم موجود اهداف جنبش کارگری را فدای ضرورت‌های سیاسی و ارزش‌های مسلط در جامعه کردند. برخی دیگر این نظریه را رد می‌کنند و معتقدند که پدیده تسلط نخبگان بر جنبش‌های صنفی اگرچه تا حدودی صورت گرفته اما هیچگاه مسلط و تعیین کننده نبوده‌است. آن‌ها بر این باور اند که نخبه‌گرایی به عنوان یک عارضه می‌تواند در هر تشکل و نهاد اجتماعی به درجاتی بارز شود اما در یک روند طولانی نمی‌تواند عنصری مسلط باشد زیرا با اعتراض و مقاومت از پایین مواجه می‌شود.

در مورد کشورهایی که در آن‌ها جنبش‌های کارگری یا حقوق‌بگیران به مفهوم مدرن آن شکل نگرفته و گروه‌های مختلف حقوق‌بگیر تشکل مستقل خود را ایجاد نکرده‌اند و در مبارزه صنفی و سیاسی حضوری مستقیم و بدون قیم ندارند وضعیت کاملاً فرق می‌کند (در اینجا نباید سازمان‌های مجازی صنفی که دست‌ساز این یا آن دولت و یا سازمان‌های انقلابی مدافع طبقات محروم هستند را با اتحادیه‌های حقیقی صنفی یکی گرفت).

در این کشورها رادیکالیسم محصولی است از همسویی مبارزه اعتراضی گروه‌های به حاشیه رانده شده که در بسیاری موارد نسبت به عوارض و پیامدهای منفی روند تحول صنعتی معترض هستند، با استراتژی انقلابی که توسط جریان روشنفکری انقلابی و عمدتاً با انگیزه رقابت سیاسی با جریان مسلط در حاکمیت به پیش برده می‌شود.

بنابراین نباید گرایش به رادیکالیسم را در کشورهای در حال توسعه با رادیکالیسم کلاسیک که در مراحل نخست شکل‌گیری جوامع صنعتی به وجود آمد یکی دانست. در غالب کشورهای در حال توسعه طبقه کارگر به عنوان جریانی متشکل و یا در حال متشکل شدن، نیروی اصلی پیش برنده افکار رادیکال نیست، بلکه غالباً این بازیگران سیاسی محروم از اهرم‌های قدرت هستند که از پتانسیل نهفته در گروه‌های محروم حقوق‌بگیر در خدمت اهداف سیاسی خود استفاده می‌کنند. این در حالی است که جنبش رادیکال کارگری در جوامع صنعتی محصول شرایط نابهنجار اجتماعی است و به همین علت با تغییر شرایط و بهبود اوضاع ضرورت وجودی آن از بین می‌رود و نتیجتاً نیروی رادیکال میل به شورشگری را از دست می‌دهد و به زندگی آرام روی می‌آورد. در مقابل در کشورهای توسعه‌نیافته، رادیکالیسم سیاسی خارج از اراده گروه‌های محروم شکل می‌گیرد و تا حدودی بازتاب "اراده معطوف به قدرت" بخشی از اپوزیسیون سیاسی است که در پی انجام تغییرات فوری و معماری شده توسط خود است و از همین رو این رادیکالیسم از جوهر و اصالت ترقی‌خواهانه برخوردار نیست.

*منبع: ص۵۰. اصلاحات، روندی برای همه فصول! (جنبش سوسیال دموکراسی و یک قرن اصلاح‌طلبی). تهران: قلم، ۱۳۸۴.

ــــــــــــــــــ
#سیاست
#صدای_نوین_خراسان
🆔 @VoNoKh
🔘 ذائقه‌های آشغال پسند

فرهاد قنبری


بخشی از مردم، در مواجهه با نقدهایی که بر فرهنگ و هنر حاکم بر جامعه صورت می‌پذیرد، به دفاع از دموکراسی و پلورالیسم فرهنگی پرداخته و با متهم کردن منتقدان به فاشیسم فرهنگی(با این توجیه که فاشیست‌ها هم دنبال هنر و موسیقی فاخر بودند)، از هر صدایی (ولو گوش خراش) در عرصه فرهنگی و هنری دفاع می‌نمایند. به عقیده آنها به کسی ربطی ندارد که فیلم "هزار پا" چند ده میلیارد تومان فروش کرده است یا دلنوشته فلان سلبریتی با عنوان داستان و شعر به چاپ دهم رسیده است. آنها معتقدند مردم خود آزادانه انتخاب می‌کنند که اشعار حافظ و مولوی یا یغما گلرویی و عبدالملکیان و علی صالحی و.. بخوانند. به عقیده آنها کسی، مردم را مجبور نکرده است که به جای داستایوفسکی و شکسپیر، دلنوشته‌های فلان آقا و خانم را بخواند یا به جای تماشای آثار هیچکاک و برگمان به تماشای "وااای آمپول" نشسته و به جای شجریان، "تتلو" گوش کنند. این افراد معتقدند که مردم آگاهانه و با اختیار کامل به انتخاب کالای فرهنگی مورد علاقه خود دست می‌زنند و در این میان هرگونه تحکم یا نقد به سلیقه آنها، حرکتی فاشیستی است.

