ما چشم به ایران دوختهایم.۱.
چپ ایرانی از بدو تاسیس گرفتار تناقضی اساسی میان گرایشهای جهان وطنی (انترناسیونالیسم) و ملیگرایانه بوده است. از یک سو همصدا با جریانهای جهانی بهدنبال مبارزه با امپریالیسم است و از سوی دیگر میخواهد به خلقِ ایران عدالت و برابری را هدیه دهد.
۲. این جریانِ لنگ در هوا که از حزب توده فعالیت جدی خود را آغاز کرد و در قالب سازمانهای چریکی همچون مجاهدین و فداییان خلق تجلی یافت در اقدامی به باورِ خود تاکتیکی با اسلامیستهایی چون شریعتی و طالقانی هم پیمان شد.
۳. به گواهِ تاریخ، مواضع و بیانیههای منتشر شده،
چپ ایرانی همواره به نام خلق اما به کامِ جریانهای مارکسیستی عمل نموده است. آنها هرگز صاحبِ ایدهای درونزا و بومی نبودهاند چرا که مبنایِ کنشگری آنها تقلید از تاواریشهایِ جهان وطنی بوده است.
۴. امروز دیگر چیزی از جلال و شکوه آنها باقی نمانده است به جز جریانهای در هم ریختهیِ کم رمقِ دانشجویی که بلندگوهایی گوش خراش دارند. آنها حتی دانشگاه را هم مبتذل کردهاند؛ دانشگاه که گذرگاهِ پیشرفت و ترقی است برای آنها که همچون آبهایِ راکد گندیده در آن جا خوش کردهاند،
۵.دانشگاه پناهگاهی برای توجیه بطالتِ محضشان و بی عملی مفرطشان شدهاست.
چپ مبارز ایرانی که روزی سیانور بر لب و کلاشنیکف بر دست پیکار میکرد امروز به یک فرهنگِ سیاسی رومانتیک با ژستهای اخلاقی که وجه غالب آن رادیکالیسم میباشد، تقلیل یافته است.
۶. ملیگرایی لیبرال که در ایران از مشروطه آغاز شد تحت تاثیر فشار
چپ ایرانی و جریانهای جهانی تضعیف شد، اما در عین حال به دلیل وضعیت اقتصادی و فرهنگی ایرانیان در سالهای اخیر این گفتمان دوباره تقویت شده است.
۷. یکی از دلایل توفق ملیگرایی در سالهای اخیر جعل همهجانبهی هویت ایرانی است که متهمان اصلی، روایت های رسمی دولتی و مواضع گروههای
چپ هستند. این هویت جعلی که به شکل ویژهای در رسانهها منتشر میشود ایرانی را انسانی ضدتجدد، واپسگرا، ضد سرمایهداری و حامی تروریسم معرفی میکند.
۸. تضاد میانِ نگاهِ ایرانیان به خود و روایتی دروغین که از آنها در حال انتشار است، ملت ایران را وارد موضعِ تدافعی جهتِ حفظ روایتِ ملی از ایرانی بودن میکند. دفاعی مشروع که بهدنبال زنده نگه داشتن هویت مستقل خود در میان سایر ملتها است.
۹. در این وضعیت
چپ ایرانی که در اکثر شعارهایش حامی خلق است به ایران و ایرانی پشت میکند و همصدا با ژستهای اخلاقی که از قلب سرمایهداری های صنعتی برخاسته، ملت خود را بیسواد، عامی و لمپن خطاب میکند چرا که تحلیلهای متوهمانهیِ آنها را برهم زدهاست.
۱۰.
چپ ایرانی روزی باید این تناقض آشکار را حل نماید و نگاهش را به داخل مرزهای سیاسی ایران معطوف کند. شرط دستیابی به ایدههای جهانی، داشتن یک دولت-ملت قوی است در غیر این صورت هر اقدامی در سطح شعار و خبر باقی میماند.
۱۱. ملیگرایی لیبرال در ایران بر خلاف پمپاژ رسانه ای خصلتی معتدل دارد، او به دنبال لیبرالیزه کردن وضعیت است و از موضعی عملگرایانه میخواهد به سرمایهداری های صنعتی نزدیک شود تا بتواند ذیل دستیابی به تکنولوژی موقعیت ملت را بالا ببرد.
۱۲. ملیگرایی لیبرال به دنبال هیچ جنگی نیست و از کشتهشدن کودکان و آواره شدن جنگزدهها در نزدیکی مرزهای سیاسیاش وحشت دارد. استراتژی او مبارزه با هر نوع تروریسم در منطقه و رسیدن به صلح پایدار در خاورمیانه است.
۱۳. ملیگرایی لیبرال چشم به ایران دوخته است. ایدئولوژیک نیست از این رو سعی میکند منازعات بینالمللی را بر اساس منافع ملی خود تحلیل کند، او میداند قبل از هر چیز باید حاکمیت ملی را به ایرانیان بازگرداند و داشتن یک ملت قوی و دموکرات را پیششرط تحقق شعارهای بینالمللی خود میداند.
#محمدحسین_همت_پور#چپ_کثیف_عسلامی_و_مارکسیستی#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران