#مظفرالدین_شاه که در تاریخ جدید ایران نامش همیشه با نام مشروطه و تغییر رژیم برده می شود یکی از ساده لوحترین سلاطین ایران و شاید جهان بود. در تاریخ ایران کمتر پادشاهی به این اندازه کم آزار و نرمدل دیده شده است و این خود نیز تصادفی نیکو برای آزادیخواهان برای به دست آوردن مشروطیت و گرفتن دستخط ملوکانه برای افتتاح مجلس شورای ملی بود. به هرحال، این پادشاه که تنها حسنش همین #کم_آزاری و نرمدلی او بود، از مراتب علم و فضل و هوش و درایت نیز چندان سهمی نداشت. گزاویه پاولی که در سفر مظفر الدین شاه به پاریس (۱۹۰۵) از طرف دولت فرانسه مهماندار بود در این خصوص می نویسد:
"مظفر الدین شاه با پدر خود هیچ جهت اشتراک نداشت. به این معنی که این پادشاه در حقیقت #طفلی_مسن بود. از یک طرف هیکل درشت ، سبیلهای پرپشت چشمهای گرد پر از مهر شکم گنده و چاقی ظاهرش و از طرفی ذهن کهنه پرست و هوش ضعیف او جلب توجه می کرد. از جهت میزان فکر و فهم، مظفر الدين شاه حكم یک بچه مدرسه ای دوازده ساله را داشت و درست همان تعجب و سادگی و کنجکاوی که به چنین طفلی دست می دهد به او نیز دست میداد سرگرمی او همیشه چیزهای کوچک بی اهمیت بود و تنها به همین قبیل اشتغالات توجه میکرد و غیر از اینها به چیز دیگر دلخوش نمی شد... ابتیاع اشیاء نوازندگی سیاهان افریقایی یا فرشهای کهنه یا چهار دست کارد و چنگال همه در پیش چشم او یکسان بود.»