اما در اینجا باید چند نکته را مورد توجه قرار داد. اول آن که در عصر سیطره رسانه، فرهنگ و هنر پذیرفته شده، ذائقه و سلیقه و انتخاب خود افراد نیست و عموم مخاطب کالای به اصطلاح فرهنگی نمی‌دانند که این ذائقه بیشتر از آن که انتخاب خودش باشد، تحمیل رسانه‌ها و گفتمان‌های حاکم بر فضای فکری و فرهنگی جامعه و جهان است. کودکان و نوجوانان امروزه از همان بدو تولد در رگبار تبلیغات تلویریونی و مجازی نه با سینمایی به جز این سینمای لوده‌پرور، نه با موسیقی‌ جز این سر و صداهای آزاردهنده و نه با کتب و شاعرانی جز این دلنوشته‌های مجازی آشنا می‌شوند و اغلب شناختشان از فرهنگ و هنر همانی است که به چشم خود بر صفحات موبایل، تلویزیون و بیلبوردهای شهری مشاهده می‌نمایند.

دیگر آن که آثار چاپ شده توسط برخی انتشاراتی‌هایِ دلال‌مسلک خواننده را به انسانی بسیار دگم و متوهم تبدیل می‌کند. فرد بی‌سواد عموما ادعای دانایی ندارد، اظهار فضل و کمال نمی‌کند و در مورد هر مسئله اجتماعی و فرهنگی و تاریخی و سیاسی نظر نمی‌دهد اما مخاطب چنین آثار سخیفی عموما به توهم کتاب‌خوانی و بالطبع دانایی دچار می‌گردد و دیگر هیچ صراطی را مستقیم نبوده و چنان تعصبی بر جهل و نظریات بی‌مبنا و مغشوش خود دارد که داعشیان بر روی باورهای ضدانسانی خود ندارند! پرورده چنین نگرش و چنین آثاری با چنین سطح درکی در جامعه ظاهر می‌شود و در سقوط آزاد فرهنگی و فکری جامعه نقش رهبر و پیشرو را بر عهده می‌گیرد.

مولوی در "مثنوی" داستانی به این مضمون آورده است که: "روزی مردی از بازار عطرفروشان می‌گذشت، ناگهان بر زمین افتاد و بیهوش شد. مردم دور او جمع شدند و هر کسی چیزی می‌گفت، همه برای درمان او تلاش می‌کردند. یکی نبض او را می‌گرفت، یکی دستش را می‌مالید، یکی کاه گِلِ تر جلو بینی او می‌گرفت، یکی لباس او را در می‌آورد تا حالش بهتر شود. دیگری گلاب بر صورت آن مرد بیهوش می‌پاشید و یکی دیگر عود و عنبر می‌سوزاند. اما این درمان‌ها هیچ سودی نداشت. مردم همچنان جمع بودند. هرکسی چیزی می‌گفت. یکی دهانش را بو می‌کرد تا ببیند آیا او شراب یا بنگ یا حشیش خورده است؟ حال مرد بدتر و بدتر می‌شد و تا ظهر او بیهوش افتاده بود. همه درمانده بودند. تا اینکه خانواده‌اش باخبر شدند، آن مرد برادر دانا و زیرکی داشت. او فهمید که چرا برادرش در بازار عطاران بیهوش شده است، با خود گفت: من درد او را می‌دانم، برادرم دباغ است و کارش پاک کردن پوست حیوانات از مدفوع و کثافات است. او به بوی بد عادت کرده و لایه‌های مغزش پر از بوی سرگین و مدفوع است. پس کمی سرگین بدبوی سگ برداشت و در آستینش پنهان کرد و با عجله به بازار آمد. مردم را کنار زد، و کنار برادرش نشست و سرش را کنار گوش او آورد بگونه‌ای که می‌خواهد رازی با برادرش بگوید. و با زیرکی طوری که مردم نبینند آن مدفوع بد بوی را جلو بینی برادر گرفت. زیرا داروی مغز بدبوی او همین بود. چند لحظه گذشت و مرد دباغ بهوش آمد. مردم تعجب کردند وگفتند این مرد جادوگر است. در گوش این مریض افسونی خواند و او را درمان کرد."

این داستان مولانا داستان زندگی بشر است. انسان اگر ذائقه خود را با بوی پهن عجین کند دیگر تحمل بو و رایحه هیچ گلی را نداشته و اصرار خواهد داشت که بوی پهن بهترین بوی دنیاست.

