با شاندرمن٢٠، بيست خودت باش

#الیزاصفائی
Канал
Логотип телеграм канала با شاندرمن٢٠، بيست خودت باش
@shanderman20Продвигать
744
подписчика
8,93 тыс.
фото
2,34 тыс.
видео
2,05 тыс.
ссылок
دارای مجوز شماره ٨٠٩٦٣ از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ارتباط با مدير مسئول؛ @maziar20
يادداشتى به مناسبت سالروز اولین سال واقعه تاسف بار و غم انگیز مرحوم#رومینا اشرفی

در مطالعات اجتماعی و جامعه شناسی بحث گسترده ای وجود دارد بنام قومیت مداری...حال بدون در نظر گرفتن حس ناسیونالیستی نگارنده در سالروز اولین سال واقعه تاسف بار و غم انگیز مرحوم#رومینا اشرفی این پرسش مطرح است که چرا در قتل های مشابه رخ داده هیچکدام از قومیت و نام منطقه آن به وسعت نام تالش زبان زد و در سطح کشور منعکس نشد؟!
قبل از قتل مرحوم #رومینا ؛هوژان،زبیده،زعفران،سارا و...نیز با شرایط مشابه به قتل رسیدند اما در هیچ رسانه ای به قومیت پدران شان اشاره ای نشدحتی در قتل فجیع اخیر که بازتاب رسانه ای فراوانی نیز داشت پدری فرزند خود را که از کارگردانان کشور عزیز ما نیز بوده است را بطرز فجیعی به قتل می رساند اما به #قومیت آنان تاکنون در هیچ کدام از رسانه ها پرداخته نشده است و ما هنوز نمیدانیم اصالت شان برای کجا و کدام منطقه است ...حال واقعا چرا با گذشت یکسال از این واقعه شوم کسی به این مهم توجه نمی کند که مخدوش نمودن نام تالش به این گسترده گی با عنوان قاتل #پدرتالشی در اذهان عمومی و جمعی به چه دلیل است؟!و مهم تر سکوت رسانه ها ،اهالی قلم و کانال های خبری تالش زبان تا این حد برای اینچنین ضایعه ی عظیم فرهنگی _اجتماعی برای چیست؟و چرا دادستان محترم تالش بعنوان مدعی العموم نسبت به این مسئله مهم ورود نکرده و نمی کند؟به شخصه معتقدم قتل و مرتکب آن شدن خود گناه نابخشودنی ست و بعنوان یک شهروند خواستار تغییر در ماده قانونی و اشدمجازات و قصاص برای قاتل با هر نسبتی که می باشد هستم..
خشونت و قتل های خانوادگی نه تنها در ایران بلکه به نسبت در سراسر دنیا رخ می دهد اما به راستی چه اصراری است نام تالش نیز در کنار این واقعه تاسف بار تکرارشود؟! امید که مسئولین ،کانال های خبری و رسانه های جمعی تالش در کنار نگارنده خواستار احقاق آبروی نام تالش کبیر و تالشیان غیور و باغیرت باشند..

با تقدیم احترام و سپاس

فرزند کوچک تالش بزرگ

#الیزاصفائی
بتاریخ۱۴۰۰/۳/۳

🔮 #گروه_رسانه_اى_شاندرمن٢٠
@Shanderman20
یک صبح از همین روزهای دل انگیز پاییزی...

می خواهم نفر اول، قصه آفرینش خودم باشم...


🔺 با اين متن زيبا به پاييز ٩٩ دعوتيد...

🍁 یک صبح از همین روزهای دل انگیز پاییزی، که چشم باز می کنم، می بینیم به دیگران که نه ...به خودم بسیار بدهکارم...

