هیچ گاه به مسائل و موضوعات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی روز بیتفاوت نبود و همیشه همه ی اتفاقات را رصد میکرد، او رصدگری واقعی بود. یکی از همکارانش میگفت: محمودرضا در کنار روزنامههایی که هر روز برای خودش میخرید، یک یا چند روزنامه به زبان عربی و انگلیسی برای رزمندگان تهیه میکرد تا نسبت به مسائل روز آگاه باشند، یعنی محمودرضا در کار خود صرفا به آموزش فنون نظامی به رزمندگان اکتفا نمیکرد، جهت همه حرفهایی که در مورد بیداری اسلامی میزد بیاستثناء به سمت امام زمان (عج) و فرج آن حضرت بود. یک بار گفت: به نظر من این دست خداست که ظاهر شده و این دیکتاتورها را که حکومتشان مانع ظهور است یکی یکی از سر راه برمیدارد تا مسیر باز شود. به عنوان کسی که ساعتها به حرف هایش در مورد تحولات اخیر منطقه گوش داده بودم، به یقین میگویم که حکومت جهانی امام عصر و مبارزه ی مسلمانان برای آن، اصلیترین آرمانش بود.
مجتبی شخصی بود که از لحاظ فروتنی بسیار زبان زد بود و هیچ گاه نشد که او را غرور فرا بگیرد و نفسش بر او غلبه پیدا کند؛ چرا که او انسانی خود ساخته شده بود.مجتبی شخصی بود که لقب السابقون السابقون برایش برازنده بود و دلیل آن هم پیشی گرفتن از امور خیر نسبت به بقیه اطرافیان بود، به صورتی که او در اکثر موارد خیر یک قدم جلوتر از بقیه حرکت می کرد.
یکی از اموراتی که مجتبی بسیار در آنها سفارش می کرد و همیشه خود نیز در انجام آن پیش قدم بود، صله رحم بود. در یکی از اعیاد نوروز هنگامی که مجتبی در ارتفاعات سر به فلک کشیده سنندج مشغول پاسداری از نظام و حکومت اسلامی بود، همه ما در شهر و دیار خود مشغول انجام دید و بازدید های مرسوم بودیم.به محض مراجعه ما به منزل اقوام به این سخن رو به رو می شدیم که همین الان مجتبی از سنندج با ما تماس گرفت و عید را تبریک گفت.
او آنقدر به انجام احکام اسلامی و ایجاد وحدت در بین اقوام خود تاکید داشت که حتی در زمان انجام ماموریت؛ اگر لحظه ای زمان پیدا می کرد، قطعا آن لحظه را به دید و بازدید تلفنی اختصاص می داد تا همه ما را متوجه این سفارش مهم اهل بیت(علیه السلام) کرده باشد.
به تقوا و احکام اسلامی و نماز اول وقت حساسیت ویژه ایی داشتند و از سن پانزده سالگی که به سن تکلیف رسیدند شروع به نوشتن وصیت نامه کردند. موقعی که شهید در مقطع راهنمایی بودند روزه می گرفتند و حتی یکبار به خاطر ضعف جسمانی حالشان بهم خورد و به خانه ایشان را آوردند.
پدر خانم ایشان هم محلی پدر ما بودند و با هم آشنا شدند و برای خواستگاری به خانه ها آن ها رفتند. شهید از زمان عقد درباره شهادت خود و ضعیت کاریشان می گفتند و حتی دست نوشته هایی را به هم همسر خود دادند و همیشه تاکید می کردند که به ماندن من عادت نکنید. شهید وقت آزاد خود را به تحصیل می پرداختند و تا کارشناسی ارشد علوم سیاسی تحصیل کردند و باقی وقت آزاد خود را با خانواده می گذراندند. ایشان سه فرزند به نام زهرا که ششم ابتدایی ،زینب پیش دبستانی، رقیه یک سال و سه ماه دارند که به آموزش تعلیماتی دینی و تربیتی برای فرزندان خود اهمیت خاصی می دادند..