ــــــــــــــــــ
#سیاست
#خرمگس
#صدای_نوین_خراسان
@kharmagaas
🆔 @VoNoKh
🔘 همزمان با هالووین «روز اصلاحات» چه روزی است؟

کیمبرلی وینستون


سی و یکم اکتبر علاوه بر این که روز هالووین، روز شیرینی خوردن، پوشیدن لباس‌های مخصوص و شیطنت است، روز اصلاحات نیز هست، یعنی روزی است که پروتستان‌ها سالگرد شکل‌گیری جنبش اصلاحات پروتستانی را گرامی می‌دارند. در امریکا روز اصلاحات برای لوتران‌ها و اعضای کلیسای اصلاح‌شده روز جشن است.

مارتین لوتر، راهب و دانشمند مسیحی از شنیدن این خبر که یکی از نمایندگان کلیسای کاتولیک قصد دارد به شهر ویتن‌برگ بیاید تا برای ساخت کلیسای سنت پیترز در روم پول جمع کند ناراحت بود. کلیسا مغفرت‌نهالووین امه‌هایی به مردم می‌فروخت و ادّعا می‌کرد که در قبال آنها توبه‌شان مقبول واقع خواهد شد و از آتش دوزخ رهایی خواهند یافت. لوتر نمی‌توانست این فریب‌کاری‌ها را تحمّل کند و لذا اعتراضات خود را علیه پاپ و کلیسا مکتوب کرد و در ۳۱ اکتبر سال ۱۵۱۷، ۹۵ رسالۀ خود را با میخ به درب «کلیسای قلعه» در مرکز شهر کوبید.

البته اندیشۀ اصلی لوتر چند سال بعد شکل گرفت؛ او معتقد بود که انسان تنها از طریق ایمان وارد بهشت می‌شود، نه از طریق آیین‌های دینی مثل غسل تعمید یا مراسم‌های مخصوص کلیسا برای بخشایش گناهان. به اعتقاد او مسیحیان به پنج چیز احتیاج داشتند: ایمان، کتاب مقدّس، مسیح، لطف الهی و جلال خداوند.

به لطف صنعت چاپ که به‌تازگی اختراع شده بود، رساله های لوتر به زبان‌های مختلف ترجمه و در سراسر اروپا منتشر شد و بدین ترتیب بود که اصلاحات پروتستانی شکل‌گرفت.

بعضی کلیساهای مسیحی یک‌شنبۀ قبل یا بعد از ۳۱ اکتبر را به عنوان «یک‌شنبۀ اصلاحات» جشن می‌گیرند. در این روز غالباً سرودهایی خوانده می‌شود که خود لوتر الفاظ و موسیقی آن را سروده بود، مثل سرود «خدای ما دژی مستحکم است». اما اکثر اعضای کلیساهای لوتران خودِ روز ۳۱ اکتبر را جشن می‌گیرند که همزمان با روز هالووین است.

بسیاری از مسیحیان به‌ویژه انجیلیون هالووین را به خاطر ریشه‌های کفرآمیزِ آن جشن نمی‌گیرند؛ در عوض کودکان لباس‌های قرون وسطی شبیه به لباس‌های لوتر بر تن می‌کنند و روز اصلاحات را گرامی می‌دارند.

ــــــــــــــــــ
#دین
#دین_آنلاین
#صدای_نوین_خراسان
@dinonline
🆔 @VoNoKh
🔘 نمونه‌ای از اصلاحات جامعه محور: جنبش آموزشی فتح‌الله گولن در ترکیه

محمدعلی کدیور


جنبش فتح‌الله گولن گرچه ممکن است در ظاهر جنبشی غیرسیاسی و بی‌اهمیت به نظر بیاید اما از جهات قابل‌توجهی پراهمیت و شایان توجه است. توجهی گذرا به جنبش‌های اسلامی حاضر در جهان اسلام و خصوصا منطقه پراهمیت خاورمیانه نشان می‌دهد که غالب جنبش‌های اسلامی موجود جنبش‌های بنیادگرا و دارای ضدیت با مدرنیته هستند. این جنبش‌ها عمدتا سیاسی‌اند و هدف آنها فتح دستگاه دولتی و پس از آن حاکم کردن تفسیری ضدتجدد از اسلام بر جامعه است. جنبش آموزشی فتح‌الله گولن اما این میان وضعیتی متفاوت دارد. جنبش گولن در درجه اول جنبشی غیرسیاسی است، لیکن نوع جهت‌گیری آن پیامد‌های سیاسی مهمی در پی دارد.
تربیت مسلمان مدرن، دارای اخلاق اسلامی و آموزش‌دیده در علم و دانش معاصر نتیجه فعالیت‌های این جنبش بوده است که لاجرم اثرگذاری سیاسی در پی خواهد داشت. جنبش گولن نوعی اخلاق اسلامی را به وجود آورده است که پایه و مایه آن مساله آموزش است. پیروان این جنبش با مشارکت در نهادهای آموزشی به بخشی از جامعه مدرن ترکیه تبدیل می‌شوند. در واقع جنبش گولن مسلمان‌هایی مدرن به بار می‌آورد که در عمل به شکل‌گیری جامعه مدرن کمک می‌کنند. پس یکی از وجوه اهمیت گولن آن است که برخلاف جنبش‌های بنیادگرا نه‌تنها در برابر شکل‌گیری جامعه مدرن مقاومت نمی‌کند بلکه به شکل‌گیری آن نیز کمک می‌کند. دومین وجه اهمیت جنبش گولن را می‌توان انعکاس آن در شکل‌گیری فرهنگ توسعه در ترکیه دانست.

