🌹 رَفْتَنْد تـاٰ بِماٰنیٖــم 🌹

#کتاب_شهداواهل_بیت
Канал
Логотип телеграм канала 🌹 رَفْتَنْد تـاٰ بِماٰنیٖــم 🌹
@shahdanzendeПродвигать
77
подписчиков
13,7 тыс.
фото
3,93 тыс.
видео
4,02 тыс.
ссылок
#حجاب_شهادت_مطیع_ولایت اینها را فراموش نکنیم ،همیشه در حال #جهادیم و راه #شهادت باز است. وای اگر از این قافله عقب بمانیم 😔 . تبادلات: @E57l64 لطفا اگر بخاطر شهدا عضو کانال میشید پس لفت ندید شهداارزشمندند بمون باشهدا رفیق شو رفیق❤❤
💥مدافع حرم 👈 عاشق امام هادی(ع)

🌷شهید محمد هادی ذوالفقاری، معروف به هادی ذوالفقاری در سال ۱۳۶۷، همزمان با سالروز شهادت امام هادی (ع) متولد شد و از همین رو نام او را هادی گذاشتند. او به حدی به امام هادی (ع) علاقه داشت که در شهر امام هادی (ع) یعنی سامراء به شهادت رسید...
🚩شهید ذوالفقاری که در درگیری های فتنه 88 جانباز شده بود، جهت دروس حوزوی به نجف رفت و پس از بروز تحولات عراق و بسیج نیروهای مردمی برای دفاع از عتبات عالیات به ویژه سامرا و حرمین عسکریین، به عضویت سازمان بدر عراق درآمد.
🌷در نهایت در 26 بهمن سال 93 در مکیشفیه سامراء صدای انفجار مهیبی عملیات انتحاری در بین سربازان عراقی آمد و مدافع حرم ابراهیم ذوالفقاری، در دفاع از حرم آل الله به مقام شامخ شهادت نائل آمد و به آرزویش رسید. جالب است بدانید این شهید بزرگوار یک هفته پیش از شهادتش وصیت نامه خود را نوشته و در آن ذکر کرده بود:"دنیا رنگ گناه دارد؛ دیگر نمی‌توانم زنده بمانم"...
🌹این شهید بزرگوار در جایی عنوان کرده بود : یک روز با خودم گفتم "من زشتم! اگه شهید بشم هیچ‌کس برام کاری نمی‌کنه! اصلا کسی پیدا نمی‌شه برام پوستری طراحی کنه، تو دل خودم خندیدم و باز گفتم؛ کسی برای تو از این کارها نمی‌کنه بچه جون. خدا برایمان کاری اندازه محبت مان بکند..." گفتنی است؛ این شهید هم اکنون در وادی السلام نجف آرمیده است...

