مارکسیستها همواره ادعا میکردند که جنگها در عصر جدید، نتیجه شیوه تولید سرمایهداری و رقابتها و انحصارات ناشی از آن است. مفهوم امپریالیسم هم از همینجا زاده میشود. از دیدگاه آنان سرمایهداری برای حفظ نرخ سود و انتقال بحرانهای ناگزیرش، نیاز دائمی به جنگ دارد اما زمانی که طبقه کارگر به رهبری سازمان پیشتازش یعنی حزب کمونیست، حاکمیت را در کشورهای مختلف به دست گیرد، دیگر جنگی وجود نخواهد داشت و تضادهای قومی و ملی هم بی معنا خواهد بود.
اما در دهه هفتاد میلادی که احزاب کمونیست در سه کشور هندوچین قدرت را بدست گرفتند، ابتدا کمونیستهای حاکم در کامبوج دست به نسل کشی ویتنامیهای مقیم آن کشور زدند، سپس ارتش
ویتنام کمونیست با یک حمله سراسری در سال هفتاد و نه ررژیم کمونیست کامبوج را سرنگون کرد. سپس چند ماه بعد چین کمونیست برای تنبیه
ویتنام دست به یک لشکرکشی ویرانگر به خاک
ویتنام زد که دهها هزار کشته برجای گذاشت.
در یک سکانس تاریخی دیگر زمانی که یوزف بروز تیتو رهبر کمونیست یوگوسلاوی از دستورات استالین سرپیچی کرد، ارتش شوروی برای حمله به یوگوسلاوی آماده شد و استالین صراحتا اعلام کرد که انگشت کوچکم را تکان میدهم و آن وقت دیگر تیتویی وجود نخواهد داشت! استالین تنها پس از آنکه دریافت آمریکا کمک نظامی و اقتصادی به یوگوسلاوی را آغاز کرده، از تهاجم نظامی منصرف شد.
بازهم در نیمه دوم دهه هفتاد میلادی اتیوپی و سومالی که هر دو توسط نظامیان کمونیست اداره میشدند، بر سر ایالت اوگادن وارد جنگ شدند، تلاشهای شوروی برای میانجیگری موثر واقع نشد و در نهایت تصمیم گرفت که جانب اتیوپی را بگیرد و نیروهای هوابرد و مستشارانش را به کمک آن کشور بفرستد.
در افغانستان زمانی که کمونیستها به قدرت رسیدند، به دو جناح موسوم خلق و پرچم تقسیم میشدند. در جناح خلق پشتونها غالب بودند و در جناح پرچم تاجیکها. ترهکی و امین پشتون خیلی سریع پرچمیهایی نظیر کارمل و ارتشیهای هوادار آنها را اخراج و تبعید کردند و تعدادی را نیز اعدام. سپس میان خود امین و ترهکی نزاع پدید آمد. امین غالب شد و دستور داد ترهکی را با بالش خفه کنند. پس از آن ارتش شوروی با نیروهای نظامیاش غالب شد و با تصرف کاخ امین او را به همراه تمام خانواده و همکارانش تیرباران کرد و ببرک کارمل تاجیک را به قدرت رساند. دوازده سال بعد در روزهای آخر حکومت کمونیستی، تضادهای قومی تیر خلاص را شلیک کرد، کارمل علیه نجیب پشتون توطئه کرد. شهنواز تنای پشتون علیه حکومت کودتا کرد و سپس به پاکستان گریخت و در نهایت رشید دوستم ازبک با گارد
قدرتمندش در شمال دست از حمایت حکومت برداشت و موجبات سرنگونی آن را فراهم کرد.
در یک سکانس دیگر از تاریخ قرن بیستم، در اواخر دهه شصت میلادی شورویها به طور محرمانه با واشنگتن تماس گرفتند تا موافقت آمریکا را برای حمله اتمی به چین، پیش از آنکه پکن به یک قدرت اتمی تبدیل شود، جلب کنند. نیکسون و کیسینجر قاطعانه در مقابل شوروی ایستادند و این تجاوز صورت نگرفت.
در سوی دیگر ماجرا مارکسیستها هرگز نتوانستند، هشتاد سال صلح و رفاه در اروپای پس از جنگ دوم جهانی را توضیح دهند. آنها در برابر این واقعیت که هرگز دو کشور دارای نظام سیاسی لیبرال دمکراسی با یکدیگر نجنگیدهاند، هیچ حرفی برای گفتن ندارند. واقعیت آن است که صفر تا صد تزهای مارکسیستی درباره جنگ و نظام جهانی مطلقا یاوه است. در نتیجه توسعه سرمایهداری، تجارت آزاد و دمکراسی، پس از جنگ دوم جهانی ما مرفهترین و صلحآمیزترین دوران تاریخ بشر را در میان کشورهای توسعه یافته تجربه کردیم. ریشهها و زمینههای جنگ را باید در جاهایی کاملا متفاوت با آنچه مارکسیستها میگویند جستجو کرد. احتمالا در مطلبی مستقل به این موضوع میپردازم.
✍️ #توس_تهماسبی🆔 @toos1989پژوهشگر تاریخ معاصر و علوم سیاسی 📆 ۵ اپریل ۲۰۲۴
#تاریخ#تاریخ_معاصر#تاریخ_سیاسی#شوروی#چین#ویتنام
🌎📚 @sociologycenter 📚🌍