🍀 شعرانه 🍀

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
Канал
Логотип телеграм канала 🍀 شعرانه 🍀
@sherane_poemПродвигать
319
подписчиков
3,54 тыс.
фото
128
видео
5
ссылок
می روم بالا تا اوج من پر از بال و پرم راه می بینم در ظلمت من پر از فانوسم من پر از نورم و شن و پر از دار و درخت .. پرم از سایه برگی در آب چه درونم تنهاست "سهراب" @MF1985sh
در این شبی که روزنه ها تیرگی گرفت
ما را هنوز دیدهٔ امّید روشن است

در قلب من دریچه به خورشید‌ ها تویی
وقتی که شب زِ روزن ناهید روشن است

فرجام هر چراغی و شمعی‌ست خامشی
عشق است و بزم عشق که جاوید روشن است ...

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
از دفتر #زمزمه‌ها
@Sherane_poem
گر چشم بامداد به خورشيد روشن است
مـا را دل از خيال تو جاويد روشن است

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@Sherane_poem
سفر ادامه دارد
و پیامِ عاشقانه‌ی کویرها
به ابرها،

سلامِ جاودانه‌ی نسیم ها
به تپه ها،

تواضعِ لطیف و نرمِ دره ها،
غرور پاک و برف پوشِ قله ها،
صفایِ گشتِ گله ها به دشت ها،
چرای سبز میش ها و قوچ ها و بره ها.

سفر ادامه دارد و بهار،
با تمام وسعتش
مرا که مانده‌ام به شهر
بندِ یک افق
به بی کرانه می برد ...

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@Sherane_poem
زلال روشن چشمانش
آبشار کبود
که آیتی ست
به تصویر بیم و شرم و شکوه

نگاه تُرد گوزنی ست
کز بلند ستیغ
در آب می نگرد
عبور سایه ی صیاد را
ز دامن کوه

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@Sherane_poem
ای شاخۀ شکوفۀ بادام!
خوب آمدی -
                    سلام!
لبخند می‌زنی؟
اما
این باغِ بی‌نجابت
                با این شبِ ملول...

زنهار ازین نسیمَکِ آرام!
وین گاه‌گه نوازشِ ایام!

بیهوده خنده می‌زنی افسوس!
بفشار در رکابِ خموشی
پای درنگ را

باور مکن که ابر...
باور مکن که باد...
باور مکن که خندۀ خورشیدِ بامداد
من می‌شناسم این همه نیرنگ و رنگ را...

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@Sherane_poem
_ به کجا چنین شتابان ؟
گون از نسیم پرسید

_ دل من گرفته زین جا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان ؟

_ همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم

_ به کجا چنین شتابان ؟

_ به هر آن کجا که باشد به جز این سرا، سرایم

_ سفرت به خیر !‌ اما
تو و دوستی خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفه ها به باران
برسان سلام ما را

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@Sherane_poem
من اولین سپیده بیدارِ باغ را
آمیخته به خونِ طراوت
در خوابِ برگ های تو دیدم

من اولین ترنمِ مرغانِ صبح را
بیدار روشنایی رویان رودبار
در گل افشانیِ تو شنیدم.

#محمدرضا_شفیعی‌_کدکنی
@Sherane_poem
آب، نان، آواز !
ور فزون تر خواهی از آن
گاه ‌گه پرواز
ور فزون تر خواهی از آن، شادی آغاز
ور فزون تر، باز هم خواهی
بگویم، باز؟

آنچنان بر ما به نان و آب،
اینجا تنگ سالی شد
که کسی در فکر آوازی نخواهد بود
وقتی آوازی نباشد
شوق پروازی نخواهد بود…!

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@Sherane_poem
#تک_بیت_های_ناب

از زلـزلـه و عشـق خبـر کـس ندهـد
آن لحظه خبر شوی که ویران شده ای

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی

@Sherane_poem
ای مهربان‌تر از برگ در بوسه‌های باران
بیداریِ ستاره در چشم جویباران

آیینهٔ نگاهت پیوند صبح و ساحل
لبخند گاه‌گاهت صبحِ ستاره باران

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@Sherane_poem
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اگر ساحل خموش و صخره آرام
و گر کار صدف چشم انتظاری ست

من و دریا نیاساییم هرگز
قرار کار ما بر بی قراریست!

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@Sherane_poem
برگرد ای بهار
که در باغ‌های شهر
جای سرود شادی و بانگ ترانه نیست
جز عقده‌های بسته‌ ی یک رنج دیرپای
بر شاخه‌های خشک درختان، جوانه نیست...

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی

@Sherane_poem
اگر عشق نمی بود ...
علف های بهاری
در آن سرد سحرگاه
سر از خاک نمی زد ...

اگر عشق نمی بود ...
ز سنگ سیه آن چشمه‌ی جوشان
گریبان زمین را به جنون چاک نمی زد

اگر عشق نمی بود ...
بر آن شاخه‌ی انجیر تک‌افتاده، چکاوک
چنین پرده‌ی عشاق ، طربناک نمی زد

اگر عشق نمی بود ...
اگر عشق نمی بود ...

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@Sherane_poem
فراخنایِ جهان
سرشارِ از آزادی و شادی است.

اگر این دیو و این دیوار‌
که می‌بندد رهِ دیدار
بگذارد . . .!

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@Sherane_poem
آوازِ زندگی را
با هر مرکّبی که نوشتیم
بزدودش این پلیدکِ غدّارِ بدگمان

امروز
آموختیم از تو
که با مرگی این‌چنین
آوازِ زندگی را
باید نوشت و رفت
تا جاودان بماند در زیر آسمان...

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@Sherane_poem
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در منزل خجسته ی اسفند
همسایه ی سراچه ی فروردین
با شاخه های تُرد بلوغ جوانه ها
باران به چشم روشنی صبح آمده ست
زشت است اگر که من
یار قدیم و همدم هم ساغر سَحَر
در کوچه های خامُش و خلوت نجویمش
یا با جام شعر خویش
خوش آمد نگویمش....!

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
#اسفند
@Sherane_poem
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
حسرت نبرم به خوابِ آن مرداب
كآرام درون دشتِ شب، خفته است
دريايم و نيست باكم از طوفان
دريا همه عمر، خوابش آشفته است!

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@Sherane_poem
کنار باور سبز صنوبرها
میان شمعدانی ها و شبدر‌ها

جهان در لحظه‌ای زیباست
اگر این ظلمت و زنگار
که می بندد ره دیدار
بگذارد !
تمام روشنائی نامه‌ی باران
مدیح رستگاری هاست

اگر این دیو و این دیوار
بگذارد ...

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@Sherane_poem
جهان..
در لحظه‌ای زیباست...

اگر این ظلمت و زنگار
که می‌بندد رهِ دیدار بگذارد ...!

فراخنای جهان
سرشارِ از آزادی و شادی‌ست...
اگر این دیو و این دیوار بگذارد..!

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@Sherane_poem
ای شاخۀ شکوفۀ بادام!
خوب آمدی -
سلام!
لبخند می‌زنی؟
اما
این باغِ بی‌نجابت
با این شبِ ملول...

زنهار ازین نسیمَکِ آرام!
وین گاه‌گه نوازشِ ایام!

بیهوده خنده می‌زنی افسوس!
بفشار در رکابِ خموشی
پای درنگ را

باور مکن که ابر...
باور مکن که باد...
باور مکن که خندۀ خورشیدِ بامداد
من می‌شناسم این همه نیرنگ و رنگ را...

#محمدرضا_شفیعی_کدکنی
@Sherane_poem
Ещё