#طنز_جبههبخون و بخنــــــ
😂ــــــد
سوپرطلا
اکبر کاراته از تو خرابههای آبادان یه الاغ
🐴 پیدا کرده بود؛ اسمش رو هم گذاشته بود: «سوپرطلا»!
😄 الاغ همیشهی خدا مریض بود و آب بینیش چند سانت آویزون. یه روز که اکبر کاراته برای بچهها سطلسطل شربت میبرد، الاغه سرشو کرده بود توی سطل شربت و نصف شربتا رو خورده بود. حالا اکبر کاراته هی شربتا رو لیوان میکرد و میداد بچهها و میگفت: بخورید که شفاست.
😂کمکم بچهها به اکبر کاراته شک کردند و فهمیدند که الاغِ اکبر کاراته سرشو کرده داخل سطل شربت و نصفشو خورده. همه به آب آویزون شدهی بینی الاغ نگاه کردند و عق زدند.
😝 دست و پای اکبر کاراته رو گرفتند و انداختندش توی رودخونهی بهمنشیر.
😶 اکبر کاراته که داشت خفه میشد، داد میزد و میگفت: ای الاغ خر! اگه مُردم، اگه خفه شدم توی اون دنیا جلوتو میگیرم؛ حالا میبینی! او جیغوداد میکرد و بچهها از خنده ریسه رفته بودند.
😅😃😂#شهرخنــــــده@shahdanzende ✨