صفحه آخر
👇👇س : چرا
سپهسالار اعظم دست به خودکشی زد؟
ج : پس از به قدرت رسیدن رضاخان ، عرصه برای
#سپهسالار اعظم تنگ شده بود به طوری که او را خانه نشین کردند و بسیاری از اموال و دارایی هایش توسط رضاخان مصادره شد . این اقدام اصلا برای محمد ولی خان که زمانی دارای مقام و منزلتی بود ، خوشایند نبود و فشار های سیاسی نیز این شرایط بحرانی را تشدید می کرد که در نهایت وی را مجبور به این اقدام کرد . البته یک علت دیگر هم وجود دارد که از بیان کردن آن معذورم.
⭕️ س : آیا محمد ولی خان در طول دوران پرتلاطم زندگیش به تخت پادشاهی فکر کرده بود ؟
⭕️ ج : خیر ، هیچگاه چنین فکری در سر نداشت . اگر دنبال تخت پادشاهی بود زمانی که تهران را فتح کرده بود و محمد علی شاه به سفارت روسیه پناهنده شده بود ، این کار را می کرد . او تنها به فکر نجات ایران از دست اجانب و سر و سامان دادن به اوضاع کشور بود.
#پایان___سپهدار 🔶 سپهدار تنکابنی سرانجام در شهریور ماه سال 1305 خورشیدی با شلیک تپانچه به شقیقه ، به زندگیش پایان می دهد.
اگر چه در خودکشی محمدولی خان تنکابنی شبهه ای وجود ندارد ، ولی در باره چرائی آن اتفاق نظر موجود نیست .
◀️ روایت قالب این است که رضا شاه پس از به قدرت رسیدن، املاک دیگران را به زور تصاحب می کند و از طریق وزارت مالیه املاک سپهدار تنکابنی را هم در اختیار می گیرد. سپهدار در پی این اقدام ، نزد رضا شاه می رود و سرنوشت املاکش را جویا می شود که پاسخ می شنود ' ولی خان ! تو که بهتر میدانی ، در سلطنت مشروطه، شاه اختیاراتی ندارد.
بهتر است با وزیر مالیه و هیات وزرا وارد مذاکره شوید ' .
سپهسالار که در واپسین روزهای زندگی ، زمین و زمان ، خانواده و غریبه و حکومت و مردم را با خودش ناسازگار دیده بود ، پس از نوشتن وصیتنامه ، در خانه اش در زرگنده تهران با شلیک تپانچه به شقیقه خود به زندگی پرتلاطمش خاتمه میدهد.
🔅در بخشی از وصیت نامه محمد ولی خان تنکابنی آمده است : ...
فی الحقیقه خیلی مایل هستم که یک خواب خوش بیدار نشدنی را حالا سیر کنم که دیگر ملاقات ایران و ایرانی در میان نباشد.
به هرحال شما اهالی ولایت من ، کس و کار ، پسر ، برادر قدر مرا و زحمات مرا ندانستید و تا زنده بودم شکر نعمت الهی را به جا نیاوردید . همیشه زحمت مرا طالب و مایه کسور همه زندگی من شدید. برعکس از جانب الله به من لطف الهی می رسید و شامل شد و همه قسم زندگی برایم موجود ولی بیشتر گله و شکایت را از دست اولاد های نااهل دارم . بدانید بعد از من هیچیک از شما روی راحت نخواهید دید و در زحمت و پریشانی و فلاکت و کسالت می افتید '.
🔵 روایت است که سپهدار تنکابنی روزهای آخر زندگی این بیت شعر را مدام زمزمه میکرد :
🔺 مرا عار باشد از این زندگی / که سالار باشم کنم بندگی
🔻 #پایان 💯کوته کنم سخن چو ازین نظم مدعا
تاریخ تازه ایست که خواهد شدن عیان
🍊 @shahrdari_tonekabon