💥 حکایت پاکت پولی که در حرم علی(ع) به یک مدافع حرم داده شد...👇
💓 زمانی که هادی در منزل ما کار می‌کرد او را بهتر شناختم. بسیار فعال و با ایمان بود. حتی یک بار ندیدم که در منزل ما سرش را بالا بیاورد... چند بار خانم من، که جای مادر هادی بود، برایش آب آورد. هادی فقط زمین را نگاه می‌کرد و سرش را بالا نمی‌گرفت... من همان زمان به دوستانم گفتم: من به این جوان تهرانی بیشتر از چشمان خودم اطمینان دارم... بعد از آن، با معرفی بنده، منزل چند تن از طلبه‌ها را لوله کشی کرد. کار لوله کشی آب در مسجد را هم تکمیل کرد... من و هادی خیلی رفیق شده بودیم. دیگر خیلی ازحرف‌هایش را به من می زد... یک بار بحث خواستگاری پیش آمد. رفته بود منزل یکی از سادات علوی. آنجا خواسته بود که همسر آینده‌اش پوشیه بزند. ظاهرا سر همین موضوع جواب رد شنیده بود... جای دیگری صحبت کرد. قرار بود بار دیگر با آمدن پدرش به خواستگاری برود که دیگر نشد...این اواخر دیگر در مغازه‌ ما چای هم می‌خورد! این یعنی خیلی به ما اطمینان پیدا کرده بود... یک بار با او بحث کردم که چرا برای کار لوله کشی پول نمی‌گیری؟ خب نصف قیمت دیگران بگیر. تو هم خرج داری و .... هادی خندید و گفت: خدا خودش می رسونه. دوباره سرش داد زدم و گفتم: یعنی چی خدا خودش می‌رسونه؟ بعد با لحنی تند گفتم: ما هم بچه آخوند هستیم و این روایت‌ها را شنیده‌ایم. اما آدم باید برای کار و زندگی‌اش برنامه ریزی کنه، تو پس فردا می‌خوای زن بگیری و .... هادی دوباره لبخند زد و گفت: آدم برای رضای خدا باید کار کنه، اوستا کریم هم هوای ما رو داره، هر وقت احتیاج داشتیم برامون می‌فرسته. من فقط نگاهش می‌کردم. یعنی اینکه حرفت را قبول ندارم. هادی هم مثل همیشه فقط می‌خندید!.... بعد مکثی کرد و ماجرای عجیبی را برام تعریف کرد. باور کنید هر زمان یاد این ماجرا می افتم حال و روز من عوض می شود. آن شب هادی گفت: حاج باقر،‌ یه شب تو همین نجف مشکل مالی پیدا کردم و خیلی به پول احتیاج داشتم. آخر شب مثل همیشه رفتم توی حرم و مشغول زیارت شدم. اصلا هم حرفی درباره‌ پول با مولا علی(ع) نزدم. همین که به ضریح چسبیدم، یه آقایی به سر شانه‌ من زد و گفت: آقا این پاکت مال شماست. برگشتم و دیدم یک آقای روحانی پشت سر من ایستاده. او را نمی‌شناختم. بعد هم بی اختیار پاکت را گرفتم. هادی مکث کرد و ادامه داد: بعد از زیارت راهی منزل شدم. در خانه پاکت را باز کردم. با تعجب دیدم مقدار زیادی پول نقد داخل آن پاکت است! هادی دوباره به من نگاه کرد و گفت: حاج باقر، همه چیززندگی من و شما دست خداست. من برای این مردم، ضعیف ولی با ایمان کار می‌کنم. خدا هم هر وقت احتیاج داشته باشم برام می‌ذاره تو پاکت و میفرسته! خیره شدم توی صورتش. من می‌خواستم او را نصیحت کنم، اما او واقعیت اسلام را به من یاد داد. واقعا توکل عجیبی داشت. او برای رضای خدا کار کرد. خدا هم جواب اعمال خالص او را به خوبی داد. بعدها شنیدم که همه از این خصلت هادی تعریف می کردند. اینکه کارهایش را خالصانه برای خدا انجام می‌داد. یعنی برای حل مشکل مردم کار می کرد اما برای انجام کار پولی نمی‌گرفت...👌
#کتاب_شهداواهل_بیت
#ناصر_کاوه
🌹 برشی از زندگی شهیدمدافع حرم, محمد هادی ذوالفقاری
#به_استقبال_اربعین 👈(1):👇

💥اربعین زمینه‌ساز ظهور امام عصر (عج)
"چرا امام زمان(عج) خودش را به اباعبدالله الحسین (ع) معرفی می‌کند؟ چرا بیرق‌ های اصحاب حضرت باید پرچم ‌های سیاه عزاداری اباعبدالله (ع) باشد؟ چرا باید شعارشان یا لثارات الحسین (ع)» باشد؟
آیا سینه ‌زنان و عزاداران اباعبدالله (ع) یاران امام زمان (عج) هستند؟
آیا آخرین قیام و قیام موعود، قیام عزاداران اباعبدالله (ع) است؟
"بر اساس پژوهش های صورت گرفته در متن روایات اهل بیت علیهم السلام، در 308 مورد در معرفی حضرت مهدی (عج)، از امام حسین (ع) نام برده شده است.
حجم کثیری از روایاتی که از کلام امام حسین (ع) یا از کلام حضرت مهدی (عج) هستند نیز، حاوی تبیین رابطه ای بی بدیل میان این دو امام شیعه است. امام زمان (عج) در فرازی از زیارت ناحیه مقدسه خطاب به امام حسین (ع) و واقعه عاشورا می فرمایند:
"اگر روزگار مرا به تاخیر انداخت و مقدرات، از یاری و نصرت تو در روز عاشورا باز داشت، هر آینه من صبح و شام بر تو ندبه می کنم و به جای قطرات اشک، بر تو خون می گریم". در روایتی از امام باقر (ع) نقل است که فردی به نام حارث اعور به امام حسین (ع) عرض می کند منظور از آیه شریفه والشمس و ضحیها، (سوگند به خورشید و گسترش نور آن)، چیست؟ِِ... امام حسین (ع) در پاسخ حارث می فرمایند: مراد از خورشید، رسول الله صلی الله علیه و آله است. حارث در سوال دیگری می پرسد منظور از آیه شریفه والقمر اذا تلیها، (سوگند به ماه چون پس از آن آید)، چیست؟ امام (ع) می فرماید: منظور از ماه، امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام است که بعد از پیامبر (ص) می باشد. حارث می پرسد آیه شریفه والنهار اذا جلیها، (و سوگند به روز و چون آن را روشن سازد)، به چه معناست؟ امام حسین (ع) به حارث می فرماید: مقصود از روز، قائم آل محمد (عج) که زمین را مملو از عدل و داد خواهد کرد.
شیخ علی یزدی حائری از محدثان بزرگ شیعه در نقل روایتی پیرامون نشانه های ظهور می گوید، در هنگام ظهور حضرت مهدی (عج) در مکه میان رکن و مقام می ایستد و برای معرفی خود به مردم جهان از پنج جمله کلیدی استفاده می کند:
1. اَلا يا اَهلَ العالَم اَنَا الاِمام القائِم.
2. اَلا يا اَهلَ العالَم اَنَا الصَّمصامُ المُنتَقِم.
3. اَلا يا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِي الحُسَين قَتَلُوهُ عَطشاناً.
4. الا يا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِي الحُسَين طَرَحُوهُ عُرياناً.
5. اَلا يا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِي الحُسَين سَحَقُوهُ عُدواناً. (الزام الناصب ، ج 2 ، ص 282)

