بـاز امشـب ای ستـاره ی تابان، نیامدی
بـاز ای سپیـده ی شبِ هجران، نیامدی
شمعم شکفته بـود کـه خندد به روی تو
افسـوس ای شکـوفـهٔ خنـدان، نیامدی
زنـدانیِ تـو بـودم و مهتـابِ مـن چـرا؟
بـاز امشـب از دریچه ی زنـدان نیامدی
با ما سرِ چه داشتی ای تیره شب، که باز
چون سرگذشتِ عشق، به پایان نیامدی
شعرِ من از زبانِ تو ، خوش صیدِ دل کند
افسوس ای غـزالِ غـزلخـوان نیـامدی!
#محمدحسین_بهجت#شهریار🌹🌹