چه موضوع ای زیبا تر از آن است
که از غم ها و دردهای مان در این سالیان دراز بگوییم
و دست به کاری بزنیم تا فردایی روشن را بتوانیم برای همه به ارمغان بیاوریم
پس بیاییم برخیزیم!
مردمی که به دیدنِ جاری شدنِ خون عادت کردهاند
خیلی زود یاد میگیرند...
به هم رسیدن اگر آزادی باشد هر دو آزاد بودیم با دستانی فریاد کنان پهلو به پهلوی دو دنیا دو تایی چون دو رود لجوج از دو کوه سرازیر شده و آمده بودیم در تقاطعی با هم دیدار کرده بودیم جدایی را از یاد برده بودیم حسرت کشیدن را هیچ شمرده بودیم در ترانهمان غوطهور شدهبودیم خوشبختی ، چون کودکی آبی در باغچهمان بازی میکرد
درد کشیدن اگر آزادی باشد هر دو آزادیم آن پرندهی بی لانه برای من یک قناری در قفس است او از شاخهای به شاخهی دیگر گشته بود قلبش را به باد داده بود من قلبم را تقسیم کردهام به بخشهای سرکش
در صورتی که دوست داشتن جستجو کردن باشد در صورتی که دوست داشتن حسرت کشیدن باشد یافتن ، و یافتن گم کردن باشد مانند اسباب بازی خیالی دروغ بوده است همگی دروغ دروغ بوده است همگی دروغ چیزی به نام دوست داشتن وجود دارد! چیزی به نام دوست داشتن وجود نداشته !