🌺ازخاک خونین جبهه👈 تا تربت پاک #کربلا
🚩در یادداشت ‌های باقی‌مانده از یکی از شهیدان گردان حنظله آمده است:👇
🌷امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم. آب را جیره‌ بندی کرده‌ایم . نان را جیره ‌بندی کرده‌ایم. عطش همه را هلاک کرده، همه را جز شهدا که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیده‌اند. دیگر شهدا تشنه نیستند. فدای لب تشنه ات👈 ای پسر فاطمه (س)

🌹نوشته بود 👈اگر من شهید شدم و هنوز راه 🚩#کربلا باز نشده بود، هر جائی که به زمین افتادم جنازه مرا به سوی آقا بچرخانید و به آقا بفرمائید من تا اینجا توانستم بیام، بقیه راه را شما بیائید و ازما قبول بفرمائید... 🌸
همیشه بهم می گفت: بی من اگر به کربلا رفتید از تربت پاک امام حسین(ع) و شهدای کربلا مشتی خاکش را  به همراه بیاورید و بر گورم بپاشید 😰 شاید به حرمت این خاک خدا مرا بیامرزد🌷
سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم
ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم
چو گلدان خالی لب پنجره 
پر از خاطرات ترک‌ خورده‌ایم
اگر داغ دل بود، ما دیده‌ایم
اگر خون دل بود، ما خورده‌ایم
اگر دل دلیل است، آورده‌ایم
اگر داغ شرط است، ما برده‌ایم
اگر دشنۀ دشمنان، گردنیم 
اگر خنجر دوستان، گُرده‌ایم
گواهی بخواهید، اینک گواه
همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم
دلی سر بلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده‌ایم
شب عملیات روی پیراهنش نوشته بود👈 ما که رفتیم با دلی سوخته و‌ چشم داغدار و #کربلا ‌ندیده😰 و اما تو ای برادر، اگر مسافر #کربلا اگر شدی جای من به مولا سلامی برسان
🚩#السلام_علیک_یا_اباعبدالله
#کتاب_شهداواهل_بیت #ناصرکاوه
#نوکر_با_اخلاص_سیدالشهدا(ع)
🌷حسینه ای بود در اصفهان که محسن 2 سال خادم اونجا بودند. محسن 60 کیلومتر هر شب از نجف آباد میومدند حسینیه، نماز مغرب را آنجا می خواند. ایشان جزو خادمان اونجا بودند، کاراشو انجام می داد و برمی گشت. محسن دو تا شرط برای خادمی در حسینیه گذاشته بود. اول اینکه  منو جایی بزارین که جلوی چشم نباشم. دوم هم اینکه هر چی کار سخت هست بدین به من انجام بدم... (معمولا دیگهای غذا را می شست) بعضی شبها مسئول حسینیه به محسن می گفتند: آقا محسن! ببخشید، خیلی خسته شدید. شرمنده هستم... ولی محسن در جواب می گفت: این کارا که چیزی نیست!👈 "برای امام حسین (ع) فقط باید سر داد." نیت محسن این بود که در حسینیه نوکریش دیده نشود، ولی خدا کاری  کرد که در تمام کشورهای اسلامی عراق، سوریه، نیجریه و غیره... دیده شد و شهید حججی جهانی شد. "محسن با اخلاص در نوکری اباعبدالله(ع) رضایت خدا را کسب کرد و شد دردانه ی خدا..."
#کتاب_شهداواهل_بیت #ناصر_کاوه