📘عاشقان به داشته و دارایی کاری ندارند. آنان بدون اینکه ظاهرآ دارا باشند، از نعمت های بزرگ برخوردارند.آنان پرنده نیستند، اما در آسمان ها سیر می کنند. آنان دستی دراز ندارند، اما به نعمت ها می رسند...
چندین نڪتہ اخلاقے و آموزشے فوق العادہ عالے از جناب شیخ بزرگ مولانا
اگر خداوند تورا زشت آفریدہ خودت اخلاق بد را نیز بہ آن اضافہ نڪن اگر ڪفشت پارہ است در سنگلاخ نرو اگر دو نقص دارے خودت دوتا دیگر نیز بہ آن اضافہ نڪن تو از روے حسادت میگویے مگر من از فلانے ڪمترین ڪہ ستارہ اقبالم ڪم فروغ تر است حسد خود عیب و نقصے بزرگ است قبیح تر از همہ معایب و نقص ها
🍃🍃 چندین نڪتہ اخلاقے و آموزشے فوق العادہ عالے از جناب شیخ بزرگ مولانا
اگر خداوند تورا زشت آفریدہ خودت اخلاق بد را نیز بہ آن اضافہ نڪن اگر ڪفشت پارہ است در سنگلاخ نرو اگر دو نقص دارے خودت دوتا دیگر نیز بہ آن اضافہ نڪن تو از روے حسادت میگویے مگر من از فلانے ڪمترین ڪہ ستارہ اقبالم ڪم فروغ تر است حسد خود عیب و نقصے بزرگ است قبیح تر از همہ معایب و نقص ها
نشانه اهل دل دل نبستن و از خویش کاستن و سبک کردن بارهاست. عاشقان پیوسته گریزان و چرخان و جهان از این خاکدان و دامگه اند بعکس اهل دنیا و ریاست که با سنگینی و ثقالت بر زمین چسبیده اند و کنده شدن از وابستگی ها و جایگاه و صندلی ها برایشان دشوار و محال و همچو مرگ است.
عارفان از جمله مولانا روح و قلب حقیقی انسان را به آیینه ای تشبیه میکنند که منعکس کننده حقیقت و تجلیه عشق الهی هست و نور الهی را میتاباند ولی این آینه گرفتار در خارو خاشاک و کدر شده است و موجب شده تا این نور الهی منعکس نشود و انسان دچار ملالت روحی و وفسردگی شود وکاری که ما انجام باید دهیم این است که این خارو خاشاک را کنار بزنیم و آیینه دل را صیقلی کنیم تا در نور الهی تجلی یابد و بتابد همچون خورشید
و این حجاب یا همان خارو خاشاک و پرده ای که مانع تجلیه حقیقت در قلب آدمی ست همان ، نفس یا (خود) در عرفان است و مولانا با آموزشهای پرمغزش آموزش میدهد که راه کنار زدن این حجاب و تیرگیها ، شناخت نفس است و الگوهای آن.مولانا با بیان داستانها و تمثیلها طریقه پاک کردن آیینه صفای دل را به ما آموزش میدهد.با تعلیمات عرفا آیینه ما نور حق را منعکس میکند و انسان دارای درونی شاد خواهد شد
اینجا مولانا از قول خداوند میگوید که من هر زمان میل و گرایشی در دل ایجاد میکنم و هر روز و هر لحظه هم در کاری جدید هستم دل در هر زمان اندیشه ای و حالی دارد که از خودش نیست بلکه از جایی دیگر است پس چرا بر اندیشه و احوال قلبی مطمئن میشوی و بر امری عهد میبندی و سرانجام نیز شرمنده میگردی، که اشاره به حکمت 242 نهج البلاغه میباشد که چنین است عَرَفتُ اللهَ بِفَسخِ العِزام ،،،،، خداوند را شناختم در بهم خوردن اراده هاییکه شخص در آن پایدار است،،، برای همین است که خداوند فرمود در هر تصمیمی بگویید که اگر خواسته خدا باشد انجام میشود نگویید فردا قطعا این کار را انجام خواهم داد مگر خدا بخواهد
بهنظر مولانا، انسان یا باید شکر کند یا صبر؛ یعنی وقتی آن نعمتهایی را که میخواهد، دردسترسش هست، باید شکر کند و وقتی دردسترسش نیست، باید صبر کند. حالا، اگر کسی به خاطر تنبلیاش، هیچکدام را نداشت، نه شکر کرد و نه صبر، یعنی حاضر نیست از خودش مایه بگذارد؛ البته «شکر نعمت» که مولانا میگوید، منظورش این است که انسان از هر نعمتی که خدا داده، بهترین استفاده را بکند. حالا آمد و یکی مثلاً پایش شکست و نتوانست راه برود، بهنظر مولانا، باید صبر کند. صبر در نظر مولانا تحمل خواری نیست. صبر جمیل یا صبر محمود که در قرآن میگوید «إنَّ الله مَعَ الصّابرین»، مفهومش این است که انسان نباید در برابر مشکلات خودش را ببازد و از کار بیفتد؛ بلکه یعنی پایداری و استقامت در برابر مشکلات که بتواند با روحیهٔ قوی و اعتمادبهنفس، مشکل را از سر خود رفع کند. این میشود صبر جمیل. پس، انسان یا باید شکر کند یا صبر که هر دو تلاش و حرکت است. حالا میگوید کسی که تنبل باشد و صبر نداشته باشد، کارش همین میشود که «جبر» را دستاویزی قرار بدهد و بگوید ما «مجبور»یم و کاری نمیتوانیم بکنیم.