اخلاقی که گولن مفهوم‌پردازی می‌کند بسیار به اخلاق پروتستانی شبیه است. به عقیده ماکس وبر یکی از علل مهم انباشت سرمایه در غرب و عدم شکل‌گیری این فرآیند در شرق به وجود آمدن نوعی زهد این دنیایی در چارچوب تفسیری کالوینیستی از جهان است. در اخلاق پروتستانی و زهد این دنیایی تاکید فراوانی بر کار بی‌امان وجود دارد. به عقیده وبر همین مساله باعث شد که پروتستان‌ها فرآیند انباشت سرمایه را پیش برند. اخلاق گولن نیز با ترسیم مرگ پیش‌روی انسان بر لزوم خدمت تاکید بسیاری دارد. این خدمت در درجه اول در قالب کار بی‌امان متبلور می‌شود. شکل‌گیری چنین گفتمانی باعث شده که مسلمانان در فرآیند توسعه در ترکیه با نیرو و توان بسیاری مشارکت کنند. تبلور این امر را می‌توان در حضور پررنگ مسلمانان خصوصا اعضای برجسته فرقه نقشبندیه در صنعت نساجی مستقر در آناتولی دید.

تا سال ۱۹۹۰ جنبش فتح‌الله گولن چنان گسترده شده بود که ۱۵۰ مدرسه خصوصی، ۱۵۰ مرکز آموزشی جانبی و تعداد بیشتری خوابگاه در نقاط مختلف ترکیه ایجاد کرده بود. پس از آن نیز توسعه جنبش ادامه یافت و جنبش حتی جنبه‌ای بین‌المللی به خود گرفت. جنبش در ۱۹۹۷ بیش از ۲۵۰ موسسه آموزشی و ۲۶۵۰۰ دانش‌آموز در دنیا داشت. البته باید توجه داشت که این مراکز تعلیمات دینی نمی‌دهند، بلکه عمدتا اخلاق تدریس می‌کنند.

اما به راستی اهمیت یک جنبش آموزشی چه می‌تواند باشد؟ در پاسخ باید تصریح کرد، مشارکت در بخش آموزشی نتایج بسیار مهمی ‌دارد. آموزش وسیله بسیار مهمی برای ایجاد سرمایه اجتماعی است. سرمایه اجتماعی می‌تواند به شکل سازمان‌های اجتماعی مثل شبکه‌های هنجار‌ها و شبکه‌های اعتماد در بیاید؛ این شبکه‌ها کارآمدی جامعه را با اعمال هماهنگ بهبود می‌دهند. سرمایه اجتماعی همچنین در شکل‌گیری سرمایه اجتماعی نیز تاثیر بسزایی دارد. همچنین از رابطه آموزش و تغییر اجتماعی نیز نمی‌توان غافل بود. این نیروهای انسانی هستند که تغییرات اجتماعی را شکل می‌دهند و این نهاد آموزشی است که این نیروهای اجتماعی را ایجاد می‌کند.

در نتیجه همین رابطه آموزش و تغییر اجتماعی بوده است که از ۱۹۹۹ مخالفت‌هایی با گولن صورت گرفت. گولن با نهادهای آموزشی گسترده‌اش توانسته بود نسلی را به وجود بیاورد که تحصیلکرده، کاردان و آشنا با جهان مدرن بود و در عین حال از نظر ارزشی با نخبگان کمالیست تفاوت داشت. به این ترتیب این نسل جوان خود را به عنوان جانشینی برای نخبگان کمالیست مطرح کرد. جنبش گولن گرچه کاملا غیرسیاسی بوده، لیکن به جهت تغییرات اجتماعی که پدید آورده به صورت بالقوه توان اثرگذاری در حوزه سیاسی را نیز داراست. گولن در درجه اول متاثر از سعید نورسی بوده است.

ادامه مطلب

ــــــــــــــــــ
#سیاست
#دانشکده
#صدای_نوین_خراسان
🆔 @VoNoKh
🔘 بن‌بست رشد به سبک شوروی و درس‌هایی برای ایران

علی ممکن


هم‌هنگام با تاسیس اتحاد جماهیر شوروی برپایه اقتصاد کمونیستی، اقتصاددان مکتب اتریش لودویگ فون میزس در کتاب خود "سوسیالیسم: تحلیل اقتصادی واجتماعی" در سال ۱۹۲۲ ادعا کرد که این نظام اقتصادی محکوم به شکست است. 

