Смотреть в Telegram
. ♨️اگر خُدعه و زشت‌خویی همی شد فزون/ چه بیم اَر تورا، قرمطی میرِ مازندرون غلامرضا علیزاده پس از تجاوز و تصرف جلگه‌های هموارِ ایرانشهر توسط تازیان، تازه مسلمانان با دیوار ستبری به‌نام "البرز کوه" مواجه شدند. آن سوی رشته‌کوههای البرز، مردان تنومندی به‌نام گاوباره حکومت می‌کردند که نَسَب به جاماسب بیست و یکمین شاه ساسانی برادر قباد یکم می‌بُردند. مهترشان اسپهبد فرخان بزرگ بود که تخت‌گاه خویش را در سارویه بنا نهاد. تبریانی که بر رویان حکومت می‌کردند؛ پادوسبانیان نام داشتند و مهتری مناطق کوهستانی بر گرده‌ی باوندیان و آل قارن (کارن) بود.(۱) وقتی یزدگرد سوم، تیسفون را از دست داد و سپاهش رو به هزیمت نهاد، اسپهبدان تپورستان از او خواستند تا به مازندران اندر آید اما یزدگرد رو به مرو کرد تا شاید بتواند نیروهای ازهم گسیخته‌اش را بازآفرینی کند. اما تازیان که رشته‌کوههای البرز را نفوذ ناپذیر می‌دانستند، با مکر سوید بن مقرن، از بسطام راه گرگان و تمیشه را در پیش گرفتند. طبری بر این باور است که نفوذ اعراب به تبرستان در سال‌های اولیه فتوحات صورت گرفت.    چه بسیار سردار و سرباز تازی    که در کوره‌راه «تمیشه» تلف شد    بدان حالت رقت‌انگیز چندان    بماندند کز خاک ایشان علف شد اعراب در زمان معاویه چندبار به فرماندهی مصقله بن هبیره الشیبانی و سپس یزید بن مهلب به تپورستان (تبرستان) هجوم آوردند که هربار در مقابل سربازان اسپهبد فرخان بزرگ شکست خوردند.     به مازندران خانه می‌خواست تازی؟     بیا! خاکِ مازندران گورشان شد     یکی پهلوان نام او «گاوباره»     رسید از ره و باز شاپورشان شد. در زبان عربی سرگذشت مصقله به شکل یک ضرب‌المثل درآمد وهرگاه کسی قصد داشت کاری را انجام ندهد، می‌گفت «لا يكون هذا حتى يرجع مصقلة من تبرستان» یعنی «صبر کن تا مصقله از تبرستان برگردد» مشابه ضرب‌المثل پارسیِ «آنجا که عرب نی انداخت» (۲)     نماند از همه خیل ِ پور ِ «هبیره»     یکی تا ز بهر خبر بازگردد     معاویه مازندران را بگیرد     اگر «مَصقَله» از سفر بازگردد! اما آن‌چه مسلّم می‌نماید؛ فتح طبرستان به‌طوری‌که بعداً خواهد آمد بعد از خلفای راشدین و امویان، بعهده منصور عباسی (۱۳۶ – ۱۵۸ هجری) به‌سال ۱۴۲ هجری آنهم با خدعه و نیرنگ میسر گردیده‌است. نیرنگ منصور و شکست و خودکشی اسپهبد خورشید که به تسلط و تصرف بخشی از دشت و جلگه‌های شرق تبرستان منجر گشت، اگر چه به انقراض دودمان اسپهبدان دابویی تبرستان منجر شد ولیکن هرگز به معنای تسلط کامل عباسیان بر تبرستان نبود. در همان زمان آل قارن (اسپهبدان سوخرایی) و باوندیان و پادوسبانیان همچنان بر نواحی کوهستانی تبرستان و رویان به شهریاری ادامه دادند. (۳)    اگر تیغ اسلام می‌بُرّد آنجا    در اینجا شهی مزدیسنی‌ست ما را    جهان تا جهان است در گوش انسان    صلا می‌زند غارِ «خورشید»، یارا (۴) 📌نکته‌ای که بیان آن ضروری می‌نماید، این است که قبور برخی از این سرداران متجاوز تازی، در گذر زمان به نام امام‌زاده در اذهان مردم جا افتاده‌اند و هم‌ردیف با سادات علوی و زیدی زیارت و تکریم می‌شوند که لزوم بررسی دوباره امام‌زاده‌ها را ضروری نشان داده تا برخی از آن‌ها بی‌شجره، برکشیده نشوند و همچو امام‌زاده‌ای به‌نام بیژن تقدیس نگردند! پی‌نوشت:  ۱. فرای، ریچارد (۱۳۶۳). عصر زرین فرهنگ ایران. ترجمهٔ مسعود رجب‌نیا (ویراست چاپ دوم). تهران: انتشارات سروش. ص. ۱۳۲. ۲. نجم‌الدین گیلانی، «بررسی مقاومت مردم طبرستان» در مجموعه مقالات تاریخ محلی مازندران، ص ۴۶۳ ۳. ر.ک: «گیل، فرشواذگرشاه و گاوبارگان دابویهی (اسپهبدان بزرگ طبرستان) از ٢٢ تا ١٤٤ هجری، بررسی‌های تاریخی شماره ٣ سال دوازدهم، صفحات ٤٨ و ٤٩، چراغعلی اعظمی سنگسری» (PDF). پرتال جامع علوم انسانی. ۴. اشعار درون متنی غیر از تیتر، از مهران خدری @tahlilvarasad
Telegram Center
Telegram Center
Канал