🍂 چه لحظاتی که خودم را در زیر باران سکر آور شهرم، ازشنیدن یک موسیقی، شعر و دویدن در خاطرات عاشقانه دلخواه محروم کرده ام، یا آنکه مدتهاست خودم را به کافه محبوبم برای داشتن یک روح پر از آرامش و یک گوشه دنج و دلچسب تنهایی دعوت نکرده ام، هرگز به قلک خانه ام مجال آن را نداده ام تا با آن عطر همیشه محبوبم را به یادگار بخرم و خودم را مست بوی خوشش کنم چون همیشه بجای آنکه از آن به خودم بزنم، به زخم مبادای زندگی ام زده ام...چندین طلوع و غروب شگفت انگیز این دنیا را بدون اینکه ذره ای از آن لذت ببرم و خودم را به آرامش، زیبایی و اعجاز آن بسپارم از دست داده ام ...

🍂 راستش را بخواهید در سی و چند سالگی ام به این فکر می کنم که دنیا دیگر منتظر حساب و‌کتاب و قلک خرجی من نمی ماند که هی پر کنم و هی خالی...

🍂 می خواهم نفر اول، قصه آفرینش خودم باشم، شما را نمی دانم!! اما من به خودم لذت بردن از مسیر پر پیچ و خم یک کوه برای فتح کردن قله زندگی، یک دریا را بدون نگرانی تماشا کردن، قدم زدن و غرق شدن در ساحل بیکران و رویایی غروب آتشین آن و یک دنیا حس خوب دوست داشتن بدون دلتنگی بدهکارم...

✍️ دعا می کنم جهان پر شود از «من» هایی که منهای نگرانی، تشویش و دغدغه سر سام آور روزمره، غرق شوند در این همه زیبایی، آرامش و عطر خوش تنهایی...

#الیزاصفائی...
مادر شاغل،شاعر خانه دار..

از کتاب دوم؛#زنی_که_شاعر_شد

💠 به كمتر از ٢٠ راضى نباشيد

🔮 #گروه_رسانه_اى_شاندرمن٢٠

https://t.me/shan20/819
@Shanderman20
☑️ « ن و القلم و ما یسطرون»

🔺رسالت رسانه ای به روشنگری، آگاهی، دادخواهی و حقیقت طلبی است ودر این بین یک ژورنالیست، سلاحی ندارد بجز قلم

🔻يادداشتى منتقدانه براى محكوميت دو خبرنگار #ماسال_نيوز

✍️ هنوز یک ماه از پیام های مسرت آمیز مسئولین و عزیزان دست اندر کار محترم منطقه ما بمناسبت روز خبرنگار نگذشته است، که خبر محکومیت دو نفر از خبرنگاران بسیار ارزشمند شهرمان در کانال رسمی ماسال نیوز شوکه مان کرد.

✍️ گرچه از همان ابتدای خبر بسیار تاسف انگیز و فاجعه بار آزار و اذیت جنسی نوجوانان پیرامون ورزشگاه ها و مدارس فوتبال که خیلی قبل تر از اینکه در رسانه ای بازگو شود زمزمه آن در شهر پیچیده بود، جزو آن دسته از اولین کسانی بودم که در همان رسانه (ماسال نیوز ) ابتدا بعنوان یک مادر و بعد شهروند که مطالبه گری را حق خود دانسته و می دانم از دادستان محترم بعنوان مدعی العموم و مسئولین و همه عزیزانی که می توانستند پاسخگو باشند تقاضای تنویر اذهان عمومی و برطرف نمودن جو نگران خانواده ها و اجتماع و همچنین نسبت ندادن خدای نکرده تهمت و ظن بر شخص یا اشخاصی را مطرح نمودم که از طرف هیچکدام از اشخاص حقیقی و حقوقی در هیچ رسانه ای پاسخی دریافت ننمودم تا به امروز که همگی پاسخ مان را گرفتیم.


