(( دلائل پافشاری غرب و شرق در مصادره و مخدوش و محو کردن دستاوردهای فرهنگ و تمدن ایرانی )) :
اگر امروز شاهد حضور پویای بسیاری از مراسم و آیینهای تغییر شکل داده شده در برخی فرهنگها از شرق تا غرب هستیم، در اصل مدیون منش و شعور کورش کبیریم، آنهم در جهانی که مناسبات متداول در آنرا، قدرت و سلطه تعیین کرده است نه اقتدار و گسترهی نفوذ فرهنگی.
کورش بهخوبی دریافته بود که ممکن است سرزمینها را با اسب و شمشیر فتح کرد اما یقیناً حفظ این اقتدار، نیازمند عدم تقابل آن با فطرت انسانی و احترام به انسان و آزادی و حق انتخاب اوست و در واقع این الگوی واقعی همزمانی قدرت و احترام به کرامت انسانی منحصر به فرهنگ
ایران بوده است که بعدها دو مدعی تاریخی برایش پیدا شد! اولی ادیان ابراهیمی و نژاد سامی و سپس تمدن یونانی و این دو جبهه در طول تاریخ، سعی در مصادرهی این واقعیتهای تاریخی به نفع مذهب و تمدن یونانی کردهاند و کینهی تاریخی اهالی مذاهب ابراهیمی و سارقان فرهنگ و تمدن یونانی، بخش عظیمی از آن را مصادره به مطلوب کرده و یا منکر شدهاند زیرا اساساً حضور کورش در تاریخ مشرقزمین، نوعی طعن و تحقیر تاریخی برای هر دو جبههی مذهبیان با ریشههای ابراهیمی سامی و یونانی که خود را مهد خرد و اندیشهورزی میدانند، بوده و هست.
آیا برای ادیانی که غیر از خودشان هیچ جنبنده و فرهنگی را نزدیک به اخلاق و شعور متعالی نمیدانستند، ظهور کورش به مثابهی اثبات خلاف مدعای آنها نیست؟ و آیا برای تمدن رقیب باستانی ما یعنی
یونان و غرب که آبشخورش در
یونان باستان است، چه سرشکستگیای بالاتر از اینکه تمدن ایرانی قبل از هجوم یونانیان و اعراب، فرهنگ و جامعهای را مدیریت میکرده است که مهمترین فاکتورها در زیرساخت یک تمدن پویا را در رأس هرم قدرت خود داشته است در حالی که شواهد زیادی در دست است که نشان میدهد، مقدار زیادی از مبانی تمدن ساز در دورههای بعد را هم از فرهنگ و تمدن ما ایرانیها دزدیدهاند؛ تمدنی که در زیرساخت اغلب گزارشهای تاریخیاش از دو مورخ سترگ
یونان باستان یعنی گزنفون و هرودت در خصوص جنگهای فرساینده بین یونانیان و ایرانیان، کلی اختلافات میدانی در شرح گزارشها وجود دارد که قابل اثبات است. لذا یک کینهی تاریخی از سوی ادیان ابراهیمی و تمدن یونانی و غرب از گذشته تا کنون در کار است تا دستآوردهای فرهنگ و تمدن ما را مصادره کنند. چون آموزههای فرهنگ و تمدن ما مبتنی بر اخلاق و کرامت انسانی است؛ همان ضعفی که در هر دو جبههی تاریخی و در عمل _ اعم از مذاهب و مکاتب فلسفی با خاستگاه خاور و باختر دور_، قابل اثبات است بی آنکه شهروندان و اهالی مستعمراتش را ملزم به زبان، دین، یا کار خاصی بداند؛ همین ادعایی که دو جبههی مذکور، عملا قاصر از تحقق آنند.
و جفای دیگری که مراکز اکادمیک غربی نسبت به تحریف ساختار طبقاتی جامعه
ایران باستان کرده اند... آنها تمرکز و هوش نیاکان ما، در تکیه بر نقش تخصص و انتقال پشت در پشت تجارب آن مشاغل و حرَف و تخصص ها را به فرزندان در هر طبقه ای به معنای تهدید حدود آزادی طبقاتی تفسیر کرده اند! در حالی که از مهم ترین دلائل اعتلای تمدن پارسی همین حفظ و انتقال تجارب حرفه ای در بین طبقات بوده که از فاکتورهای رشد و توسعه در تمام کشورهای پیشرفته است که در واقع، این تمدن های دیگر بوده اند که با لحاظ داشتن آزادی انتخاب شهروندان، از تخصص متخصص و تمهیدات و تجارب عصر پساصنعتی، حمایت می کنند. در حالی که اغلب منابع تاریخی غرب، این ساختار طبقاتی چارچوبمند را محدود کننده معرفی کرده اند! به رغم شواهد تجربی و خروجی قابل اعتنای این سیستم در عمل...یاحق
#مشهد #پاییز۱۴۰۲#سعید_تقی_نیا #مجموعه_یادداشتهای_پراکنده #کورش#ایران_یونان#شرق_غربپ . ن : با گوشه چشمی به اثر گرانسنگ مهدی بدیع " تاریخ جنگ های یونانیان و بربرها " در یک مجموعه ۱۳ جلدی
@taghiniasaeed