🌹 رَفْتَنْد تـاٰ بِماٰنیٖــم 🌹

#جستجوگر_نور
Канал
Логотип телеграм канала 🌹 رَفْتَنْد تـاٰ بِماٰنیٖــم 🌹
@shahdanzendeПродвигать
77
подписчиков
13,7 тыс.
фото
3,93 тыс.
видео
4,02 тыс.
ссылок
#حجاب_شهادت_مطیع_ولایت اینها را فراموش نکنیم ،همیشه در حال #جهادیم و راه #شهادت باز است. وای اگر از این قافله عقب بمانیم 😔 . تبادلات: @E57l64 لطفا اگر بخاطر شهدا عضو کانال میشید پس لفت ندید شهداارزشمندند بمون باشهدا رفیق شو رفیق❤❤
#خاطرات_شهید

آشنا شدنش با علی محمودوند و مجید پازوکی، او را عاشق بچه های گروه #تفحص کرد...
آخرین تفحص اش، شب بعد از شب های قدر بود #محمد قبل از شهادت، به عکاس سفارش کرد تا از او عکس بگیرد که بعدا به دردش می خورد و آخر در جستجوی شهدا، به همراه علیرضا شهبازی، در #فکه پر کشید...
شهید محمد زمانی زمزمه اش این بود:
عشق است در آسمان پریدن
عشق است در خاک و خون غلطیدن

#جستجوگر_نور
#شهید_محمد_زمانی🌷


ว໐iภ ↬https://t.center/shahdanzende🕊🕊
آشنا شدنش با علی محمودوند و مجید پازوکی، او را عاشق بچه های گروه #تفحص کرد...
آخرین تفحص اش، شب بعد از شب های قدر بود #محمد قبل از شهادت، به عکاس سفارش کرد تا از او عکس بگیرد که بعدا به دردش می خورد و آخر در جستجوی شهدا، به همراه علیرضا شهبازی، در #فکه پر کشید...
شهید محمد زمانی زمزمه اش این بود:
عشق است در آسمان پریدن
عشق است در خاک و خون غلطیدن

#جستجوگر_نور
#شهید_محمد_زمانی🌷🍃

🕊 ════ ⚘ ══╝
شهید باید با کارت و پلاک پیدا می شد...

مجبورمان میکرد کامل درآوریمش، همه استخوان هایش را...
تمام لوازم شخصی ای که همراهش بود را می گذاشت کنارش...
ساعت ها خاک را الک میکردیم تا پلاکش پیدا شود…
میگفت: به آرام کردن دل مادرش می ارزد، بگردید…
خودش هم پا به پای ما میگشت
پیدا که میشد سریع کروکی اش را میکشید بعد می افتاد زمین و سرش را می گذاشت روی خاک و بلند بلند گریه میکرد، خدایا شکرت…..

#شهید_مجید_پازوکی
#جستجوگر_نور

ว໐iภ ↬ @shahdanzende🕊🕊
علی در سالهای آخر سردردهای شدید داشت، هر بار با تمام قدرت سرش را فشار می‌داد، به گونه‌ای که احساس می‌کردی سرش منفجر خواهد شد، با تعجب نگاهش می‌کردم، می‌گفت: «تو نمی‌دانی چطور درد می‌کند، حالم به هم می‌خورد» وقتی علت سردردش را می‌پرسیدم، پاسخ می‌داد‌: «اعصابم ناراحته،‌ شاید فشارم رفته بالا و شاید هم چربیم»
اما من می‌دانستم او شیمیایی شده کلیه‌هایش از کار افتاده بود، حالت تهوع داشت،‌ عارضه موجی بودن نیز بعضی اوقات زندگیش را مختل می‌کرد، یادم هست در این گونه مواقع می‌گفت: «فقط بروید بیرون، سپس سرش را آنقدر به دیوار می‌کوبید و فشار می‌داد تا زمانی که بدنش خشک می‌شد حتی یکبار همسر و فرزندانش را به آشپزخانه فرستاد و خودش تمام شیشه‌ها را شکست هشت سال دفاع مقدس از خاک پاک ایران دیگر رمقی برای علی نگذاشته بود، در جای‌ جای پیکرش ردپای جنگ بود اما او باز هم مقاومت کرد."
راوی: خانواده شهید

#جستجوگر_نور
#شهيد_على_محمودوند
@shahdanzende🕊🕊
گفتند دوای دل چاک آوردند
دیدم که درون #چفیه، خاک آوردند

من منتظر پیکر پاکش بودم
ای وای از او فقط #پلاک آوردند

#شهید_گمنام_سلام
#جستجوگر_نور
#شهید_حاج_علی_محمودوند

@shahdanzende🕊
"ما الان تنها با آن هایی کار داریم که رهرو عشقند نه رهرو تکلیف، رهرو عشق یک گام بالاتر از تکلیف است. "
عجیب این جمله رو دوست داشت، امام خمینی(ره) در خواب این جمله رو بهش گفته بود اما طوری با این جمله حال میکرد که انگار امام(ره) اون رو مستقیم توی گوشش زمزمه کرده...
وقت هایی که از کم لطفی ها دلش میگرفت همین جمله رو تکرار میکرد……

این جمله روی سنگ مزارش نوشته شده است...

#شهید_مجید_پازوکی
#جستجوگر_نور

@shahdanzende🕊
#شهید_مجید_پازوکی
در سال ۱۳۴۶ در تهران چشم به جهان گشود او پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به عضویت بسیج در آمد و برای گذراندن دوره آموزشی در سال ۱۳۶۱ رنگ و بوی جبهه گرفت وی در طول حضورش در جنگ تحمیلی یکبار از ناحیه دست راست و بار دیگر از ناحیه شکم به سختی مجروح شد ولی همه چیز را به شوخی می گرفت و درد را با خنده پذیرایی می کرد پس از پایان هشت سال دفاع مقدس در سال ۱۳۶۹ منطقه کردستان، کانی مانگا و پنجوین خاطرات رشادتهای او را به خاطر سپرد و دفاع همچنان برایش ادامه داشت و این سرباز امام خمینی(ره) با بیش از هفتاد ماه حضور در صحنه های نبرد و شرکت در بیست عملیات، #جبهه را آوردگاه عشق خود کرده بود...
وی در سال ۱۳۷۱ با آغاز کار #تفحص لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص) در خیل #جستجوگران_نور در منطقه جنوب مشغول به پیدا کردن گلهای گمگشته و فرزندان عاشورایی ایران زمین شد و در این راه سختیها و مرارتهای بسیاری را به جان خرید
او پس از شهادت یار دیرینه اش
#شهید_علی_محمودوند مسئول گروه تفحص لشگر حضرت رسول(ص) شد و سرانجام در ۱۷ مهر ماه سال ۱۳۸۰ در منطقه #فکه به دلیل انفجار مین، به خیل یاران شهیدش پیوست.

#افلاکیان_خاکی
#جستجوگر_نور

@shahdanzende
محكم بغلش كردم و گفتم: اگر مارو نديدى، حلال كن دارم مى رم #مكه...
خنديد و گفت: تو هم حلال كن تو ميرى مكه منم ميرم #فكه ببينيم كدوممون زودتر به خدا ميرسه...

آب زمزم و تسبيح آورده بودم براش با كلى خاطره واسه تعريف كردن...
پيچيدم تو كوچشون پارچه سر در خونشون ميخكوبم كرد پاهام شل شد و تكيه دادم به ديوار...

#شهيد_سعيد_شاهدی
#جستجوگر_نور

@shahdanzende