این برگه جویای دگرگونی در نگاه به خود است از مسیرهای نامعمول ادبیات، فلسفه و هنر. محملی برای ارائه ی ایده های نو و خلاقیت های تازه.
به مدیریت :
علی پیرنهاد،سولماز نصرآبادی، احمد بدری
هر در حقیقتی عریان درپشت خود دارد بالباس های زیر باشش لول ورق های تاشده بر پیشخوان هر در روی پاشنه که بچرخد نیم تنه ی عریانی است با آوازی کشدار و نامطمئن حقیقت است برمیز های تحریر کنار روزنامه ای باطل ...
گورستانی است حقیقت که ناگفته در پیدایی خویش برخود لرزیده است... بیدارش نکن بگذار دستی نامرئی درسرانجام و چشم اندازها بر درخت ماه روتختی را کنار زند و روسپی با آن وقار پیچیده در نشانه ظاهرشود درپس زمینه ی دیوار
"در" حقیقتی کهنه بانام ها و کلمات شتاب و تدریج دلقکی درخیابان شبانه و زنی با سه پالتو آویزان برحجره ها... بیدارش نکن پشت "در" با تو در پس زمینه ای سیاه عریان می شوم روی خطوط با تو درشب و جهان فانتزی کوچکی است..