چه موضوع ای زیبا تر از آن است
که از غم ها و دردهای مان در این سالیان دراز بگوییم
و دست به کاری بزنیم تا فردایی روشن را بتوانیم برای همه به ارمغان بیاوریم
پس بیاییم برخیزیم!
مردمی که به دیدنِ جاری شدنِ خون عادت کردهاند
خیلی زود یاد میگیرند...
آهنگ #باشیم_بلادا #احمد_کایا امروز چنان در معرض خطرم تصورش برای تو ممکن نیست کوچهها مسدود از سیلاب باران میبارد... شلاقزنان چپ و راست و بی هدف نامم ، چهرهام در احتمال فاش شدن همچنان در فراسوی نگاهم درست در روبرویم مردی ژندهپوش با ریشهای ژولیده در گردش است در معرض خطرم یکی از مردانم در کوچه تیر خورد نشانیام را از جیبش بدست آوردند در معرض خطرم دوباره سلاحم را جا گذاشتم چقدر کوتاهی... از هر نظر کوتاهیست از هر منظری احمقانه دیده میشود در معرض خطرم.. قطرات خون از همان بدو تولد بر صورتم چکیده رویاهایم عقیم و ناتمام در معرض خطرم بی قانون زیستن،سالهاست شیوهی زندگیام به هر جا میروم،چاره ای نیست چاره ای نیست،مهرهی سوختهای شدم ای دختر گندمگون چنان تو را دوست داشتم باور نخواهی کرد اشکهای شور که از مژگانم سرازیر شد نامش اهانت نیست اهانت نیست چه خواهی کرد با زانوی غم درآغوش گرفتن فعلا بدرود ای گل وحشی من پلیسی درحال نزدیک شدن است با گلولهی آتشینش...