درودهایم بر تو که عصاره ی عطرناک عشقی و بالا بلایی و آیینه ی پاییزان را جلا و گنجینه ی طلا میبخشی؛
این روزها غروبهای خزانیام با بوی باران و عطر خاک نم خورده و رایحه ی برگهای زرد و خردلی و نسکافه ای و آواز خش دار کلاغهای نشسته بر شاخسار چنارهای این حوالی درهم آمیخته و هوایم هوای دو نفره ست؛ هوای منی که هستم و تویی که آرزو دارم باشی و بپاشی نور ماهت را بر شبانه های شور و شیداییام...
این شعر را هم برای تو دیوانگی کرده ام و به زودی دفتر سروده هایم را به نشانیات پست میکنم تا تک تک برگهایش را بو بکشی و سطر سطر عاشقانههایم را بخوانی و بدانی خدا من و تو را برای هم و در هوای هم آفریده تا جهان را با بودنمان زیباتر از پیش کنیم.
📚🎨🎶🔥☕️🧡🍁🍁🍂🌙✨⭐️💎
https://t.center/shahradmeidary
درودهای جاویدانم بر همگامان و همجامان شرارافروز هزاره های ارغنون و ارغوان
مهرتان زبانزد تمام صدفهای مروارید پرور خلیج شور و شیداییست و زلالینگیتان بلندای آسمان را به جشن ژرفناهای مرجان و کرشمه و موسیقی فرا میخواند... سپاسگزارم از ترنم ترانه ی طره و طراوتی اینچنین که هزار قصر طلاکار آینه را دف دف به رقص وا میدارد...