🌹 رَفْتَنْد تـاٰ بِماٰنیٖــم 🌹

#شهید_اصغر_پاشاپور
Канал
Логотип телеграм канала 🌹 رَفْتَنْد تـاٰ بِماٰنیٖــم 🌹
@shahdanzendeПродвигать
77
подписчиков
13,7 тыс.
фото
3,93 тыс.
видео
4,02 тыс.
ссылок
#حجاب_شهادت_مطیع_ولایت اینها را فراموش نکنیم ،همیشه در حال #جهادیم و راه #شهادت باز است. وای اگر از این قافله عقب بمانیم 😔 . تبادلات: @E57l64 لطفا اگر بخاطر شهدا عضو کانال میشید پس لفت ندید شهداارزشمندند بمون باشهدا رفیق شو رفیق❤❤
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #ڪلیپ

○بسم رب الشهدا والصدیقین○

اصغر نیروی رسمی سپاه بود و به حساب ظاهر و جثه اش نیروی حراست ...
شاید در نگاه اول در همین حد به چشم می آمد و خیلی ها برایش فضای بزرگتری متصور نبودند، اما در دوران فرماندهی شهید همدانی به فرمانده وقت منطقه حلب وصل شد .

● او بود که ظرفیت وجودی اصغر را کشف کرد. وقتی دید اصغر توانمند است و برای هرچه که به او می سپارد از دل و جان مایه می گذارد، او را کنار خودش نگه داشت. مسئولیت لجستیک فرمانده وقت حلب به اصغر سپرده شد فرمانده اش می گفت:
«اصغر! تو کنار من باش و هرجا کاری داشتم تو برام انجام بده. »

اصغر نیرویی بود که هر فرمانده ای آرزویش را دارد. اگر کاری به او محول می شد، شب و روز برایش یکی می شد. دیگر زمان و مکان برایش معنا نداشت، فقط تلاش می کرد کارش را به نحو احسن انجام بدهد. همین هم حس اعتماد و آرامش فرمانده اش را تامین می کرد .

به وقت دلتنگی ۱۶:۳۶
زیتان حلب ۹۸/۱۱/۱۳

📎شادی روح فرمانده جبهه مقاومت سردار شهید حاج اصغر پاشاپور صلوات
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌷


#شهید_اصغر_پاشاپور
#اصغر_حاج_قاسم
#فرمانده_دلها


j๑ïท ➺ @shahdanzende🕊
#خاطرات_شهید

بسم الله القاصم الجبارین

●قرار بود از تدمر عملیات کنیم و خودمان را به مرز شرقی سوریه و عراق برسانیم . یک جلسه با نیروهای روس داشتیم . اصغر توی جلسه نبود . در همان جلسه وقتی ما برنامه عملیاتی مان را ارایه کردیم گفتند : خب ، با کدام نیروهای تان می خواهید وارد عمل شوید ؟ مهدی ذاکر هم هست ؟ » تا این حد بین شان شناخته شده بود .

اصغر هرچه بین خودمان گمنام و در حاشیه بود و ناشناخته شهید شد ولی روس ها و سوری ها قبولش داشتند و روی حرف ها و نظراتش حساب باز می کردند .

🌷شادی روح شهید اصغر پاشاپور صلوات.🌷

#شهید_اصغر_پاشاپور🌷


j๑ïท ➺ @shahdanzende🕊🕊
#خاطرات_شهید

●بچه های یگان حاج اصغر یک سر و گردن از هر نظر از بچه های سایر یگان ها بالاتر بودند. اصلا یگان ها اسم داشتند و این یگان هم اسم داشت اما همه به نام حاج اصغر می شناختندش،«فوج حاج اصغر». نوجوانی سوری بود به اسم محمد که بعدا اسم جهادی کمیل را گرفت.

●محمد معنای واقعی #جنگ_زده بود.پدر و مادرش در فوعه و کفریا در محاصره بودند و خبری ازشان نبود و وضع مناسبی نداشتند. حاج اصغر محمد را جذب کرده و زیر بال و پر گرفته بود. یک جور هایی برایش هم برادر بود ، هم پدر و هم فرمانده. در مدت کوتاهی ، محمد که حتی تحصیلات دانشگاهی نداشت تبدیل شد به کمیلی که نخبه کار اطلاعات عملیات بود. آن هم اطلاعات جنگ های چریکی و شهری که بسیار پیچیده است.

‌●فرمانده منطقه میگفت من روز اولی که یگان را به حاج اصغر تحویل دادم نه یک قبضه اسلحه به او دادم و نه یک دستگاه خودرو. #همه_را_خودش_ساخت...

#شهید_اصغر_پاشاپور🌷


j๑ïท ➺ @shahdanzende🕊🕊
رفیقان راه سعادت...

از قافله های شهدا جاماندیم
رفتند رفیقان و چه تنها ماندیم

افسوس که در زمانه دلتنگی
مجروح شدیم اسیر دنیا ماندیم

#شهید_اصغر_پاشاپور
#شهید_محمد_پورهنگ
#شهید_علی_امرائی
#صبحتون_شهدایی🌷


j๑ïท ➺https://t.center/shahdanzende🕊🕊
#شهید_اصغر_پاشاپور ❤️

عیبـے ندارد خاڪ هم باشے
قبول است...
یڪ چفیہ و یڪ ساڪ
هم باشے قبول است...
برگرد تنھا یڪ بغل باباے من باش ...

