به گمانمشاعری در قلبم محبوس است و
فیلسوفی در مغزم سیگار می کشد و
آهنگسازی معروف سمفونی مرگ را در گوشم می نوازد ،
و زبانم، تلخ ترین عصاره بشریت را می چشد. اورستی از غم بر دوشم سنگینی می کند و سیلابی در چشمان جاریست.
بر پاهایم وزنه ای به سنگینی اهرام مصر بسته اند،
و دستانم را بر دور گردن سیاهی شب گره زده اند.
تا تو را فراموش کنم
اما چه کنم نمی شود ...
#علی_مقدم@shaeraneDareshahr