دفترِ ماه...
پر از شعر سپید است ..
پر از تنهایی..
ای پریزادِ غزل...
کی به غزل میآیی..؟
شب من گم شده
در کوچهی بیخوابیها...
خواب کن چشم مرا...
ای نگه رویایی...!
باز هم..
وعدهی فردا دهی
و میدانم نیست ...
افسانهی امروز تو را فردایی ..!
آن که در چشم تو..
رویای مرا زندان کرد ...
کاش میداد به دلتنگیِ من معنایی..!
بیش از این مُهرِ جنون...
بر دل من داغ مکن...!
نیست اندازهی مجنونیِ من صحرایی...!
#اسحاق_انور#علیرضا_قربانی#سماع_واله@smsu43