✍️ رسالت رسانه ای به روشنگری،آگاهی، دادخواهی و حقیقت طلبی است ودر این بین یک ژورنالیست، سلاحی ندارد بجز قلم...ماشین، خانه، پول و هر آنچه را که با مال جمع می‌شود را از شخصی ولو به زور می توان گرفت اما شرافت و قلم را هرگز نمی توان از یک شخص و صاحب قلم ستاند امروز دیگر روز سکوت نیست چون ما با یک اجتماع بیدار و روشنفکر طرف هستیم، من اگر بنشینم، تو اگر بنشینی، همه بنشینند / من اگر برخیزم، تو اگر برخیزی، همه برخیزیم ...

✍️ جای تعجب است آنانی که باعث این آگاهی بودند باید در بند و زندان و آنانی که مرتکب این عمل فجیع شدند آزادانه در شهر گشت بزنند و قربانی جدید بگیرند. اگر حکمت ده جز داشته باشد که نه جز آن سکوت است امروز قطعا وقت سکوت نیست و نخواهد بود امید که به ندای «هل من یاصرن ینصرنی » این دو عزیز بزرگوار لبیکی گفته شود. چرا که دین شان را به مردم و فرشتگان معصوم شهرمان ادا نموده اند و تا ابد بدلیل این آگاهی و شجاعت در یادها ماندگار خواهند ماند و هزاران درود بر مردمان نجیب و قدردان شهرمان که جواب شجاعت و‌ مرادنگی این عزیزان را با حمایت خود دادند به راستی که ولی نعمتان واقعی ما مردم هستند که بهترین قاضی اند.

✍️ اما برادران بزرگوارم؛امید که یاریگر و همدلی غیر از مردمان باغیرت شهرمان بیابید اگر هم نیافتید دلگیر نباشید ما جامعه ای پر از تبریک، تسلیت و تعارفات دست و پاگیریم که در عمل همیشه لنگ لنگانیم ...

در پایان پناه می بریم به آیه ۲۶سوره ملک؛
«قل انما العلم عندالله و انما انا نذیر مبین»
بگو علم آن تنها نزد خداست ومن تنها وظیفه ام این است که شما را از عذاب حق بترسانم.

با تقدیم احترام؛
#الیزاصفائی
مادر شاغل خانه دار...

#raisi_org@
#ماسال_نیوز
#خبرنگاران
#عبدالرضااستودان
#هادی_منفرد
#حمایت

🔮 #گروه_رسانه_اى_شاندرمن٢٠

https://t.me/shan20/801
@Shanderman20
✍️ چند سطر برای بزرگداشت روز کارمند؛

ساعت ۲:۴۵بامداد روز .... مورخ ...
است، صدای تلفن خانه مان سکوت شهر را می‌شکند هراسان بیدار میشوم تا خودم را پیدا کنم، همسرم جواب تلفن را می دهد فرزند ۱ساله ام در ٢٤ساعت گذشته سه بار تب شدید داشته است. بی خوابی، استرس و نگرانی امانم را بریده است روز دوم مرخصی ام به پایان رسیده است دلهره کارهای نیمه تمام اداری مانده روی میزم به بقیه نگرانی هایم اضافه می‌شود. دکتر گفته بود پاشویه جواب نمی دهد باید تن شویه کنی، هر نیم ساعت یکبار تا دمای بدن فرزندم عادی شود.

گزارش قاچاق چوب در ارتفاعات داده می شود همسرم قرار بود مرخصی باشد تا من به اداره ام بروم و کارهای ناتمامم را انجام دهم چشمانم سنگین می شود، فقط میشنوم که اگر تماس گرفتم و در دسترس نبود نگران نشوم حتما خودش را بموقع میرساند تا من سروقت در اداره ام حاضر باشم حالا یک نگرانی دیگر به جمع نگرانی هایم افزوده می شود، صدای بسته شدن در را می شنوم و من می دانم که روز سختی را به تنهایی به دوش خواهم کشید. گوش هایم را تیزتر میکنم تنفس فرزندم شدید تر می‌شود داروها را بموقع میدهم و تن شویه همراه دستمال خیس روی پیشانيش را تکرار میکنم.

