پایگاه رسمےحفظ و نشر آثار پاسدار
#شهید_کمیل_صفری_تبار🌹
و یادگاه شهداے #تیپ_ویژه_صابرین
تحت نظارت خانواده شهید صفرےتبار
ادمین کانال و تبادل 👇
@shahideh_moghnieh@komeylalame
تولد 67/3/9
شهادت90/6/13
پنج سالش که بود نماز میخوند خیلی علاقه شدیدی نشون می داد به مهر و تسبیح مخصوصا تسبیح رو خیلی دوست داشت هرجا می رفت یه تسبیح می خرید کلاس اول ابتدائی بود اولین دوستی که پیدا کرد حافظ قران بود. از همان کلاس سوم چهارم ابتدائی روزهائی که صبحی بود ظهر می رفت مسجد روزهایی که بعدازظهری بود شبها می رفت مسجد پنجشنبه جمعه هم که باید حتما مسجد می رفت همه می گفتند اصلا علی مثل یه مرد کوچک می مونه؛ ما توش بچگی ندیدیم. همیشه یه روح بزرگی داشت، حرفای خیلی بزرگی می زد...
کمیل(مصطفی) محاسن اخلاقی بسیاری داشت. اصلاً در مجلس غیبت شركت نمی كرد. به محض اینكه می دید فردی مشغول غیبت است، سریع مجلس را ترك می كرد. در بابل اگر با هم بیرون می رفتیم به محض اینكه صدای اذان را می شنید، به اولین مسجد می رفت و نماز اول وقت را به جماعت اقامه می كرد. دائم الوضو بودن، یكی دیگر از ویژگی های او بود. می گفت:«همیشه با وضو باشید تا نور الهی در قلب های تان حاكم باشد و به گناه آلوده نشوید.» مرگ غیر از شهادت برای او كم بود. هر موقع كه به منزل می آمد، زمینه را آماده می كرد و می گفت، هر لحظه امكان دارد در درگیری شهید شوم. وقتی هم كه ناراحتی ما را می دید می گفت: «دعا كنید كه شهید شوم تا در روز قیامت شفاعت شما را بكنم. با این نگاه مطمئناً شهادت بنده برایتان زیاد سخت نخواهد بود.
بچه ها همیشه پیشم میومدند و مشورت می گرفتند #شهیدکمیل چند بار پیشم اومد میشناختمش جوون خوش سیمایی بود روز قبل عملیات جاسوسان،تماس گرفت گفت:حاج آقا میشه استخاره بگیرین،دارم میرم ماموریت... گفتم :بسلامتی ان شاالله ،اینکه استخاره نداره گفت :میخوام مطمعن شم واسش استخاره گرفتم خوب اومده بود .وقتی بهش گفتم خوشحال شد،گفت خداروشکر یعنی من به آرزوم میرسم☺️ از عملیات خبر داشتم میدونستم خیلی از بچه ها شهید شدند لیست شهدارو دیدم اسم شهید کمیل صفری تبار هم بود 😔
یه روز با کمیل رفته بودیم توشهر کاری داشتیم وقت اذان شد کمیل گفت :بریم امازاده نماز بخونیم🌿امامزاده قاسم بابل🌿 گفتم باشه بریم رفتیم برای نماز ،امام جماعت یه پیرمرد بود. نماز شروع شد .... دیدیم بســـــــــم الله الرحـــــــــــمن الرحـــــــــــــــیم که میخواست بخونه یک دقیقه طول می کشه.....😢😄 بعد نماز مغرب کمیل گفت: جواد سریع عشاء رو خودمون بخونیم و بریم و گرنه تا صبح باید بمونیم 😄😉
یه روز منو کمیل باهم به شکار رفتیم ،ظهر شد #کمیل تا صدای اذان رو شنید بهم گفت بیا اول نمازمونو بخونیم .من بهش گفتم اینجا که جای نماز خوندن نیست زمینش خاکیه نماز که درست نیست . کمیل گفت مهم اینه #نمازو اول وقت خوند حالا هر جا که باشی!برگای روی زمینو جمع کرد تا خاکی نشه ،نمازشو خوندبعد به شکارمون ادامه دادیم.
