#شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران

#شب_چله
Канал
Логотип телеграм канала #شهریاران_جنبش_دادخواهی_ایران
@sharyaran1401Продвигать
507
подписчиков
13,7 тыс.
фото
11,2 тыс.
видео
661
ссылка
#جشن_های_ایرانی

جشن‌ ایرانی به مثابه مقاومت مدنی ( ۱ )

اول سال قمری/اسلامی و شمسی/ایرانی هر 36 سال یک بار تقریباً مقارن می‌شود. بزرگ‌ترها یادشان هست دفعه‌ی پیش که این اتفاق افتاد، تبلیغات حکومتی چنین شعاری مطرح کرد: «امسال شیعیان عید ندارند.» چون اول سال قمری برای شیعه یعنی محرم و مناسک عزایش، اول سال شمسی برای ایرانی یعنی #نوروز و جشنش.

#تشیع به هر روی گفتمانی است که بر حول محور واقعه‌ی #کربلا و عزای مربوط به آن پدید آمده. احساس گناه و وجدان معذب و کام تلخ و خشم و بغض مقومات و ملزومات آن هستند، زیرا در روایت شیعه از تاریخ صدر اسلام به علت خیانت کوفیان و دیگران، امام اول و سوم در ناملایمات و جنگ‌ها تنها ماندند و به اصطلاح شهید شدند.

در بعضی کسان گرایشی بوده به اینکه تشیع را روایت ایرانی از اسلام بنامند. گاهی هم واقعاً اشتراک در بعضی چیزها باعث همکاری ایرانی و شیعه شده، مثلاً نفرت هر دو از بنی‌امیه (بنی‌عباس با کمک ایرانیان خراسانی آنها را کنار زدند) و یا نفرت از عمر که در جشن عمرکشان خودش را نشان می‌دهد و...

اما شیعه‌شناسانی نظیر هاینتس هالم آلمانی قائل به یک منشاء غیرایرانی برای تشیع هستند و اگر یک هویت ایرانی مستقل با ارجاع به گذشته‌ی سیاسی و دینی ایران باستان، از هخامنشیان تا ساسانیان و از دین زردشت تا کیش مهر را فرض کنیم، تشیع با این هویت نیز ناچار به تعارض و دشمنی خواهد رسید.

اگر در جایی این دو عنصر هویتی، یعنی اسلام شیعی و ایرانی کهن (که بخش اعظم آن در دوران اخیر بازسازی شده) با هم به تعارضی بخورند، مثلاً اگر سر سال آن دو که یکی عزاست و دیگری جشن مقارن شود، تکلیف شیعه #عزاداری است. عزاداری با خشم و بغض انقلابی سازگارتر است و برای شیعه‌ی انقلابی -که شکل رایج شیعه در زمان ماست- مطلوب‌تر.

می‌توان تصور کرد که اگر کسانی در آذر 57 می‌خواسته‌اند #شب_چله برگزار کنند، واکنش انقلابیون -دست‌کم گروه افراطی آنها- این بوده که ما عزاداریم و الان چه وقت گرفتن جشن است و... خشم و بغض و غیرت آنها در راه یک انقلابی اسلامی بی هیچ تعارض و تناقضی می‌توانسته آیین ایرانی کهن را کنار بزند. ا

اما
#هویت_ایرانی مفهوم سوگواری را در مقام یکی از کانسپت و محورهای خود ندارد. این هویت به دینی راجع است که معجزه‌ی پیامبرش زردشت، از جمله این است که موقع تولد به جای گریه می‌خندیده است. اینجا اتفاقاً #شادی و #جشن محوری هستند.

در اثر فشار تبلیغاتی شدید حکومت فعلی در این سال‌ها، میان مردم نوعی لجبازی برای احیای این #جشنهای_ایرانی هم شکل گرفته و تشدید هم می‌شود.
مثلا در تقویم سنتی پدر-مادربزرگ‌ها سی آذرْ شب چله (آغاز زمستان) بود. کم‌کم نام یلدا (که آن را ایرانی باکلاس می‌انگارند) برایش باب شده و تبریکش می‌گویند.

تداعی‌های تاریخی/باستانی آن (درست و غلط) بعضاً احضار شده، به حدی که آن را جشن تولد میترا (مهر) ایزدبانوی عشق و دوستی می‌نامند. بماند که میترا اصلاً ایزد آریایی پیمان‌هاست، مذکر است (!) و کیش او بعضاً با دین خود زردشت تعارض می‌یابد و یلدا اصلاً کلمه‌ای سامی و همریشه با لم یلد و لم یولد است و غیره!
یا نوروز که انرا با روایات شیعی از جمله روز تولد ادم و بسلامت گذشتن ابراهیم از اتش ،به خشکی رسیدن کشتی نوح و... توجیه و خواسته اند ازان خود کنند
چهارشنبه سوری و سپندار مذ و ... هم چنین سرگذشتی دارند...