وی با این استدلال که در نبود قیمت‌های برآمده از بازار آزاد، عوامل اقتصادی قادر به محاسبه درست اقتصادی نیستند که این به تخصیص ناکارآمد و هدر رفت منابع می‌انجامد، فروپاشی اقتصاد شوروی را پیش‌بینی کرده بود.

با این حال رشد اقتصادی خیره کننده شوروی پس از جنگ جهانی دوم به نظر نافی پیش‌بینی میزس بود، به گونه‌ای که اقتصاددان نامی امریکایی و برنده جایزه نوبل، پل ساموئلسون در دهه ۱۹۵۰ میلادی پیش‌بینی کرده بود که با این نرخ رشد، اقتصاد شوروی تا سال ۱۹۸۴ از امریکا پیشی خواهد گرفت.

این خوش‌بینی‌ها در دهه ۱۹۷۰ میلادی با آغاز رکود اقتصاد شوروی پایان پذیرفت و دامنه رکود سال به سال چنان عمیق شد که در نهایت به فروپاشی شوروی انجامید.

اما ماجرا چه بود؟ پاسخ را می‌بایست در الگوی رشد اقتصادی سولو یافت که در پاسخ به تناقض مشاهده شده پس از جنگ جهانی دوم مطرح شد، در آن زمان اقتصاد کشورهای ویران شده در جنگ همچون آلمان و ژاپن با نرخ ۷% رشد می‌کردند درحالیکه رشد اقتصادی امریکا تنها ۲% بود.

مطابق این مدل، بازده سرمایه‌گذاری در کشورهایی که دارای ظرفیت‌های اقتصادی خالی هستند، بسیار بالاست و به جهش در رشد اقتصادی می‌انجامد. اما این بازدهی با افزایش انباشت سرمایه کاهش یافته و از آن‌سو هزینه استهلاک سرمایه که دارای نرخ ثابتی است، همراه با رشد موجودی سرمایه افزایش می‌یابد.

بدین ترتیب با افزایش موجودی سرمایه از میزان رشد تولید خالص ملی (رشد تولید - استهلاک) کاسته می‌شود و این شرایط تا آنجا ادامه می‌یابد که میزان سرمایه‌گذاری تنها پاسخگوی رفع نیاز ماندگاری سرمایه‌ها خواهد بود و به موجودی سرمایه نمی‌افزاید. این میزان انباشت سرمایه ثابت‌مانده را سرمایه تعادلی می‌گویند.

در نتیجه مطابق الگوی رشد سولو، تنها در فاصله رسیدن یک اقتصاد به مقدار سرمایه تعادلی رشد اقتصادی بسیار بالاست ولی پس از رسیدن به این مقدار، رشد پایدار اقتصادی تنها از محل افزایش بهره‌وری ناشی از نوآوری و پیشرفت فن‌آوری میسر می‌گردد که لازمه آن آزادی فعالیت اقتصادی و به دنبال آن ایجاد بازارهای آزاد و رقابتی است.

شوروی نیز پس از جنگ جهانی دوم به صورت متمرکز اقدام به سرمایه‌گذاری دستوری در صنایع سنگین از جمله فولاد، ماشین‌آلات و انرژی کرد که رشد اقتصادی بالایی به همراه داشت. اما در دهه ۱۹۷۰ با نزدیک شدن اقتصاد شوروی به سرمایه تعادلی، مشکلات ساختاری اقتصاد کمونیستی در نبود انگیزه نوآوری و افزدون بر بهره‌وری به دلیل فقدان بازارهای آزاد و رقابتی، ناکارایی برنامه‌ریزی متمرکز در تخصیص منابع و بروکراسی سنگین دولتی امکان رشد پایدار اقتصادی را از شوروی سلب نمود.

اما درباره در ایران، بهترین دوره شکوفایی اقتصاد پس از انقلاب در دوران موسوم به اصلاحات رخ داد. اما سهم عمده این رشد از محل سرمایه‌گذاری دولتی در صنایع سنگین، انرژی و فرآورده‌های پتروشیمی بوده است. هرچند در این دوره فعالیت و سرمایه‌گذاری بخش خصوصی افزایش یافت، اما این به مدد انگیزه‌بخشی ناشی از منابع ارزان انرژی و تسهیلات مالی دست‌ودلبازانه بوده تا بهبود ساختار اقتصاد ایران.

