Смотреть в Telegram
گنجینه ای سوالات دینی
بخش دوم ادامه #غزوه بنی مصطلق #حادثه_افک توطئه منافقان در برانگیختن شعارھای جاھلی و ایجاد تفرقه بین صفوف منسجم یاران پیامبر اکرم ص ، با شکست مواجه گردید بنابراین درصدد طرحریزی حادثۀ جدیدی برآمدند و این بار حیثیت و آبروی پیامبر اکرم ص و خانوادۀ ایشان…
بخش سوم
غزوه #نبی_مصطلق

۱ پخش بھتان در مدینه

عایشه میگوید: وقتی به مدینه رسیدیم، من به مدت یک ماه بیمار شدم و در حالی
که مردم مشغول داستان افک بودند، من بدون اطلاع از ھمه چیز (در خانه بستری
بودم) البته رفتار رسول خدا ج مرا به شک می انداخت؛ چون آن محبت و مھربانی
سابق را از ایشان نمیدیدم، فقط به خانه می‌آمد و می‌گفت: حالت چطور است و سپس
برمی گشت. تا اینکه حال من بھتر شد. شبی با مادر مسطح برای قضای حاجت بیرون
شدم. در آن وقت ما فقط شب ھا برای این منظور بیرون میرفتیم، و ھنوز به ساختن
دستشویی کنار خانه ھای خود عادت نکرده بودیم و این کار را عربھا عیب
میدانستند. در بازگشت به خانه، پای مادر مسطح به دامن جامه اش گیر کرد و افتاد و
گفت: وای! بمیرد مسطح. من گفتم: تو به مردی که در معرکۀ بدر حضور داشته است؛
چنین میگویی؟ گفت: چقدر تو ساده‌ای! مگر نشنیده ای که چه گفته است؟ گفتم: چه
گفته است؟ آنگاه او ماجرای افک را مفصل برایم تعریف نمود. از آن لحظه بیماری ام
شدت گرفت. به خانه ام برگشتم. رسول خدا ص آمد (و سلام کرد) و گفت: حالت چطور
است؟ گفتم: اجازه میدھی نزد پدر و مادرم بروم؟ و ھدفم این بود که در مورد این
ماجرا واقعیت را از زبان آنھا بشنوم. رسول خدا ص به من اجازه داد؛ پس نزد پدر و
مادرم رفتم. به مادرم گفتم: مادر! مردم دربارۀ چه چیزی سخن میگویند؟ گفت:
دخترم، آرام باش. به خدا سوگند! ھر زنی حیاء داشته باشد و شوھرش او را دوست
بدارد، در مورد او سخنانی گفته میشود. گفتم: سبحان الله! این سخن واقعیت دارد؟.
پس آن شب را تا صبح گریستم و یکسره اشک ریختم و لحظه‌ای نخوابیدم.
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств