Смотреть в Telegram
مادر سیاوش روزی گیو و طوس به همراه چند سوار تا کرانۀ مرزهای توران‌زمین به شکار می‌روند. بیشۀ انبوهی در آنجا نظر آن‏ها را جلب می‌کند. آن‏ها به بیشه‌زار نزدیک می‌شوند و در کمال تعجب دختری ماه‏روی را در آنجا می‌بینند. گیو از او می‌پرسد که از چه خاندانی است و چرا و چگونه به آنجا آمده است. دختر پاسخ می‌دهد که او شب گذشته از دست پدر میخواره‌اش که با خنجر قصد کشتن او را داشته، گریخته است. دخترک از خاندان کرسیوز بود و تبارش به فریدون می‌رسید. او با اسب گریخته بود، ولی اسب او در میانۀ راه از پای درآمده بود و سپس راهزنی به او حمله کرده و دار و ندار او را برده و اکنون دختر به این بیشه‌زار پناه آورده بود، بدین امید که به‌محض اینکه مستی از پدر دور شود، خانواده‌اش به جستجوی او خواهند آمد. گیو و طوس هر دو در صدد به چنگ آوردن دختر برمی‌آیند و میان آن‏ها بر سر دختر کار به ستیزه می‌کشد. هریک از آن‏ها مدعی است که زودتر از دیگری با اسب به آنجا رسیده است و به این خاطر هر‌یک دختر را از آن خود می‌داند. سرانجام به این نتیجه می‌رسند که دختر را بکشند و به اختلاف خود پایان دهند. در این زمان سواری به آن‏ها پیشنهاد می‌کند که دختر را نزد کیکاووس ببرند تا او میان آن‏ها داوری کند. هر دو نفر از این پیشنهاد استقبال می‌کنند و به همراه دختر نزد شاه می‌روند. ولی پادشاه خود به دختر دل می‌بازد و او را به شبستان خود می‌فرستد. آن دختر بعدها پسری ‏می‌زاید که نامش را سیاوش می‌گذارند. رستم کمی بعد از تولد سیاوش او را به زابل می‌برد تا خود به تربیت او بپردازد. این همه اطلاعاتی است که شاهنامه از این زن به دست می‌دهد. نکتۀ جالب‌توجه در سرگذشت این زن، آن است که شاهنامه کوشیده است تبار او را به فریدون نسبت دهد. دختری که گیو و طوس در بیشه‌زار یافتند، کنیزک زیبارویی بیش نبود. در این بخش شاعر بیت‌هایی از این داستان کوتاه را به توصیف اصل و نسب و دارایی این زن اختصاص داده تا خواننده گمان نبرد که مادر سیاوش نجیب‌زاده نبوده و فقط به خاطرِ زیبایی‌اش به کاخ شاه راه یافته بوده‏ است. [زن در شاهنامه، دکتر جلال خالقی مطلق، برگردان از آلمانی: مریم رضایی، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۱، ص ۷۴-۷۵] بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی @AfsharFoundation @shahnameh1000
Telegram Center
Telegram Center
Канал