غرض از این همه پرحرفی آن است که هر چند شیعیان به سادگی می‌توانند نوروز نداشته باشند، زیرا نوروز جزو #مقّوم_هویت آنها نیست، ایرانیان، با هر درک مغلوط و پرت و پلایی که از یلدا، نوروز، چهارشنبه سوری و.. به مثابه یک جشن "اصیل ایرانی" و نوعی #مقاومت_فرهنگی دارند، نمی‌توانند به سادگی یلدا و نوروز و..نداشته باشند.

این ملتی است که به یاد دارد مرتضی مطهری گفته: چهارشنبه‌سوری سنت پدرانتان است؟ قرآن گفته از حماقتی که پدرانتان می‌کردند دست بردارید. در دل این اصرار لجبازانه برای برگزاری هر چه پررنگ‌تر #نوروز و #چهار_شنبه_سوری و #یلدا، شاید ورای لجبازی حتی غیظی باشد که می‌خواهد فریاد بزند « #ما_هنوز_زنده‌ایم »

یعنی برای ملتی که یکی دو دهه است دارد نوروز و یلدا و چهارشنبه سوری را به شکل نوعی مقاومت فرهنگی/سیاسی تفسیر و تقویت می‌کند، ساده نیست که بدون هیچ تناقضی، این جشن را به دستور کسانی که خودشان هم هویت مشخص و اعتباری نزد مردم ندارند، ناگهان با بغض و خشم انقلابی تاخت بزند.

بماند که بخش بزرگی از این جمعیت معترض اصلاً آرزوی رسیدن به وضعیتی را دارند که در آن مدام #جشن و بهانه برای #شادی و دورهمی در کار باشد و اصلاً به همین کمبود اعتراض دارند و تبلیغاتشان علیه حکومت فعلی هم به شدت بر #شور_زندگی و #میل_رقص و #آرزوی_جشن در جوانان پاسارگادی جاویدنام تاکید دارد.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام #غزاله_چلابی از جانفدایان جنبش ملی #ایران با انتشار ویدئویی به مناسبت #شب_چله در صفحه اینستاگرام خود نوشت:
«یلدا برای ما خانواده‌های دادخواه دیگه مفهوم جدیدی پیدا کرده، به این معنی که یک شب سیاه هر چقدر هم طولانی باشه امااا خلاصه صبح سپید از راه می‌رسه و ما زنده‌ایم تا اون روز موعود با صبوری و بردباری زندگی که نه فقط زیست میکنیم تا سحر آزادی ناله سر کند و بساط ظالمین را در هم پیچد. به امید پیروزی نور بر تاریکی»

#ننگ_بر_شورش_۵۷
#ایران_را_پس_میگیریم
#ایران_را_دوباره_خواهیم_ساخت
#شب_چله،
شب زایش مهر و خورشید آیین کهن:

شب چل ا‌ست می و مطرب بیارید
که این رسم کهن را پاس داریم
به آداب خوش پیشینیانی
به ماست آیین پیشین زنده داریم
به پا داریم رقص و پایکوبی
به دل‌ها بوته شادی بکاریم
برافروزیم اجاق وز هیمه آتش
هر آن غم هست در آتش سپاریم
شب چله پسش خوش بامدادیست
چو دی آمد همی دل‌خوش بداریم
بر هم گرد آییم از کس و خویش
حکایت‌ها ز فردوسی برآریم
به شاهنامه فروزیم شمع جان را
سخن از راستان بر لب گماریم
بگیریم فال خوش از شعر حافظ
ز رنگ و روی، گرد غم زدایم
ندارد یاد گیتی همچو ملت
خرد را از نخست پایه گذاریم
ز هوشنگیم، فریدونیم، منوچهر
و از پیشینیان روزگاریم
نژاد اندر نژاد آزاده هستیم
جهان تا هست ما هم ماندگاریم
ز کوروش مام منشور جهانیم
بسی هر تن ز ما یک شهریاریم
بدانند دشمنان مام و میهن
که ما از مردمان کارزاریم
ره میهن بشوییم دست از جان
به وقتش هر تن از ما سر به داریم
به دل تا یاد آرش هست و بابک
همی در قله‌های افتخاریم
ره میهن بشوییم دست از جان
سپاس از مهر یزدانی برآریم.

