🔴 اعدام های دهه ۶۰ به شکل مخوف تری هر هفته در پشت دیوارهای زندان رجایی شهر در جریان است
پنجشنبه ۴ فروردین ماه ۱۴۰۱،
#سعید_اقبالی زندانی سیاسی طی نامه ای درباره روند خوفناک اعدامهای هفتگی در زندان گوهردشت(رجایی شهر) نوشته است: «بامداد چهارشنبهها، گاهی تا بیش از ده زندانی برای اجرای حکم منتقل میشوند.»
این
#فعال_کارگری در مورد ادامه روند بی رحمانه اعدام از دهه ۶۰ تا اکنون در این زندان نوشته است: بامداد چهارشنبهها، روز اجرای حکم در جایی نزدیک به بند فعلی ما (بند۴) است. گاهی دو یا سه نفر و گاهی تا بیش از ده زندانی برای اجرای حکم به این مکان منتقل میشوند. مسئولین زندان، دادستانی و اجرای احکام نیز برای اطمینان از اجرای حکم اعدام و
#مرگ زندانی در این مراسم شرکت میکنند! صدای ماشینهایی که سهشنبه شبها فعالانه برای اجرای مراسم اعدام در رفت و آمدند از پشت پنجرههای فنس کشیده اتاق من شنیده میشود. صداهایی آشنا که از
#دهه_شصت تا به امروز در آجر به آجر این زندان لانه کردهاند.
سعید اقبالی تاکید می کند: افرادی را اینجا میشناسم که شبهایی را دیوار به دیوار سلول یک شخص محکوم به اعدام سپری کردهاند و صدای ناله و فریاد و زنجیرهای
دست و پایشان و
#کتکهایی که از زندانبان میخوردند هنوز از گوششان بیرون نرفته! منم مدت کوتاهی را در بند ۲۰۹ در سلول شماره ۱۱۳ با اسماعیل و
#خسرو که محکوم به اعدام بودند، گذراندهام و
دست آخر هم پیش از ترک بند ۲۰۹ اعدام شدند.
وی خطاب به صاحبان قدرت و مسببین این اعدام ها می گوید: قدرتمندان بیقدرت بدانند! زیر بار این مصائب نه تنها کمر خم نمیکنیم بلکه هر
#طناب_دار، هر گلوله و باتومی که نثار مردممان میکنید ما را مصممتر و شما را به پایان نزدیکتر میکند.
او تصریح کرده است: نویسنده این روایت سعید اقبالی از رجایی شهر نیست من همان کارگر سقوط کرده از بالای ساختمانم!
#گورخواب بهشت زهرا،
#زن تن
فروشی که تن و جانش را به آتش کشیدهاند،
#کودکی که کودکیاش را در سطل آشغال جستجو میکند،
#معتادی که با سرنگ در
دست زیر پل یخ زده، آن
#دست_فروشی که زیر چشمش کبود است و تمام کسانی که هر روز در این هوایی که بوی مرگ میدهد به بهانهها و اتهامات مختلف اعدام میشوند، منم!