می نویسم نامه ای برای تو بر بال کبوتری که تخم کوچکی ست در آشیانه ی درخت تعشق کنج دیوار امید تویی که هرگز دنیا نیامدی و در هیمنه چشمانت آهوها بریدن دستانشان را به ترنج ترجیح دادند.
نیم ساعت پیش لنگر قایق را بکش همان قایقی که هنوز درخت چناریست وسط باغ پدربزرگ موهای دخترمان باران را که دو سال دیگر دنیا می آید بباف آرام باش من بزودی از آن خواب ابدی ،برمیگردم