✍️ایزدی(پارسی)

#شب_چله‌تان_شادباش
#ایران_را_پس_میگیریم
#ایران_را_دوباره_خواهیم_ساخت
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دستم به چنگ نمی‌رود دگر ... دیگر ترانه‌ای ساز نمی‌کنم، ضربآهنگ گام‌ هامان کندتر می‌شود؛ این همان شبی ست که بنا بود از راه برسد. دستت را به من بده، چه‌بسا هنوز راهی دراز در پیش داشته باشیم. قرار است برف ببارد، برف می بارد... زمستانِ دیارِ غربت جان‌ فرساست. کجاست آن زمانی که شعله‌ای و آتشی برایمان می‌سوخت؟ کجاست آن شب چله های ساز و شراب !؟ کجاست یلداهایمان !


#شب_چله
#آلزایمریسم

#ایران_را_پس_میگیریم
#ایران_را_دوباره_خواهیم_ساخت
#شب_چله
#یلدا

بانو دکتر #ژاله_آموزگار

     «در شب چله(یلدا) که شب کارزار روشنایی و تاریکی است، کسی نمی‌خوابد؛ ایرانیان گرد هم می‌آیند، تا به نیروی عشق و نیروی مـهر، بـه نور دل بدهند،تا به جنگ‌ سیاه‌ترین‌ و شوم‌ترین شب سال برود. خوراکی‌های شب‌چره را بر‌ سفره کرسی‌ می‌گسترانند و تا بامداد شعر می‌خوانند، داستان می‌گویند، فال‌ حافظ می‌گیرند و بیدارمی‌مانند، تا بیداری آنها یاریی باشد هرچند اندک به فرشته‌ی پیمان،‌ فرشته‌ی‌ راستی، فرشته‌ی نظم(سامان).
همه نگران و چشم در راهند،تا نتیجه‌ی‌ این‌ کارزار را با دمیدن بامداد و دیده شدن نخستین‌ فروغ، جشن بگیرند». ( سخن شفاهی استاد آموزگار در مقاله خانم سیما سلطانی نقل شده است: بخارا، ش۵۷ ٬صص۲۷۹-۲۷۸).

      شب در فرهنگ و ادب ما، یک نماد کهن است برای چیرگی ظلم و ظلمت بر آفاق زندگی ایرانی. هنگامی که شکست می‌خوریم، سرودمان این است: چرا شب ما سحر ندارد؟  یلدا، هم دیرنده‌ترین شب است و آغازی بر سرمای سوزنده‌ی زمستان.

     اما از دل این شب سیاه، برای مردم ما خورشید می‌زاید...

این یعنی به نیروی عشق و امید، یلدای دیجور تبدیل می‌شود به شبی روشن؛ شبی شاد و چراغان. پس در ژرفای درازترین شب سال، امید به پیروزی خورشید و نور و گرما را عشق است!...

مهمانی و شیرینی و شعر و شادی و شادخواری را عشق است!...

سرخی انار و هندوانه را عشق است!...

نوید آمدن نوروز را عشق است!...
    از فردا شب‌ها کم‌کمک کوتاه می‌شود...این یعنی فواره چون بلند شود، سرنگون شود و بگذرد این روزگار تلخ‌تر از زهر...

این حکمت بالغه‌ی ملت ایران است. ملّت ما زمستان‌های تاریخی خود را با این حکمت سرکرده‌اند: «شب یلدا اگرچه دراز بود
زایل شود و صبح جهان‌افروز روی نماید» (ذیل نفثةالمصدور، ص۵۰).

    حافظ می‌گفت: صحبت حکّام ظلمت شب یلداست.
صحبت،‌یعنی مصاحبت، یعنی زیستن.

ملّت ما در درازنای زمان ظلم و ظلمت شب یلدای صحبت با حکّام را تاب آورده است؛آن‌ها را گذرانده و  راه خود را نرمک نرمک به آستانه‌ی صبح و خورشید پیموده است. زمین خورده و برخاسته. در اقصای سردترین زمستان‌ها زیسته اما یخ نبسته است. زنده مانده است. یخ نبسته و زنده مانده چون هر سال در شب یلدایش امید به برآمدن خورشید زاییده شده است :
هنوز با همه دردم امید درمان است
که آخری بود آخر شبان یلدا را

    این بیت سعدی  بیت نیست. اقلیم است . چکیده‌ی تاریخ مردم ایران است. می‌گوید درد هست٬ تاریکی هست٬ سرمای ناجوانمرد هست اما امید درمان هم هست.
  امید درمان هست تا تأویل روشن ملت ایران از یلدا هست٬ امید درمان هست تا امید و شادی و دوستی هست٬ تا خورشید هست٬ تا نوروز هست . تا ایران هست...


فال امشب حافظ برای کشور ما و ملّت ما این است:
غبار غم برود حال خوش شود حافظ
تو آب دیده از این رهگذر دریغ مدار

    پس به گفته استاد ژاله آموزگار،‌شب چله را با شعر و شادی و مهر و آشتی بیدارمی‌مانیم تا بیداری ما کمکی باشد "هرچند اندک" به فرشته‌ی پیمان، فرشته‌ی‌ راستی، فرشته‌ی نظم...