بعد از شهادت #شهید_میثم_علیجانی حضور در منطقه شمال غرب یاد میثم را برایمان زنده می کرد.تا اینکه یک شب در خلوت خودم عکس شهید علیجانی را در دست گرفتم و با او نجوا ها کردم و همان شب خواب شهید علیجانی را در منطقه دیدم.در عالم خواب می دانستم که میثم شهید شد و از ناحیه سر آسیب دیده بود.همان جای سرش را دست کشیدم و بوسیدم.از آقا میثم پرسیدم:شهادت چگونه بود؟میثم با خنده در جواب گفت:وقتی شهادت به سراغت بیاید اصلا خودت متوجه نمی شوی.مثل باد می آید وسریع می رود.و گفت:شاید دردی احساس شود ولی بعدا خیلی حال دارد و دوست نداری از آن درد جدا بشی.و بعد پرسیدم:چه خبر ها از اون طرف؟گفت:شما بگو از بچه ها چه خبر؟گفتم همه خوبند.گفت:شنیدم بچه آقا ایمان (یکی دیگر از همکاران شهید)به دنیا اومده.گفتم اره زینب خانم به دنیا اومد.به من گفت:سلام مرا به ایمان برسون.و باز گفتم:میثم جان برایم حرف بزن.گفت:عباسعلی جان سلام مرا به بچه های گردان برسان و بگو ما با شما هستیم.گفتم:بگو چطور باید به شما برسیم؟گفت:فقط و فقط گناه نکنید.همین.بعد می آیید و می بینید اینجا چه خبره و آنوقت آرزو میکنید ای کاش زود تر می آمدید.و باز پرسیدم:چه کسی از بچه های ما شهید می شوند؟یک عده ای را نام برد و گفت اینها شهید می شوند. #شهید_میثم_علیجانی 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 کانال رسمی شهیدکمیل صفری تبار به کانال شهید بپیوندید👇👇👇 @shahid_komeyl_safaritabar
در زمان فرماندهی محترم سردار شهید سید جلال حبیب الله پور بنده مسئولیت متصدی امورات تسلیحات را بر عهده داشتم و در آن زمان شهید میثم به عنوان راننده در کنار سردار حبیب الله پور در تمامی ماموریت ها حضور داشت.روزی شهید علیجانی از حفظ و نگهداری بیت المال برایم صحبت کرد.به من گفت:الحمدلله در این امر کوشا هستی و بدان الگو پذیری همه ی ما نیرو ها از خود شما به وجود می آید.آنچه که شما را از دیگران ممتاز می کند حفظ بیت المال در عمل است و باید در عمل خودش را به دیگران نشان بدهد آن وقت است که برای همه در این مقوله الگوی خوبی می شوی و الگو پذیری در این امر خود نشانی از پیرو ولایت بودن است که همیشه رهبری در این امر توصیه های خوبی دارند و مسلم بدان که بعد از شما هر که به جای شما بیاید از تجربیات شما استفاده میکند. 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 کانال رسمی شهید صفری تبار @SHAHID_KOMEYL_SAFARITABAR
یه روز با کمیل رفته بودیم توشهر کاری داشتیم وقت اذان شد کمیل گفت :بریم امازاده نماز بخونیم🌿امامزاده قاسم بابل🌿 گفتم باشه بریم رفتیم برای نماز ،امام جماعت یه پیرمرد بود. نماز شروع شد .... دیدیم بسم الله الرحمن الرحیم که میخواست بخونه یک دقیقه طول می کشه.....😢 بعد نماز مغرب کمیل گفت: جواد سریع عشاء رو خودمون بخونیم و بریم و گرنه تا صبح باید بمونیم 😄😉