دو ساعت دیگر به همین وضع میگذرد صدای موذن در اتاق کوچک خانه ام پر می‌شود سپیده میزند آفتاب بالا می آید اما تب کودکم پایین نمی آید نگرانی تمام وجودم را چنگ می زند تماس می گیرم همسرم در دسترس نیست. چندبار دیگر هم زنگ میزنم و باز هم بی نتیجه است دیگر نمی توانم دست روی دست بگذارم فرزند بزرگترم را بیدار میکنم آماده اش میکنم، وقت توضیح اضافه به آن را ندارم سریع وسایل کودکم را جمع میکنم دفترچه بیمه، آزمایشات قبلی، داروها ...و خودم را به بیمارستان شهر میرسانم و به این فکر میکنم که تنها اشتراک بین من و خانم دکتر چشمان قرمز پف کرده مان است. بچه را معاینه می‌کند با دقت تنفسش را می شمارد و من احساس میکنم نفس خودم هم بالا نمی آید سریع دستور بستری می‌دهد باز تماس میگیرم در دسترس نیست، مادرم را برای همیشه از دست داده ام، خواهرانم هر کدام در شهری دیگرند دلم میخواهد روبروی اورژانس بیمارستان زیر آفتاب بنشینم و زار بزنم اما غرورم اجازه نمی دهد دستانم را روی زانوانم میگذارم بلند می شوم دوباره به خانه برمیگردم از خانم همسایه ام خواهش میکنم چندساعتی فرزندم را بپذیرد تا من کودک بیمارم را بستری کنم...چند ساعت دیگر گذشته است ظهر می‌رسد کشدار تر از هر روز ...عطر سوپ بی نمک بیمارستان چرت ام را پاره می کند حالا من به بیمه های پرداخت نشده از سال‌های دور جوانی که کار کرده ام، حقوق معوق و پاداش های نگرفته، سختی کاری که شامل حالم نمی شود، از پست هایی که بخاطرتبعیض جنسیتی جامانده ام، نگرانی های همیشگی کاری و زندگی، قضاوت ها، حسادت ها و قریب ۲۰سال از ۶صبح بیدار شدن و ۴عصر به خانه رسیدن می اندیشم.

این چند سطریک داستان کوتاه تخیلی یا یک پاورقی نیست بلکه یک گوشه بسیار کوچک از پشت صحنه پر فراز و نشیب زندگی یک همسر، مادر و یک کارمند است، بله من یک کارمندم...یک کارگرم...

لطفاً اگر در محیط کار یا اطرافتان خانم همکار دارید کمی بیشتر از قبل مراعات بفرمایید، شاید در طی چند روز ناآرام و طوفانی نیاز به یک ‌دلجویی مهربانانه داشته باشد و یک روز تعطیلی هفتگی بخاطر کودک زیر ۶سالش را قضاوت و متهم به از زیر کار در رفتن نکنید برای ما مادران شاغل روز دوبار تکرار می شود یکبار صبح بهنگام اداره رفتن و بار دیگر هنگام به خانه رسیدن با دنیایی از کارهای ناتمام....

حالا که یک روز در تقویم بنام ماشده است دلم می خواهد همه چیز آرام باشدبدون تنش.... بدون نگرانی و دیگرکسی حسرت یک حقوق نیمه پرداخت شده، یک ماشین چند مدل گذشته و یک خانه وام دار مرا نخورد تا من پنجره خانه ام را با خیالی آسوده بسوی آسمان شفاف و آبی بالای سرم باز کنم و با صدای خنده فرشتگان معصومم زیر آفتاب نیمه جان شهریور چای دارچینی ام را ببویم و بنوشم.

روز کارمند به همه عزیزان بخصوص مادران شاغل سختکوش مبارک.

✍️ با احترام؛ مادر شاغل خانه دار:
#الیزاصفائی

💠 به كمتر از ٢٠ راضى نباشيد

🔮 #گروه_رسانه_اى_شاندرمن٢٠
https://t.me/shan20/799
@Shanderman20