  تا بیداری ما کمکی باشد "هرچند اندک"  به فرشته‌ای که نگهبان ایران است...

#ایران_را_پس_میگیریم
#ایران_را_دوباره_خواهیم_ساخت
#شب_چله
#یلدا

بانو دکتر #ژاله_آموزگار

     «در شب چله(یلدا) که شب کارزار روشنایی و تاریکی است، کسی نمی‌خوابد؛ ایرانیان گرد هم می‌آیند، تا به نیروی عشق و نیروی مـهر، بـه نور دل بدهند،تا به جنگ‌ سیاه‌ترین‌ و شوم‌ترین شب سال برود. خوراکی‌های شب‌چره را بر‌ سفره کرسی‌ می‌گسترانند و تا بامداد شعر می‌خوانند، داستان می‌گویند، فال‌ حافظ می‌گیرند و بیدارمی‌مانند، تا بیداری آنها یاریی باشد هرچند اندک به فرشته‌ی پیمان،‌ فرشته‌ی‌ راستی، فرشته‌ی نظم(سامان).
همه نگران و چشم در راهند،تا نتیجه‌ی‌ این‌ کارزار را با دمیدن بامداد و دیده شدن نخستین‌ فروغ، جشن بگیرند». ( سخن شفاهی استاد آموزگار در مقاله خانم سیما سلطانی نقل شده است: بخارا، ش۵۷ ٬صص۲۷۹-۲۷۸).

      شب در فرهنگ و ادب ما، یک نماد کهن است برای چیرگی ظلم و ظلمت بر آفاق زندگی ایرانی. هنگامی که شکست می‌خوریم، سرودمان این است: چرا شب ما سحر ندارد؟  یلدا، هم دیرنده‌ترین شب است و آغازی بر سرمای سوزنده‌ی زمستان.

     اما از دل این شب سیاه، برای مردم ما خورشید می‌زاید...

این یعنی به نیروی عشق و امید، یلدای دیجور تبدیل می‌شود به شبی روشن؛ شبی شاد و چراغان. پس در ژرفای درازترین شب سال، امید به پیروزی خورشید و نور و گرما را عشق است!...

مهمانی و شیرینی و شعر و شادی و شادخواری را عشق است!...

سرخی انار و هندوانه را عشق است!...

نوید آمدن نوروز را عشق است!...
    از فردا شب‌ها کم‌کمک کوتاه می‌شود...این یعنی فواره چون بلند شود، سرنگون شود و بگذرد این روزگار تلخ‌تر از زهر...

این حکمت بالغه‌ی ملت ایران است. ملّت ما زمستان‌های تاریخی خود را با این حکمت سرکرده‌اند: «شب یلدا اگرچه دراز بود
زایل شود و صبح جهان‌افروز روی نماید» (ذیل نفثةالمصدور، ص۵۰).

    حافظ می‌گفت: صحبت حکّام ظلمت شب یلداست.
صحبت،‌یعنی مصاحبت، یعنی زیستن.

ملّت ما در درازنای زمان ظلم و ظلمت شب یلدای صحبت با حکّام را تاب آورده است؛آن‌ها را گذرانده و  راه خود را نرمک نرمک به آستانه‌ی صبح و خورشید پیموده است. زمین خورده و برخاسته. در اقصای سردترین زمستان‌ها زیسته اما یخ نبسته است. زنده مانده است. یخ نبسته و زنده مانده چون هر سال در شب یلدایش امید به برآمدن خورشید زاییده شده است :
هنوز با همه دردم امید درمان است
که آخری بود آخر شبان یلدا را

    این بیت سعدی  بیت نیست. اقلیم است . چکیده‌ی تاریخ مردم ایران است. می‌گوید درد هست٬ تاریکی هست٬ سرمای ناجوانمرد هست اما امید درمان هم هست.
  امید درمان هست تا تأویل روشن ملت ایران از یلدا هست٬ امید درمان هست تا امید و شادی و دوستی هست٬ تا خورشید هست٬ تا نوروز هست . تا ایران هست...


فال امشب حافظ برای کشور ما و ملّت ما این است:
غبار غم برود حال خوش شود حافظ
تو آب دیده از این رهگذر دریغ مدار

    پس به گفته استاد ژاله آموزگار،‌شب چله را با شعر و شادی و مهر و آشتی بیدارمی‌مانیم تا بیداری ما کمکی باشد "هرچند اندک" به فرشته‌ی پیمان، فرشته‌ی‌ راستی، فرشته‌ی نظم...

  تا بیداری ما کمکی باشد "هرچند اندک"  به فرشته‌ای که نگهبان ایران است...

#ایران_را_پس_میگیریم
#ایران_را_دوباره_خواهیم_ساخت