🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance

#احمدشاملو
Канал
Логотип телеграм канала 🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
@tarikhdartarazooПродвигать
1,68 тыс.
подписчиков
6,7 тыс.
фото
1,44 тыс.
видео
6,85 тыс.
ссылок
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت... "عارف قزوینی"
سوال :ﺁﯾﺎ ﻫﻨﺮ ﻭ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯽ‌ﺭﺳﻨﺪ؟ 🔻


"ﺁﻩ ﺑﻠﻪ، ﺣﺘﻤﺎ؛ #ﻧﺮﻭﻥ ﺷﻬﺮ ﺭﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﺗﺶ ﻣﯽ‌ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﭼﻨﮓ ﻣﯽ‌ﻧﻮﺍﺧﺖ. #ﺷﺎﻩ_ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻞ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺻﺪﻫﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﻥ ﻣﯽ‌ﺯﺩ ﻭ ﻏﺰﻝ ﻣﯽ‌ﮔﻔﺖ. #ﺑﺘﻬﻮﻭﻥ ﻋﻈﯿﻢ‌ﺗﺮﯾﻦ ﺳﻤﻔﻮﻧﯽ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺘﺎﯾﺶ ﺷﺎﺩﯼ ﺳﺎﺧﺖ ﻭ تقدیم #ناپلئون کرد. #ﻫﯿﺘﻠﺮ ﮐﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺷﺖ ﻧﻘﺎﺵ ﺑﺸﻮﺩ، ﻋﻈﯿﻢ‌ﺗﺮﯾﻦ ﺭﻧﺠﮕﺎﻩ ﺗﺎﺭﯾﺦ، ﮐﺸﺘﺎﺭﮔﺎﻩ ﺯﺍﺧﺴﻦ ﻫﺎﻭﺯﻥ ﺭﺍ بنا کرد. #ﻧﺎﺻﺮﺍلدین ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﺷﻌﺮ ﻣﯽ‌ﺳﺮﻭﺩ ﻭ ﻫﻢ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩ ﻭ ﻧﻘﺎﺵ ﻣﯽ‌ﭘﺮﻭﺭﺩ؛ ﺍﻣﺎ، ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﻃﻼ ﻣﯽ‌ﺩﺍﺩ ﺳﺎﺭﻕ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﻩ ﺯﻧﺪﻩ ﭘﻮﺳﺖ بکنند؛ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺑﺎ ﺑﺎﺩﻣﺠﺎﻥ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ! "

👈 ﺧﺐ ﺑﻠﻪ، ﯾﮏ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯽ‌ﺭﺳﻨﺪ، ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻧﻌﺶ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ!

#احمدشاملو
ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯ «ﮔﻔﺖ ﻭ ﺷﻨود با ﻧﺎﺻﺮ ﺣﺮﯾﺮﯼ»

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
غلط زيادی كه جريمه ندارد!


چوپانی گله را به صحرا برد. به درخت گردوی تنومندی رسيد. از آن بالا رفت و به چيدن گردو مشغول شد، كه ناگهان گردباد سختی در گرفت. خواست فرود آيد، ترسيد. باد شاخه‌ای را كه چوپان روی آن بود، به اين طرف و آن طرف می‌برد. ديد نزديک است كه بيفتد و دست و پايش بشكند، در حال مستاصل شد. از دور بقعه امامزاده‌ای را ديد و گفت:

"ای امام زاده گَله‌ام نذر تو، از درخت سالم پايين بيايم"

قدری باد ساكت شد و چوپان به شاخه‌ی قوی‌تری دست زد و جای پایی پيدا كرده و خود را محكم گرفت. گفت:

ای امامزاده، خدا راضی نمی‌شود كه زن و بچه‌ی منِ بيچاره از تنگی و خواری بميرند و تو همه‌ی گله را صاحب شوی. نصف گله را به تو می‌دهم و نصفی هم برای خودم

قدری پايين‌تر آمد. وقتی كه نزديک تنه‌ی درخت رسيد، گفت:

"ای امامزاده، نصف گله را چطور نگهداری میکنی؟ آنها را خودم نگهداری می‌كنم، در عوض كشک و پشم نصف گله را به تو می‌دهم"

وقتی كمی پايين تر آمد، گفت:

"بالاخره چوپان هم كه بی‌مزد نمی‌شود؛ كشكش مال تو، پشمش مال من به‌عنوان دستمزد"

وقتی باقی تنه را سر خورد و پايش به زمين رسيد نگاهی به گنبد امامزاده انداخت و گفت:

" مرد حسابی؛ چه كشكی، چه پشمی؟
ما از هول خودمان یک غلطی كرديم؛
غلط زيادی كه جريمه ندارد! "

📙کوچه
#احمدشاملو

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
برگرفته از خاطرات زنده یاد #احمدشاملو :

پس از پیروزی انقلاب پنجاه و هفت  بنا به  دوستی و آشنایی که با  #ژان_پل_سارتر، نویسنده و فیلسوف نامدار فرانسوی داشتم و سرمست از سرنگونی رژیم گذشته بودم،نامه ای به وی نوشتم و در انتهای نامه یادآورشدم :
جناب سارتر شما از بابت پیروزی انقلاب به ما تبریک نگفتید!!!
سارتر بزرگ به من جوابی داد، که تا سالهای سال ذهن ومغز مرا بخودمشغول کرد!!!

سارتر نوشت:
👈شما چگونه قیامی را که رهبران آن روحانی و نتیجه آن حاکمیت حکومت مذهبی و روحانیون گردیده، انقلاب می نامید؟؟؟!!!
مگر نه اینکه انقلاب #دگرگونی_روبه_جلو است؟
شما برگشت به قهقرا  کرده اید! این انقلاب نیست...

سارتر ادامه داد:
شما در آینده مجبور به انقلاب واقعی خواهید بود، و آن رخدادی چون رنسانس اروپا است، یعنی به زیر کشیدن مذهب از اریکه قدرت که هیچ زبانی جز انقلاب متاسفانه آن را چاره ساز نیست.


t.center/tarikhdartarazoo 🏛
رابطه
#هنروسیاست...👇


سوال :
ﺁﯾﺎ ﻫﻨﺮ ﻭ ﺳﯿﺎﺳﺖ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯽ‌ﺭﺳﻨﺪ؟
شاملو:
ﺁﻩ ﺑﻠﻪ، ﺣﺘﻤﺎ؛ #ﻧﺮﻭﻥ ﺷﻬﺮ ﺭﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺁﺗﺶ ﻣﯽ‌ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﭼﻨﮓ ﻣﯽ‌ﻧﻮﺍﺧﺖ. #ﺷﺎﻩ_ﺍﺳﻤﺎﻋﯿﻞ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺻﺪﻫﺎ ﻫﺰﺍﺭ ﻧﻔﺮ ﺭﺍ ﮔﺮﺩﻥ ﻣﯽ‌ﺯﺩ ﻭ ﻏﺰﻝ ﻣﯽ‌ﮔﻔﺖ. ﺑﺘﻬﻮﻭﻥ ﻋﻈﯿﻢ‌ﺗﺮﯾﻦ ﺳﻤﻔﻮﻧﯽ ﻋﺎﻟﻢ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺳﺘﺎﯾﺶ ﺷﺎﺩﯼ ﺳﺎﺧﺖ ﻭ تقدیم ناپلئون کرد. #ﻫﯿﺘﻠﺮ ﮐﻪ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﺍﺷﺖ ﻧﻘﺎﺵ ﺑﺸﻮﺩ، ﻋﻈﯿﻢ‌ﺗﺮﯾﻦ ﺭﻧﺠﮕﺎﻩ ﺗﺎﺭﯾﺦ، ﮐﺸﺘﺎﺭﮔﺎﻩ ﺯﺍﺧﺴﻦ ﻫﺎﻭﺯﻥ ﺭﺍ بنا کرد. #ﻧﺎﺻﺮﺍلدین_ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﺷﻌﺮ ﻣﯽ‌ﺳﺮﻭﺩ ﻭ ﻫﻢ ﻧﻘﺎﺷﯽ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩ ﻭ ﻧﻘﺎﺵ ﻣﯽ‌ﭘﺮﻭﺭﺩ؛ ﺍﻣﺎ، ﺑﺮﺍﯼ ﯾﮏ ﺗﮑﻪ ﻃﻼ ﻣﯽ‌ﺩﺍﺩ ﺳﺎﺭﻕ ﺭﺍ ﺯﻧﺪﻩ ﺯﻧﺪﻩ ﭘﻮﺳﺖ بکنند؛ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺑﺎ ﺑﺎﺩﻣﺠﺎﻥ ﺗﻔﺎﻭﺗﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ!

🔸 ﺧﺐ ﺑﻠﻪ، ﯾﮏ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻣﯽ‌ﺭﺳﻨﺪ، ﻣﺘﺎﺳﻔﺎﻧﻪ ﺑﺮ ﺳﺮ ﻧﻌﺶ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ!


#احمدشاملو
ﺑﺮﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯ «ﮔﻔﺖ ﻭ ﺷﻨود با ﻧﺎﺻﺮ ﺣﺮﯾﺮﯼ»

t.center/tarikhdartarazoo 🏛