کوچ غمناک پرستو های شاد در غروبی پر ملال و بی صدا خبر عریونی باغا رو داد پاییز اومد این ور پرچین باغ تا بچینه برگ و بار شاخه ها کسی از گل ها نمی گیره سراغ شده ابری تو فضای سینمون قصه بی غمگساری های ما می دونم پایان نداره بعد از این قصه بی برگ و باری های ما پاییزه پاییز عریون من و تو خسته و گریون می نویسم با دل تنگ روی گلبرگ شقایق فصل دلتنگی پاییز فصل غمگینی عاشق پاییزه پاییز عریون من و تو خسته و گریون