🔹همه جا را سپردم دنبال وصیتنامهاش گشتند. حتی توی وسایلش که در سوریه بود؛ اما وصیتنامهای در کار نیست انگار. تنها چیز مکتوبی که از او موجود است، همان نامهای است که برای همسر خود نوشته بود. از همسرش در مورد وصیتنامه سؤال کردم گفت: یکبار در خانه صحبت وصیتنامه شد، به پوستر «حاج همت» روی کمدش اشاره کرد و گفت: «وصیت من این است». این پوستر تصویری است از حاج همت که میکروفونی در دست دارد و دست دیگرش بالا آمده و دارد صحبت میکند. روی این پوستر که هنوز هم آنجاست، نوشته: «با خدای خود پیمان بستهام تا آخرین قطره خونم، در راه حفظ و حراست از این انقلاب الهی یک آن آرام و قرار نگیرم.» این جمله نصبالعینش بود و به آن عینیّت هم بخشید و تا لحظه شهادت، در راه حفظ و حراست از انقلاب اسلامی یک آن آرامش نداشت.
هیچ گاه به مسائل و موضوعات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی روز بیتفاوت نبود و همیشه همه ی اتفاقات را رصد میکرد، او رصدگری واقعی بود. یکی از همکارانش میگفت: محمودرضا در کنار روزنامههایی که هر روز برای خودش میخرید، یک یا چند روزنامه به زبان عربی و انگلیسی برای رزمندگان تهیه میکرد تا نسبت به مسائل روز آگاه باشند، یعنی محمودرضا در کار خود صرفا به آموزش فنون نظامی به رزمندگان اکتفا نمیکرد، جهت همه حرفهایی که در مورد بیداری اسلامی میزد بیاستثناء به سمت امام زمان (عج) و فرج آن حضرت بود. یک بار گفت: به نظر من این دست خداست که ظاهر شده و این دیکتاتورها را که حکومتشان مانع ظهور است یکی یکی از سر راه برمیدارد تا مسیر باز شود. به عنوان کسی که ساعتها به حرف هایش در مورد تحولات اخیر منطقه گوش داده بودم، به یقین میگویم که حکومت جهانی امام عصر و مبارزه ی مسلمانان برای آن، اصلیترین آرمانش بود.