🧩 سکولاریزاسیون، روشنگری و دین مدرن✍ #خوزه_کازانووا
📝 ترجمه:
#یدالله_موقن2⃣ بخش دوم
سکولاریزاسیون به منزلۀ یک مفهومتمایز میان مفهوم «سکولار» با مشتق آن «سکولاریزاسیون» و نیز با نظریۀ خاص جامعهشناختیِ سکولاریزاسیون مهم است؛ زیرا خود مفهوم [«سکولار»] آنچنان چند بُعدی است که به طور غریبی به معناهای متناقض خود برگشتپذیر است و طی تاریخ خود دامنۀ گستردهای از معانی مختلف را در خود انباشته است. شاید حتی بخردانهتر میبود که قید این مفهوم را کلاً میزدیم؛ اما این کار معضلات بزرگتری را برای جامعهشناسی ایجاد میکند. دامنۀ معانی مفهوم سکولار و تناقضات این معانی عملاً آنرا برای شیوههای غالب در تحلیل تجربی-علمی ناکارآمد میکند. در نتیجه، جامعهشناسی پوزیتیویستِ غیرتاریخی باید این مفهوم را به فرضیههایی روشن و آزمونپذیرتحویل کند تا به آسانی از طریق پژوهشهای طولی (longitudinal) که میکوشند سرها، قلبها و ذهنهای مردم مذهبی را سرشماری کنند، اثباتپذیر شوند.
اما حذف کامل مفهوم سکولاریزاسیون به فقر مفهومی بزرگتری میانجامد؛ زیرا در چنان حالتی خاطراتِ تاریخیِ پیچیدهای را از دست میدهیم که در این مفهوم جمع شدهاند و فاقد مقولههای مناسبی برای نمودار کردن و فهم این تاریخ خواهیم شد. در جامعۀ سکولارِ کنونیِ آمریکا، یک جامعهشناسیِ دینِ در خود محصور، شاید بتواند این مفهوم را نادیده بگیرد؛ اما جامعهشناسیِ تاریخی نمیتواند این کار را بکند.
اجازه دهید فقط سه معنای این مفهوم را یادآوری کنم تا شیوهای را روشن کنیم که از طریق آن، این سه معنا با فرایندهای تاریخیِ سکولاریزاسیون آمیخته شدهاند. با نگریستن به ریشهشناسیِ مفهوم سکولار، میآموزیم که واژۀ قرونوسطایی «سیکولوم» (saeculum) سه بار معنایی نامتمایز داشته است. در زبانهای رُمیایی معادل سیکولوم هست: سکولو (Secolo)، سیگلو (Siglo)، سیکل (Siécle).
این زبانها، این سه معنی را در خود نگاه داشتهاند. در فرهنگ اسپانیاییِ کاسل (Cassell) در برابر سیگلو آماده است: «قرن، عصر، جهان». اما در «عصر» و «جهانِ» معاصرِ سکولار، از سه معنای مذکور، فقط معنای «قرن» کاربرد خود را در زندگی روزمره نگه داشته است؛ زیرا متمایز کردن زمان و مکان به دو واقعیت متمایز از یکدیگر، یعنی به واقعیتی مقدس و دیگری به واقعیتی غیرمقدس، از زمانهای خیلی گذشته، حقیقتاً بیمعنی شده است؛ حتی در اسپانیای کاتولیک.
اما در ارتباط با قانون شرع (Canon Law) معنای متفاوتی از سکولاریزاسیون مستفاد میشود؛ یعنی در جایی که اصطلاح سکولاریزاسیون به چیزی ارجاع میکند که میتوان آن را «عمل قانون» خواند، با پیامدهای قانونی برای فرد. در اینجا سکولاریزاسیون به فرایند قانونیای ارجاع میکند که به موجب آن یک شخص مذهبی، مکان محصوری [در دیر] را ترک میکند و به «دنیا» و وسوسههای آن باز میگردد و از این طریق شخصی سکولار میشود.
از لحاظ شرعی، کشیشان میتوانستند هم دینی باشند و هم سکولار. آن کشیشانی که تصمیم میگرفتند از جهانِ سکولوم بیرون بیایند و خود را وقفِ زندگی کمالِ مطلوب کنند، «کشیشان دینی» را تشکیل میدادند؛ اما آن کشیشانی که در دنیا زندگی میکردند، «کشیشانِ سکولار» بودند. ماکس وبر سکولاریزاسیون را فرایندی میخواند که از طریق آن مفهومِ «فراخوان»، یعنی فعالیتهای دینی به فعالیتهای سکولار سیر میکند یا جابهجا میشود. یعنی اکنون برای نخستین بار، مفهوم «فراخوان» به فعالیتهای سکولار در دنیا دلالت میکند. در اینجا ماکس وبر مفهوم شرعیِ «فراخوان» را به منزلۀ قیاس به کار میبرد.
سرانجام اینکه، مفهوم سکولاریزاسیون به فرایند تاریخی واقعی ارجاع میدهد. اصطلاح سکولاریزاسیون، نخست برای مصادره و ضبط گستردۀ اموال کلیسا و سلب مالکیت از دیرها، موقوفات و ثروتهای وقفشده به کلیسا به وسیلۀ دولت معنی میداد؛ که پس از اصلاحات دینیِ پروتستان و در پی تداوم جنگهای دینی انجام شد. از آن پس، سکولاریزاسیون به معنی «گذار»، «انتقال» و «جابهجاییِ» اشخاص، اشیا، کارکردها، معانی و غیره از جایگاه سنتیشان در قلمرو دین است به قلمرو سکولار. از اینرو، معمول شده است که سکولاریزاسیون بر مصادره - چه به زور و چه به علت قصور در پرداخت بدهیها - و نیز بر تصاحب کارکردهای نهادهایی دلالت کند، که به طور سنتی در دست کلیسا بودهاند. این چندگانگیِ تاریخیِ برجای مانده از مفهوم سکولاریزاسیون، تنها هنگامی معنا پیدا میکند که این حقیقت را بپذیریم که «روزی روزگاری»، بخش عظیمی از واقعیت در اروپای قرون وسطی، واقعاً از طریق سیستمی از طبقهبندی شکل گرفته بود که جهان را به دو قلمرو یا به دو حوزۀ نامتجانس بخش میکرد: قلمروِ دینی و قلمروِ سکولار.
ادامه دارد
#روشنگری#سکولاریسم#مسیحیت#دین#مذهب#جامعهشناسی#جامعه_شناسی#جامعهشناسی_دین
🌎📚 @sociologycenter 📚🌍