عشق جذب می کند همه چیزهایی راکه از جنس وحس خودش باشد! هرچقدر زیباتر شوی کسی زیباتر را پیدا می کنی ... وهرچقدر مهربانتر شوی وعاشق تر مهربانترین وعاشق ترین را جذب خواهی کرد !!! وهرچقدر آرامتر باشی این آرامشت را به عشقت نیز منتقل خواهی کرد ... آن چه از جنس افکارتوست به سمت تو درحال حرکت است . همانطور که تو به سمت آن درحرکتی پس آرام وآسوده باش وبگذار هستی کار خودش را درزمان خودش بکند ... كافيست انسان باشيم و عاشق... مهرورزيم و دستي بگيريم. آنگاه ميبيني كه دنيا برايت ميشود بهشت هر چه در زندگی بیشتر شاد باشی؛ درهای موفقیت بیشتری به رویت باز می شود. و موهبت های بیشتری نصیبت می شود... فقط خودت مسئول زندگی ات هستی. وقتی فرکانس ذهن خود را بر شادی و امید تنظیم کنی؛ نیرومندترین انرژی کائنات هم قادر نیست آن را از تو پس بگیرد... تا وقتی به این فکر چسبیدهاید که دلیل خوب زندگی نکردنتان بیرون از وجودتان است، هیچ تغییر مثبتی رخ نمیدهد. تا وقتی مسئولیت خود را به دوش دیگران بیاندازید که با شما بیانصافی میکنند –یک شوهر بد اخلاق ، یک کارفرمای زیادهطلبی که از کارمندانش حمایت نمیکند، ژنهای ناجور، اجبارهای مقاومتناپذیر- وضع شما همچنان در بنبست میماند. تنها خودِ شما مسئول جنبههای قطعی موقعیت زندگی خود هستید و فقط خودتان قدرت تغییر دادن آن را دارید. حتی اگر با محدودیتهای بیرونی همه جانبهای درگیرید، هنوز آزادی و حق انتخاب پذیرش برخوردهای مختلف نسبت به این محدودیتها را دارید.
آنچه روان آدمی را پوینده و جوینده نگاه می دارد, سختی ها و رنج هاست. در مبارزه با سختی ها آدمی رشد می- کند وجایی برای رخوت باقی نمی ماند. از روزگار ملول نباش و از سختی هراس نداشته باش .
در این دنیا همه چی برعکس نامیده شده آنکس که از همه بنده تر است و گرفتار دنیا نامش را گذاشته اند صاحب و مالک دنیا در صورتیکه او غلام دنیاست مدتی از دام این نامگذاری های پر نیرنگ و حیله خودت را نجات بده و قبل از مرگت آزاده زندگی کن
اگر دقت و توجه داشته باشی، متوجه خواهی شد که هر لحظه نتیجه کارهایت به سوی تو بر می گردد. آن کسی که رازها را به خوبی بداند، نیازی نیست که مستقیم برایش توضیح بدهند و تفسیر کنند. اگر تو این نکته ها را درک نمی کنی و رازها را نمی فهمی، به خاطر بلای کودنی است که بر سر تو آمده است.
از هر رنگ و هر جنس که باشیم ادراکات ما نیز همان رنگ و همان جنس را می نماید. اگر از جنس قهر باشیم به لطف هم که بنگریم آن را قهر می یابیم؛ همچون شیشه کبود که هر نوری بر آن بتابد تنها نور کبود را از خود عبور خواهد داد.