رشد پایدار اقتصادی نیازمند بستر مناسب رشد نوآوری و بهره‌وری است که از طریق اصلاح نهادی و ساختاری همچون ارتقای نظام تامین مالی از طریق بهبود نظام بانکی و بازار سرمایه، اصلاح ساختار بودجه و نظام بودجه‌ریزی برای کنترل تورم، اصلاح نظام قیمت‌گذاری کالا و خدمات و پرهیز از قیمت‌گذاری دستوری، اصلاح نظام ارزی و بهبود رقابت‌پذیری صنایع داخلی انجام می‌پذیرد.

بدون اصلاحات فوق حتی در صورت تداوم دولت اصلاحات، باز هم انتظار می‌رود که اقتصاد ایران به رکود تدریجی دچار ‌شود.

ــــــــــــــــــ
#اقتصاد
#صدای_نوین_خراسان
🆔 @VoNoKh
🔘 قرب کدام خداوند؟

✍️ امید پورمصطفی


در هفته‌های گذشته سخنان فردی در لباس روحانیان(میر باقری) پخش شد که خلاصۀ آن این است که «خداوند دو جبهه کفر و ایمان گشوده و ... سرانجام جبهه ایمان پیروز می‌شود و ... اگر برای رسیدن به قرب الهی نیمی از جمعیت جهان هم کشته شوند، ارزشش را دارد.»

این که متاثر از چه عواملی کسی به این سخن و این اندیشه می‌رسد و ریشه‌های چنین تفکری در کدام زمین است، جای بحث مفصل دارد. به نظر می‌رسد که در نگاه دانایان چنین سخنی ناشی از توهم و رسالت‌های خود ساخته صاحبان چنین توهماتی است.

اما سوال ما در اینجا این است که کدام خداوند برای رسیدن بندگانش به او چنین درخواستی دارد یا چنین اجازه‌ای می‌دهد که مردم، گروه گروه که نه، حتی میلیارد میلیارد تباه شوند تا گروهی به قرب برسند؟ در کدام منبع درست چنین خواستی از خدا وجود دارد و کدام عقل سلیم آن را می‌پذیرد؟ این چه خدایی است که بشر را خلق کرده و برای رسیدن به قرب خودش باکی ندارد که این مخلوقاتش چون جانوران درنده گرسنه به جان هم بیفتند و همدیگر را بکشند؟ این کدام خداست که از سفاکی انسان‌ها لذت می برد تا آن‌ها به قرب برسند؟ این چه خدای محتاجی است که بشر را آفریده تا آن‌ها همیشه در دو گروه و دو جبهه متخاصم باهم در جنگ باشند؟

خدایی که ما می‌شناسیم خدای رحمان و رحیم است. خدای بخشنده است. خدای سلم و صلح است و جز در مواردی اندک، جنگ و قصاص را روا ندانسته است.

آن خدایی که راضی است حتی نیمی از مردم کشته شوند، خدای قرآن و خدای محمد و خدای انسان‌های عاقل نیست. خدای ما به انسان کرامت و اختیار داده و قرب خودش را در بندگی دانسته نه در خون‌ریزی.

اگر بناست عده‌ای به خدا برسند، چرا دیگران تاوان آن را بدهند؟ مردم غزه اکنون تاوان رسیدن چه کسانی را به قرب پروردگار می‌دهند؟ آیا اسرائیل با این حجم از جنایت و آدم‌کشی دارد زمینه رسیدن گروهی به قرب الهی را فراهم می‌کند؟

مردم ما قرار است تاوان بدهند تا چه کسی به قرب الهی برسد؟ اگر کسانی نخواهند به قرب الهی برسند، تکلیف‌شان چیست؟ مگر قرب الهی فقط در جنگ و تخاصم و خونریزی است؟

مگر با سلم و صلح و آرامش و خدمت  و آباد کردن دنیای مردم و فراهم کردن زندگی پر از محبت و مهربانی نمی‌توان به قرب الهی رسید؟

اگر تو و امثال تو مدعی و خواهان رسیدن به قرب الهی هستید، خوب بسم الله! بفرمایید بروید و در میدان‌ جنگ موجود شرکت کنید تا هم به جبهه کفر ضربه زده باشید و هم به قرب برسید. چرا در کنج رفاه و جای گرم و نرم مانده‌اید؟ این خدای شما چند سال است که کشف شده؟ چند ده سال پیش هم بود؟ 

ــــــــــــــــــ
#دین
#تفکر
#صدای_نوین_خراسان
@Tafakkor
🆔 @VoNoKh
به نام خداوند رحمان و رحیم

با کمال تاسف به اطلاع مخاطبان گرامی می‌رساند بنابر دستور و محدودیت‌های ایجاد شده توسط وزارت اطلاعات، مراسم سخنرانی امروز «دکتر غروی» یار دیرین امام موسی صدر و دکتر چمران در تحلیل شرایط تاریخی لبنان لغو گردید.

ــــــــــــــــــ
#صدای_نوین_خراسان
🆔 @VoNoKh
🔘 تا کجا؟!

