شعرهای یواشکی

#سالمرگ_شاعر
Канал
Музыка
Искусство и дизайн
Блоги
Политика
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала شعرهای یواشکی
@sherhaye_yavashakiПродвигать
1,74 тыс.
подписчиков
578
фото
52
видео
52
ссылки
ترجیح می دهم شعر شیپور باشد نه لالایی «احمد شاملو» 🆔 @sherhaye_yavashaki ⬅️join♦️
@sherhaye_yavashaki

.
برای #حسین_منزوی و طنین جاودانه اش:

سفرت انفجار بغضی بود
که تورا از "غزل" جدا می کرد
یک نفر هم «از آنسوی ظلمت
داشت نام تورا صدا می کرد»
.
خسته تر،زارتر،پریشان تر
یک نفر مثل تو-شبیه خودت-
با همان شوق و شوردیرینه
بازهم «در هوا شنا می کرد»
.
خبرت می رسید و می رفتی
خبری که تورا سفر می کرد
سفری که تورا برای ابد
راهی خاک "ناکجا" می کرد
.
بارِ سنگینیِ رسالت شعر
حجم بار امانتی بر دوش
«زخمهایی درون حنجره ات»
این سه پشت تورا دوتا می کرد .
هر طرف می روم صدای توست
هرکجا نامِ آشنای توست
«ماه»هاو«پلنگ»های توست
آنچه حق سخن ادا می کرد

ا[] صبح اُردی جهنمی دلگیر
شانزده ساعت آسمان بارید
بغض پنجاه و هشت ابرش را
در خزان تو برملا می کرد

بستی آرام پلک هایت را
دفتر شعرهای نابت را
چمدان غم نهانت را
که تورا مرد انزوا می کرد

رفتی و چشم ها به در مانده
"غزل" امروز بی پدر مانده
جای خالیت همچنان خالیست:
ا(................... )

ا [] سالها بعد ازآن بهارِ تلخ شاعری
توی کوچه های "کرج"
شرمسار از جسارت غزلش
رو به "زنجان" ،به تو ، سلامی،کرد

#حمید_چشم_آور
#شانزدهم_اردیبهشت
#سالمرگ_شاعر

🆔 @sherhaye_yavashaki ⬅️join♦️
@sherhaye_yavashaki

. ای جهانی سوگوار...
.
(و دو خورشید
از دو کران برآمدند
و در اوج
به هم درآمیختند.
شب
از پیِ آنان بتاخت؛
پس به ظهری مضاعف
تشتی سیاه
لبالب از خونِ سرخ بود...)
.
.
.
ای جهانی سوگوار از مرگ بی هنگامتان!
تا جهان جاری ست، جاری باد بر لب نامتان

ای نهان افتادگان چون قلبِ رویِش زیر خاک!
در تن هر شاخساری می دود پیغامتان

خاک کُشتنگاهتان را بوسه زد آزادگی
پای مُزدی این چنین شایسته ی هر گامتان

ای دو آذر، ای دو اخگر، ای دو خورشید، ای دو ماه!
ای دو روشن تر زِ روشن! تا چه خوانم نامتان

ای صدای بی صدایی تان خروش قرن ها!
مایه ور، بیداریَم از خفتن آرامتان

قامت حق بر بلندای زمان افراشتید
گر به ناخق نقش بندد بر زمین اندامتان

متنِ سُربی رنگِ مشرق را بدوزد سرخ گل
هر سحرگه خونتان، ابریشم گلفامتان

ای ز جام شوکران نوشیدگانی باگزیر!
ناگزیر است این که از جوشش نیفتد جامتان

ای شما چون دانه، بودن را پذیرا زیر خاک!
چترِ بِشکوهی برآرد سر ز هر بادامتان

داغتان، «آخر دوا»ی زخم جانفرسای ماست
بس به هنگام است - آری - مرگ بی هنگامتان.
.
@sherhaye_yavashaki
اسفند ۵۲
#سیمین_بهبهانی
#بیست_و_نهم_بهمن
#سالمرگ_شاعر