#تالاردروغ...
در پی خیزش مردم و از دست رفتن شیرازه امور، شاه سراسیمه سه نخستوزیر را طی یک سال عوض کرده بود و عاقبت سراغ یکی از ملیون آمد، بلکه سدی بسازد برسیلی که تاکاخ نیاوران پیش آمده بود.
در سرسرای کاخ نیاوران،
#شاپوربختیار بی هیچ تکلفی روبهروی شاه نشسته بود که شاه پرسید: «شما را از کی ندیدهام؟»
بختیار بهطعنه پاسخ داد: «از ۲۵ سال پیش و قاعدتا این تاریخ باید در خاطرتان باشد.»
پس از این معارفه کوتاه، بختیار به شاه گفت: «در این تالار تابهحال دروغهای بسیاری به شما گفتهاند. میخواهید همان روال را ادامه دهم یا حقیقت را بگویم.» شاه هم با تکان سر این بار حقیقت را انتخاب کرده بود.
شاه میخواست بختیار هرچه سریعتر دولت تشکیل دهد و همینطور هم شد. نام وزرا یک هفته بعد به رویت شاه رسید.
#ارتشبدجم وزیر دفاع بود و
#میرفندرسکی وزیر خارجه، این دو روزگاری با شاه اختلاف داشتند و ناگزیر از حذفشدگان بودند.
شاه هنوز هم علاقهمند نبود که وزرای مسالهدار در کابینه باشند، اما بختیار محترمانه نظر قاطعش را گفت و نشان داد که نخستوزیر است، نه آنطور که
#امیرعباس_هویدا همیشه میگفت، رییس دفتر اعلیحضرت.
قرار شد در مراسم معارفه نخستوزیر و وزیران، آن کت دنبالهدار درباری را نپوشند. از تعظیمهای تحقیرکننده و دستبوسی هم خبری نبود. انگار در این روزهای واپسین، عاقبت نخستوزیری واقعی آمده بود و شاه هم به ضرب انقلاب به قانون مشروطه گردن میگذاشت.
وزرا برای گرفتن رای اعتماد به مجلس معرفی شدند، مجلسی که حالا نمایندگانش دموکرات شده بودند.
بختیار از این سالوسی نمایندگان سخت آزرده بود و میگفت با اینکه همگی مامور ساواک بودند، برای انحلال ساواک سرودست میشکستند.
روز رفتن شاه، در ۲۶ دیماه سال انقلاب، بختیار مودبانه شاه گریان را بدرقه کرد و
#فرح_پهلوی باحسرت به بختیار گفت:
«اگر شما دو ماه پیش نخستوزیر میشدید، حالا همه ما در تهران بودیم».
t.center/tarikhdartarazoo 🏛