Смотреть в Telegram
زنده ‌باد فلسفه! | مسعود زنجانی
31- مرگ سقراط؛ روايتِ افلاطونی و تفسيرِ نيچه ای #مسعود_زنجانی @massoud4474 @vivaphilosophy در تاریخ فلسفۀ اروپایی، باور عمومی بر آن بوده است که افلاطون، با خلقِ رساله ها یا محاوره های سقراطی، همۀ دوستدارانِ روشنگری و آزاد اندیشی را به احترام و تعظیمی توصیف…
81 - تٲمّلی دربارهٔ نهیلیسم (قسمت سوّم ـ نسبت ارزش و هدفِ زندگی با تاکید بر اندیشه های نیچه)

مسعود #زنجانی

@vivaphilosophy

چرا، از نظر نیچه، میان ارزش زندگی و هدف زندگی رابطهٔ معکوس وجود دارد؟

اصولاً، زمانی پوچی (بی ارزشی) برای چیزی معنا پیدا می کند که بیاییم برای آن، هدفی تعریف کنیم. در مقابل، اگر بدانیم هدفی در کار نیست، به پوچی هم نخواهیم رسید. به عبارت دیگر، هدف یا غایت قائل شدن برای یک پدیده، به معنایِ تلقّیِ آن به مثابهٔ وسیله یا آلت است که موجبِ ارزش سِتانی و اصالت زُدایی از آن پدیده می شود و به تقلیلِ هستی شناختی و ارزش شناختیِ آن، می انجامد. از همین رو است که نیچه می تواند بگوید آنچه که بی هدف است از آنچه که هدفمند است، با ارزش تر است.

بنابراین، از نظر نیچه، زندگی ارزشمند زندگی ای است که هدفمند نباشد، یا به عبارت دیگر، هدفش در خودش باشد؛ چنانکه زندگیِ باهدف زندگی ای بی ارزش است. ارزش زندگی و هدف زندگی رابطه معکوس دارند.

از نظر نیچه، متافیزیکِ سقراطی ـ افلاطونی، با غایت شمردنِ جهان ایده ها (مُثُل) برای این جهان، سرآغازِ نهیلیسمِ اروپایی بود. نیچه می گوید انحطاطِ فرهنگِ یونانی از آن هنگام آغاز شد که در الگوی تربیتیِ جوانان آتن یک دگردیسیِ رادیکال پدیدار گشت و سقراط جایگزینِ آشیل (آخیلوس - یکی از قهرمانانِ حماسه های هومری) شد. سقراط این دنیا را "زندان" و زندگی اینجهانی را "بیماری" تلقّی می کرد و بنابراین، راهِ رهایی از این زندان و دارویِ درمانگرِ این بیماری را در "مرگ" می دید و به تَبَع، رستگاری را نیز در آن جهان (هادس: جهانِ مردگان) می جُست، حال آنکه آشیل می گفت ترجیح می دهم در این جهان، بردهٔ یک رعیتِ گاوچران باشم تا اینکه در آن جهان سَروَر و اربابِ همگان باشم.

فراموش نکنیم انتقاد نیچه به سقراط، نه انتقاد به یک فرد، بلکه انتقاد به یک ایدهٔ تاریخی و فرهنگی است. نیچه همزمان که به سقراط انتقاد می کند، او را اقتباس می کند. در واقع، نیچه می خواهد سقراط زمانهٔ خود، و یک به معنا، سقراطی رادیکال تر باشد. اما چه چاره که گویی این مقصود برای نیچه محقّق نمی شود، جز در یک دیالوگِ انتقادی مُدام با سقراط. نیچه خود را در محاصره سقراط می بیند و بنابراین، گریز و گزیری، جز یک جنگِ تن به تن با او، برای خود نمی بیند. به تعبیر خودش، "سقراط چونان سخت به من نزدیک ایستاده است که من هر روز با او می جنگم."٭

٭ این یادداشت با سه یادداشت (۳۱)، (۷٨)، و (۷۹)، از یادداشت های پیشین کانال، پیوند مضمونی جدّی دارد.

کانال زنده باد فلسفه

https://t.center/vivaphilosophy
Telegram Center
Telegram Center
Канал