هر کسی کمیل رو میدید میگفت این جوون نمیتونه تا پایان دوره تحمل کنه و خسته میشه چون جثه ریزی داره .تو یگان صابرین از صد نفری که ثبت نام میکنن فقط چندنفر انگشت شمار میتونن تا پایان مراحل بمونن چون شرایط خیلی سخته ،باقی کم میارن و خسته میشن اما کمیل زرنگتر از این حرفا بود کمیل واسه خودش هدف داشت باید این مراحلو رد میکرد و قبول میشد پا به پای بچه ها اومد و تونست قبول شه و عضو یگان ویژه صابرین شه تو اردوهای تمرینی باید خیلی سختی میکشیدند تو بیابون باید سه روز میموندن و راه میرفتن و مسیر رو پیدا میکردن با جیره غذایی کم تا به شرایط سخت عادت کنن وقتی کمیل میومد خونه لاغر میشد و صورتش سوخته بود اما خسته نمیشد چون هدفش رضای خدا بود و عشقه شهادت نمیذاشت کم بیاره. یادمه با خنده به مادر میگفت:من تا میام خونه با غذاهای خوشمزت یه ذره چاق میشمو سرحال میشم دوباره میرمو لاغر برمیگردم😊
حالم خوب نبود ،دلم گرفته بود بعد ناهار به مزار پسرم کمیل رفتم،مزارشو بوسه زدم وتاگفتم سلام پسرم ، صدای کمیل شنیدم که گفت سلام مادر!!! دلم لرزید یعنی من صدای کمیلمو شنیدم؟؟!! خوشحال شدم . از اون روز دیگه دوست نداشتم مزارش سنگ بشه احساس میکردم اینطوری نزدیکترم بهش... چند نفر سپاهی سنگ مزارشو آوردن.غمگین شدم به کمیل گفتم :کمیل جان اگه میخوای سنگ مزارتو بزارن یا نذارن ،خودت بهمون بگو!!!پیشه خانواده نیا برو به یه نفر دیگه بگو تا حرفشو قبول کنن... اینطور شد ، استادش خواب میبینه که کمیل به همراه شهید موسوی به مزار میرن و تکه سنگیو شهید موسوی رو مزار کمیل میزاره.و بهمون اطلاع داد و مزارش با همان تکه سنگ باقی ماند
یه روز منو کمیل باهم به شکار رفتیم ،ظهر شد کمیل تا صدای اذان رو شنید بهم گفت بیا اول نمازمونو بخونیم .من بهش گفتم اینجا که جای نماز خوندن نیست زمینش خاکیه نماز که درست نیست . کمیل گفت مهم اینه نمازو اول وقت خوند حالا هر جا که باشی!برگای روی زمینو جمع کرد تا خاکی نشه ،نمازشو خوندبعد به شکارمون ادامه دادیم. #شهید_کمیل_مصطفی_صفری_تبار #ستوان_یکم_پاسدار #خاطره #به_نقل_از_دوست_شهید #شهدای_مظلوم_صابرین
🌾🍃🌾🍃🇮🇷 🍃🌾🇮🇷 🇮🇷 🌷خاطره ای از محبین شهید که برای سالگرد شهید آمده بودن🌷
با سلام خدمت خانواده شهید من تازه ۱۰ماهه که با شهید آشنا شدم و خاطره ای در عالم رویا دارم: ۳هفته پیش خواب دیدم آمدم اینجا(روستای بیشه سر) دیدن کمیل،شهید کمیل بارویی خندان و گرم از بنده استقبال کرد و رفتیم خانه ی شهید،بخاطر همین امروز به همراه یکی ازاهالی رفتم خانه ی شهید تا ببینم آیا خانه ای که در عالم رویا دیده ام همان خانه است یا نه؟؟ وقتی رفتم خانه همان خانه ،ولی شهید نیست!😔
#خاطره🌹 یه روز منو کمیل باهم به شکار رفتیم ،ظهر شد کمیل تا صدای اذان رو شنید بهم گفت بیا اول نمازمونو بخونیم .من بهش گفتم اینجا که جای نماز خوندن نیست زمینش خاکیه نماز که درست نیست . کمیل گفت مهم اینه نمازو اول وقت خوند حالا هر جا که باشی!برگای روی زمینو جمع کرد تا خاکی نشه ،نمازشو خوندبعد به شکارمون ادامه دادیم. #شهید_کمیل_مصطفی_صفری_تبار #ستوان_یکم_پاسدار #خاطره #به_نقل_از_دوست_شهید #شهدای_مظلوم_صابرین