فراشعرِ مشترک "حماسه ی سرخ"
قال رسول الله صلی الله علیه وآله:
والّذي بَعَثَني بالحقِ نبيّا إن الحسين بن علي في السماء اكبر منه في الأرض و
إنّه لَمكتوب علي يمينِ عرشِ الله مِصباحٌ الهادٍ و سفينةُ نجاة...
🔘(رسول اکرم (ص) میفرمایند:
سوگند به آن کسی که به حق مرا به پیامبری برانگیخت منزلت حسین بن علی(ع) در آسمان بالاتر از مقام او در زمین است.
در سمتِ راستِ عرش نوشته شده است: حسین(ع) چراغ هدایت و کشتی نجات است.. )
"بحار الأنوار ج٩١ ص١٨٤"
فصل اول : "دعوت"
صحرای کربلا
فانوس ها خاموش
تلالوء خورشيد
فریاد "هل من ناصر..."
پروانه های وفادار
⬜️فصل دوم : بُهت غروب
بارانِ آتش
خیمه های سوخته
لاله های پرپر
خورشید بر نيزه
نوای آسمانی
اشك فرشته ها
⬜️قلمی می سازم؛
از ساقه ی خشکِ احساسم،
با جوهری از خونِ دل..
نامتان که می آید؛
واژه های سپیدِ شعرم،
سیاه پوش می شوند
و تنِ سپیدِ دفترم،
پُر می شود از هزاران آلاله خونین..
وقتی ؛ می نویسم از سرِ بریده ات
که خون حقیقت را فواره وار
بر نیزه های جهالت می رقصاند!
از شعبه های تاریکی،
که خون شش ماهه را
نهیب زد بر صورت آسمان
و شهادت جوانان بنی هاشم....
از چه و چه بنویسم
که قلم در مقابل عظمت و بزرگی ماه بنی هاشم
جوهر می خشکاند
آه لبهای تشنه و مشک پاره....
⬜️⬜️آسمانِ سرخ
شیونِ باد
غرّشِ ابر
ماه نیمه جان
ستارگان خاموش
🌫فریادِ العطش
اشکِ طفلان
خیمه های سوخته
🌫تیر
نیزه
شمشیر
گلوها بریده
دستها بریده
سرها بریده
لاله های پرپر
🌫بیرق های سیاه...
⬜️⬜️⬜️به راستی که درآورد گاهِ حق و باطل
پیروزی از آن کیست؟!
وقتی ،
دجله هم در حسرتِ سیراب کردن
لبهای خشکیده ی طفلان
طغیانی اش
را شرمسار بود..
و آتشِ کفر خیمه ها را می بلعید!
گهواره ای بی صدا می گریست!
حجله ی نو عروس قاسم،
سرخ از حنابندانِ خونِ سرخِ؛
و مادری که مویه کنان،
گیسو کشان،
چادرِ عزا بر سر کشید..
🔘قال الإمام الحسين (ع):
أنّي لم أخرج شراً ولا بطراً و لا مُفسداً و لاظالماً و انّما خَرَجْتُ لِطلب الإصلاح في اُمّة جدي محمد أريد أن آمِر بالمعروف و أنهي عن المنكرو اسير بسيرة جدي محمّد(ص) وأبي علي ابن ابيطالب(ع)
🔘(امام حسين (ع) فرمودند:
من نه از روی سرمستی و نه برای فساد و ستمگری قیام کردم بلکه تنها برای طلب اصلاح در امتِ جدم حرکت کردم.
میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و به سیره ی جدم محمد(ص) و پدرم علی ابن ابيطالب (ع) عمل کنم.)
پناه می بریم از گمراهی ها
به تو که چراغِ تابناکِ هدایتی
و سوار می شویم بر کشتی هدایتت
تا با نورِ تو به ساحلِ نجات قدم بگذاریم..
رد خونت را می گیریم!
تا به سر منزلِ خوشبختی برسیم؛
آنجا که رنگِ خوبی سرخ است!
به رنگِ خونِ پاک هفتاد و دو لاله ی غلتیده در خاک و خون...
#زهرا_محمد_آذری #آزی_فرهادی #مکتب_اصالت_کلمە #مکتب_عریانیسم ____👇👇👇@sher_khobe____👇👇👇@Maktabe_Oryanism