#شاهنامه_تاریخ_استورهای
۸- سازوکارهای «استورهپروری»
الف – #جاندارانگاری
سرایندگان و داستاننویسان، از
جاندارانگاری (
Personification / Animism) -که «
آرایه تشخیص» نیز گفته شده- بهره بسیار میبرند! این آرایه همانا «
استعاره مکنیه» است که در آن «مشبه به» یا «مانسته»ی جاندار در سخن نمیآید!
«جاندارانگاری» پیش و بیش از بهکارگیری هنرمندانه در ادبیات، یک سازوکار خودبخودی ذهنی است! یک ویژگی یا توانایی نیمکره راست مغز آدمیست! آدمی میتواند و گرایش دارد چیزهای بیجان، احساسات، انگیزه ها، پندارها و بویژه پدیدههای زاستاری(طبیعی) را در ذهن خویش جان ببخشد و «جاندار» بینگارد! این سازوکار بویژه در کودکان آشکارتر دیده میشود!
نیاکان در ژرفای تاریخ، ناخودآگاه، پدیدههای زاستاری چون توفان و سرما و آتشفشان و ستاره و سرزمین و نیز احساس و انگیزه و هتا روزگار را جان بخشیده و زنده (گاه انسان) میانگاشتند!
«اژدها» جاندارانگاشتۀ آتشفشان، «دیو» جاندارانگاشتۀ هر پدیدۀ آزارنده (سرما، توفان، سیل، بیماری،گرسنگی، میکروب، درندگان، تا انگیزههای بازدارندۀ درونی همچون آز و نیاز و خشم و کین و رشک و...) در ذهن نیاکانند!
@ShahnamehToosi