یدالله کریمی‌پور


بازی پینگ‌ پینگی موشک-جنگنده، تا کی و کجا ادامه می‌یابد؟ با کدام‌ هدف؟ تا جایی که به موجودیت اسرائیل(اشغالگر) بر می‌گردد، چنین کنش و واکنش‌هایی کم‌ تاثیر خواهند بود.‌ این بازی پینگ‌پنگی از نقطه نظر نظامی جز اتلاف منابع و ظرفیت‌ها، دستاورد قابل لمسی در بر ندارد.

طی دو یادداشت "توپ کجا خواهد نشست؟"(۵ اکتبر) و "حمله به تاسیسات اتمی؟" (۱۰ اکتبر)، توضیح داده شد که هدف اسرائیل در جهت واکنش عملیات صادق ۲، صرفا هدفگیری سیستم راداری-پدافندی و موشکی ایران خواهد بود و لاغیر.‌ یعنی تمرکزی بر تاسیسات هسته‌ای نخواهد بود.

در کوته‌نوشت زیر برآنم که نتیجه هماورد جویی نبرد پینگ‌‌پنگی دو دولت تشریح شود:

۱- در هیچ شرایطی امکان‌ نبرد مستقیم‌ زمینی بین دو طرف وجود ندارد؛

۲- سیستم پدافند کنونی ایران‌ فاقد توانایی کنترل، رهگیری و هدف قراردادن‌ جنگنده‌های رادارگریز آمریکایی است؛

۳- دولت‌های اردن، سوریه و عراق که بین ایران-اسراییل قرار دارند، حتی اگر بخواهند، توانایی کنترل آسمان خود را در جهت عبور ندادن‌ جنگنده‌های اسرائیلی ندارند؛

۴- ظرفیت و قابلیت موشکی جمهوری اسلامی در منطقه کم مانند است، ولی سیستم‌ پنجگانه دفاع موشکی مستقر در اسرائیل برای خنثی سازی موشک‌های ایران ساماندهی شده است؛

۵- درک این گزاره که جنگ جمهوری اسلامی نه با اسرائیل، که با امریکا، ۳۲ عضو ناتو و بلکه جهان غرب است، نیازمند فراست و بهره هوشی بالایی نیست. در واقع جمهوری اسلامی طی جنگ با اسراییل، باید خود را برای پیکار با جهان مهیا کند؛

۶- کمترین گمانی نیست که اسرائیل با بیشتر دولت‌های عرب همسایه در کنش و واکنش به جمهوری اسلامی، هماهنگ بوده و بلکه موافقت آن‌ها را جلب کرده است؛

۷- درک این گزاره که جمهوری اسلامی در مواجهه با اسرائیل فاقد متحد استراتژیک همطراز با غرب است(مانند چین و روسیه)، بس ساده و حل شده است؛

۸- هم‌چنین با وجود حمایت آمریکا، ناتو و کلیت غرب و تنهایی جمهوری اسلامی، تداوم نبردهای پینگ‌پنگی، با وجود معادلات موجود، به نفع ایران نخواهد بود، سهل است که بعید نیست حکومت از درون به دلیل ورود به این جنگ‌ نابرابر زیر سوال برود؛

۹- کسانی که در بوق ادامه این جنگ‌ نابرابر می‌دمند، خیرخواه ایران و بلکه جمهوری اسلامی نیستند.‌

نتیجه آن که چنان چه تصمیم سازان جمهوری‌اسلامی به نابرابری فاحش قوا در آسمان و پدافند تا کنون پی نبرده‌اند، که صد وای بر من! یا به اغلب احتمال این نابرابری را  درک‌ کرده‌اند، ولی عاشورایی به میدان می‌نگرند، که دچار یک اشتباه تاریخی می‌شوند؛ زیرا جمهوری اسلامی حکومتی مستقر بوده و در شرایط علوی است و نه در شرایط حسینی و عاشورایی. در واقع به دلیل استقرار دولت و حکومت، باید پاسخگوی ۹۰ میلیون‌ شهروند بوده و خواست آن‌ها را مدنظر قرار دهد.

بر پایه عقلانیت استراتژیک، بعید نیست پس از عملیات دیشب، سمت و سوی آتش معرکه خاورمیانه کاهشی شده و رو به نشیب نهد.

