#شیخ_بهایی از دانشمندان بزرگ
#عصرصفوی است. درباره دانش و فضل او داستانهای زیادی گفته اند که برخی از آنان مبالغه آمیز، برخی کذب محض و برخی واقعی است.
اما در این واقعیت نمی توان تردید کرد که وی اندیشمندی تیزهوش خلاق و مبتکر بوده است و دانش وسیع او را در زمینه های ریاضی هندسه نجوم و فیزیک نمی توان منکر شد. او در کنار آنهمه فضل و دانش یک ضعف بزرگ داشت و آن ضعف بزرگ آن بود که دانش و فضل خویش را در خدمت پادشاهی ستایش پسند همچون
#شاه_عباس قرار داده بود. او آنچنان به شاه عباس نزدیک شده بود که عالم معروف آن زمان
#میرداماد شعری را برای او ارسال داشت و او را از نزدیک شدن به قدرتمندان برحذر داشت. این شعر چنین بود:
از خوان فلک قرصِ جوی بیش مخور
انگشت عسل مخواه و صد نیش مخور
👈از نعمت الوان شهان دست بدار
خون دل صد هزار درویش مخور!
از داستانهای معروف مربوط به او داستانی است که
#نعمت_الله_جزایری نقل می کند:
در یکی از جنگهای بین ایران و عثمانی، چون عله سپاهیان دشمن زیاد بود شاه عباس هراسان شده از شیخ بهایی پرسید که چه باید کرد؟ شیخ در جواب گفت:
راه حیله و تدبیر بسته است و جز به خدای بزرگ امیدی نیست. باید وضو بسازی و دو رکعت نماز گزاری و نصرت و پیروزی را از
خداوند به دعا بخواهی.
کَل عنایت دلقک که در آن مجلس حاضر بود خنده ای کرد و به شیخ گفت:
"یا شیخ این آدم اکنون از ترس در حالتی است که نمی تواند خود رانگاه دارد و اگر وضو بسازد فوراً باطل خواهد شد.! »
✍ #محمودحکیمی📕هزارویک حکایت تاریخی/ج۳/ص۳۰۵
t.center/tarikhdartarazoo 🏛