#در_روز_پدر_فرزندان_شھدا_را
#فراموش_نکنیم🌷



ว໐iภ ↬https://t.center/shahdanzende🕊🕊
نمی ‌رسد
بہ خداحافظی
زبان از بغــض
خوشا بہ حال تـو
ڪہ مسافـر بهشتی ...

#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_اصغر_پاشاپور
#سالروز_شهادت
#رفاقت_تابهشت🌷


iD ➠https://t.center/shahdanzende🕊🕊
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⚘﷽⚘

نبودنهایےهست
که هیچ بودنے جاےِ آن را پُر نمیکند
نمیدانم
چطور
چرا
چگونه
دوست داشتنت درمن جوانه زد
نمیدانم از کِے
دلتنگ و بےتابت شدم
اما این را خوب میدانم
که خیلے وقت است
که نیستے که ندارمت
کاش امشب اتفاق تازه اے مےاُفتاد
و خدا نام‌تو را در فالِ حافظ من قرار میداد
دلم سرزده آمدنت را میخواهد
که دست دلتنگے را بگیرے و راهےاش کنے
برود و دست از سرِ من بردارد
بوےِ عطرت بپیچد
دوباره پُر شوم از هواےِ تو
ردِّ پایِ باران چشمانم را بگیریم
مثلِ همان روز
که چشم در چشم قاب عکست شدم
و با نم نم شبنم چشمانم
چشم در چشم تو
گل لبخند بر لبانم نشست....

#شهید_اصغر_پاشاپور🌷
#شهید_اصغر_ذاکر
#شهید_محمد_پورهنگ
#شهید_علی_امرایی


ว໐iภ ↬https://t.center/shahdanzende🕊🕊
نه طبق مــُد دوستتان دارم!!
نه به حکمِ سُنت!

همه چیز بنا بــر فطرت است ..

خــوب‌ ها دوست ‌داشتنی ‌اند
مثـل شما .....


#شهید_حاج‌قاسم_سلیمانی
#شهید_اصغر_پاشاپور
#شهید_محمد_پورهنگ
#صبحتون_شهدایی🌷


ว໐iภ ↬https://t.center/shahdanzende 🕊🕊
خوشا آنان که در راه رفاقت
رفیق با وفا بودند و رفتند ...

#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_اصغر_پاشاپور
#صبحتون_شهدایی🌷

ว໐iภ ↬https://t.center/shahdanzende🕊🕊
#خاطرات_شهید

●بچه های یگان حاج اصغر یک سر و گردن از هر نظر از بچه های سایر یگان ها بالاتر بودند. اصلا یگان ها اسم داشتند و این یگان هم اسم داشت اما همه به نام حاج اصغر می شناختندش،«فوج حاج اصغر». نوجوانی سوری بود به اسم محمد که بعدا اسم جهادی کمیل را گرفت.

●محمد معنای واقعی #جنگ_زده بود.پدر و مادرش در فوعه و کفریا در محاصره بودند و خبری ازشان نبود و وضع مناسبی نداشتند. حاج اصغر محمد را جذب کرده و زیر بال و پر گرفته بود. یک جور هایی برایش هم برادر بود ، هم پدر و هم فرمانده. در مدت کوتاهی ، محمد که حتی تحصیلات دانشگاهی نداشت تبدیل شد به کمیلی که نخبه کار اطلاعات عملیات بود. آن هم اطلاعات جنگ های چریکی و شهری که بسیار پیچیده است.

‌●فرمانده منطقه میگفت من روز اولی که یگان را به حاج اصغر تحویل دادم نه یک قبضه اسلحه به او دادم و نه یک دستگاه خودرو. #همه_را_خودش_ساخت...

#شهید_اصغر_پاشاپور🌷

#شبتون_شهدایی
j๑ïท ➺https://t.center/shahdanzende🕊🕊
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 #ڪلیپ

○بسم رب الشهدا والصدیقین○

اصغر نیروی رسمی سپاه بود و به حساب ظاهر و جثه اش نیروی حراست ...
شاید در نگاه اول در همین حد به چشم می آمد و خیلی ها برایش فضای بزرگتری متصور نبودند، اما در دوران فرماندهی شهید همدانی به فرمانده وقت منطقه حلب وصل شد .

● او بود که ظرفیت وجودی اصغر را کشف کرد. وقتی دید اصغر توانمند است و برای هرچه که به او می سپارد از دل و جان مایه می گذارد، او را کنار خودش نگه داشت. مسئولیت لجستیک فرمانده وقت حلب به اصغر سپرده شد فرمانده اش می گفت:
«اصغر! تو کنار من باش و هرجا کاری داشتم تو برام انجام بده. »

اصغر نیرویی بود که هر فرمانده ای آرزویش را دارد. اگر کاری به او محول می شد، شب و روز برایش یکی می شد. دیگر زمان و مکان برایش معنا نداشت، فقط تلاش می کرد کارش را به نحو احسن انجام بدهد. همین هم حس اعتماد و آرامش فرمانده اش را تامین می کرد .

به وقت دلتنگی ۱۶:۳۶
زیتان حلب ۹۸/۱۱/۱۳

📎شادی روح فرمانده جبهه مقاومت سردار شهید حاج اصغر پاشاپور صلوات
اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم🌷


#شهید_اصغر_پاشاپور
#اصغر_حاج_قاسم
#فرمانده_دلها


j๑ïท ➺ https://t.center/shahdanzende 🕊