ــــــــــــــــــ
#سیاست   
#صدای_نوین_خراسان
@karimipour_k
🆔 @VoNoKh
جلسه سخنرانی با عنوان:

🔘 از امام موسی صدر تا سیّدحسن نصرالله
تحلیل تاریخی شرایط لبنان


▪️زمان:
دوشنبه، هفتم آبان ۱۴۰۳
ساعت ۱۷:۳۰

▪️سخنران:
دکتر علی‌اصغر غروی
عضو شورای مرکزی نهضت آزادی
یار دکتر چمران و امام موسی صدر در لبنان
مجتهد نواندیش دینی
دکتری فلسفه از دانشگاه بیروت

▪️نشانی:
بلوار ارشاد، خیابان گوهرشاد، گوهرشاد ۹، پلاک ۱۴، واحد ۵

ــــــــــــــــــ
#صدای_نوین_خراسان
🆔 @VoNoKh
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🔘 روضه خوانی به مثابه تولید "حقیقت" تاریخی

✍️ احمد علوی


"روضه‌خوانی"، به‌عنوان یکی از آیین‌های مهم شیعی که در آن واقعه طف و شهادت حسین ابن علی و یارانش به‌صورت گفتاری بازگو می‌شود، بر پایه نظریه دانش-قدرت (Knowledge- power- theory) میشل فوکو می‌تواند به‌عنوان منبعی مهم برای گفتمان‌سازی و برساختن "حقیقت" تاریخی تاویل شود. این گفتمان سازی از آن جهت اهمیت دارد که با برساختن دوگانه‌های گوناگون اعم از "حق-باطل" و "بد-خوب" نگرش و کنش، ذهن و زبان بازیگران صحنه سیاسی ایران امروز اعم از شیعی و غیر شیعی را رقم می‌زند. افزون بر این، با حذف روایت فعلی واقعه طف، به نظر نمی‌رسد که شیعی گری به روایت حکومت بتواند تداوم داشته باشد، چه بنا به قولی "محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته‌است".

"روضه‌خوانی" یکی از نخستین عرصه‌های فضای عمومی است که انسان ایرانی آن را تجربه می‌کند و منبع الهام نگرش تاریخی و سیاسی او به شمار می‌آید. در این رویداد، روایت‌ها و معانی خاصی به مخاطبان منتقل می‌شود و آن‌ها را به "سوژه" و کنشگر جنگ همیشگی "حق-باطل" در همه زمان‌ها و مکان‌ها تبدیل می‌کند. "روضه‌خوانی" تنها بر پایه یک روایت از رخداد تاریخی دهه ۶۰ هجری بنا نشده‌ است، بلکه به‌طور مستمر در طول زمان بازتولید می‌شود و بر فرهنگ و هویت جامعه و کنشگران سیاسی موثر سایه می افکند. کسی از "حقیقت" واقعه طف آنچنان که رخ داد اطلاعی ندارد. اما روایت های گوناگونی از "حقیقت" آن بازگو شده است. بنا به نظریه دانش- قدرت (Knowledge-Power Theory) "حقیقت" یگانه و ثابت نیست، بلکه سیال و متغیر و متکثر است و همواره تحت تأثیر نیروهای قدرت و گفتمان‌ها قرار دارد. بنابراین، "حقیقت" همیشه در چارچوب‌ قدرت مستقر و گفتمان مسلط شکل می‌گیرد.

پیدایش "روضه‌خوانی" به مثابه تولید "حقیقت" محکوم در مقابل "حقیقت" حاکم زمانه


تولید گفتمان شیعی در دوره آل بویه از طریق روضه‌خوانی می‌تواند به عنوان مقاومتی در مقابل گفتمان‌های مسلط سیاسی و مذهبی اموی و عباسی در تاریخ اسلام تلقی شود. در همین راستا بود که روضه‌خوانی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین آیین‌های شیعی نقش کلیدی در برساختن و حفظ گفتمان شیعه در برابر گفتمان مسلط زمانه ایفا کرد. چرا که گفتمان‌های اموی و عباسی که در دوره‌های خود اقتدار سیاسی و مذهبی را همزمان در در اختیار داشتند، تلاش داشتند که روایت خاصی از اسلام را به عنوان "حقیقت" تعریف و تحمیل کنند. بنا به آن گفتمان، مشروعیت خلافت بر اساس قهر و غلبه و توجیه دینی از طریق تأکید بر رهبری سیاسی و دینی خلفا و مشروعیت آنان ارائه می‌شد. گفتمان مغلوب شیعی اما با تاکید بر امامت، و بکارگیری ابزار "روضه‌خوانی" در مقابل گفتمان مسلط زمانه حکام عباسی، روضه‌خوانی را به‌عنوان یک آیین شفاهی و عمومی که حادثه عاشورا را روایت می‌کرد، به‌طور فعال به تولید و تقویت گفتمان حاشیه ای شیعی می‌پرداخت. "روضه‌خوانی" نه تنها به بازگویی یک روایت تاریخی از واقعه طف بود، بلکه از طریق این روایت‌گری به ساختن گفتمانی مبنی بر حقانیت اهل بیت نبوت، و بطلان خلافت امویان و عباسیان کمک می نمود...

ادامه مطلب

ــــــــــــــــــ
#دین
#فرهیختگان
#صدای_نوین_خراسان
@IRANINtellectuals
🆔 @VoNoKh
Telegram Center
Telegram Center
Канал