گاهی از دست بعضی آدمها ناراحت میشدم و درد و دل می کردم و گله مندی داشتم. میگفت که خدا عاقبت همه ما را ختم به خیر کند. آتش🔥 دارد دورمان حلقه میزند و به این شکل به من می فهماند که غیبت نکنم.
هیچ گاه مستقیم به نامحرم نگاه نمی کرد وبه شدت مقید و چشم پاک بود. اوقاتی که درمهمانی های خانوادگی بود٬اگربانوان حضور داشتند حریم شرعی را رعایت می کرد. اگر جمع بابت موضوعی می خندیدند٬سرش را پایین می انداخت و می خندید.