این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه.
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
ما سبز بودیم روی درخت در چمن در گیرهی گلدار یک دختر
ما شکوفه دادیم در باغچه در فرش خانه در دامن چیندار یک مادر
ما قرمز بودیم ماهی شدیم در دل طوفانی یک #زن دریایی را شنا کردیم پریدیم رقصیدیم کوبیدیم تورها که سایه انداختند! مشت زدیم مشت زدیم مشت مشت مشتَ...رَکِ مورد نظر ما را به زور زایید...
ما گریه شدیم سُر خوردیم از چشمهای یک نوزاد روی لبهاش نشستیم خنده شدیم!
با دستهای کوچکش از پنجره آزاد کرد ما را....
روی سیمهای تیربرق پرنده شدیم پر زدیم پر زدیم روی شانه نوجوانی دانه نوک زدیم ما ما ما ما پله پله آمدیم پایین! ناگاه چرا پاییز شدیم!؟
تب شدیم روی پیشانی یک جوان! لرزیدیم در صدای یک پدر
هوی باد را که شنیدیم رنگمان پرید... ما! زرد شدیم!
حال قناری کوچکی هستیم به هر جا نگاه میکنیم گلولهای ما را نشانه گرفته است.