شب اول قبر و عالم برزخ

#عمل
Канал
Логотип телеграм канала شب اول قبر و عالم برزخ
@shabavalghabrOalamebarzakhПродвигать
5,78 тыс.
подписчиков
14,5 тыс.
фото
10,7 тыс.
видео
998
ссылок
شب اول قبر و عالم برزخ https://t.center/shabavalghabrOalamebarzakh 🙏خدا آن حس زیباییست که در تاریکی صحرا زمانیکه هراس مرگ میدزدد سکوتت را یکی مثل نسیم سرد میگوید کنارت هستم ای تنها و دل... آرام میگیرد.💞 ارتباط با خادم کانال @na_32548
🌼🌼🌼🌼


امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمودند : هر مسلمان سه دوست دارد :

1⃣ یکی از این دوست ها می گوید من در زندگی و پس از مرگ با تو هستم و آن، #عمل او است.

2⃣ یک دوست می گوید من تا کنار قبرت با تو هستم و سپس تو را تنها می گذارم و آن #فرزند او است.

3⃣ دوست دیگر می گوید من تا زمان مرگ با تو هستم و آن، #ثروت او است که هرگاه بمیرد ثروتش به وارثان می رسد.

📚 خصال شیخ صدوق ، ج1 ، ص114
‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کانال ما را در ایتا و تلگرام همراهی کنید 👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
کانال شب اول قبر وعالم برزخ
@shabavalghabroalamebarzakh
📛 ارتباط نامشروع دو پرستار!

🔸در یکی از دفعاتی که #روح از بدنم بیرون آمد، یک دختر و پسر پرستار وارد اتاق من شدند. دختر خانم همین طور که با آن پسر #پرستار صحبت می‌کرد رفت سراغ سِرُم من و مشغول بررسی شد. آقا پسر هم پرونده مرا نگاه کرد تا ببیند چه دارویی و در چه ساعتی باید داخل سرم #تزریق شود. آنها به ظاهر کار و وظیفه خودشان را انجام می‌دادند.

🔸اما به محض اینکه به این دو نفر #خیره شدم وحشت سراپای وجودم را گرفت. من نه تنها باطن افکار آنها، بلکه نتایج فکر و #عمل آنها را به خوبی می‌دیدم من حتی اسم و مشخصات و محل تولد و پدر و مادرشان را به اسم می‌دانستم. این دختر خانم #تلاش می‌کرد دل این پسر را به خود جذب کند در حالی که قبلاً با پنج پسر دیگر رابطه داشت. من حتی می‌توانستم بفهمم که چه کسانی قبلاً با او #دوست بودند.

🔸این پسر هم با چندین دختر دیگر #ارتباط داشت و به بسیاری از آنها قول ازدواج داده بود. او تلاش می‌کرد تا این دختر را هم برای مقاصد شهوانی با خود همراه کند. حتی می‌دیدم که وقتی #ساکت می‌شدند فکر می کردند که الان چه بگوییم؟ دختر فکر میکرد چه تیکه ای بیندازم و او چه #جوابی به من خواهد داد و..... من می‌دیدم که شیاطین بین آنها قرار گرفته و همین طور آنها را به ادامه این گفتگو تحریک می‌کنند.

📚 کتاب شنود
💠 #خیابان_شهدا 💠

از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!

🌸اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...

🌸دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...

🌸به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...

🌸به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...

🌸به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...

🌸ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم..

🌸هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...

🌸هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...

🌸پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...

🌸دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام

💠از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...

#شهدا گاهی نگاهی🌹🕊

‌‌‎‌کانال شب اول قبر وعالم برزخ
@shabavalghabroalamebarzakh
💠 #خیابان_شهدا 💠

از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!

🌸اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی...
جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم...

🌸دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم از کوچه گذشتم...

🌸به سومین کوچه رسیدم!
شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...

🌸به چهارمین کوچه!
شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی!؟
برای دفاع از #ولایت!!؟
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...

🌸به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم،از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...

🌸ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس،نگهبانی #دل...
کم آوردم...
گذشتم..

🌸هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم مدارس!
هم دانشگاه!
هم فضای مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم...

🌸هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...

🌸پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...

🌸دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام

💠از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا،نمی توان گذشت...

#شهدا گاهی نگاهی🌹🕊

کانال شب اول قبر و عالم برزخ
@shabavalghabrOalamebarzakh
#عمل_خالص

خداوند متعال به حضرت موسی (ع) فرمود:
«تا کنون چه عمل خالصی انجام داده‌ای؟»
حضرت موسی پاسخ داد:
«نماز خواندم ، روزه گرفتم ، و ذکر گفتم».

خداوند متعال فرمود :
«نماز ، جواز عبور از پل صراط است .
روزه ، سپر آتش .
و ذکر ، موجب بالا رفتن درجات بهشت است .
همه اینها برای خودت بود!».

حضرت موسی علیه السلام عرض کرد :
«خداوندا ! عملی به من بیاموز که فقط برای تو باشد».

💥خطاب آمد :
«ستمدیده ای را یاری کرده ای ؟
برهنه ای را پوشانده ای ؟
تشنه ای را سیراب کرده ای ؟
احترام عالمی را حفظ کرده ای ؟
اینها اعمال خالص است !»

📚 تحریر المواعظ ، ص ۲۲۸

کانال شب اول قبر و عالم برزخ
@shabavalghabrOalamebarzakh
#حدیث_روز

💢منافقِ زبان باز

حضرت محمد(ص):

من برای امّتم، نه از #مؤمن می‌ترسم و نه از #مشرک؛ زیرا مؤمن را خداوند به واسطه ایمانش #حفظ می‌کند و مشرک را خداوند به خاطر #شرکش از پای در می‌آورد.
امّا ترس من، از #منافق زبان بازی است که مطابق اعتقادات شما سخن می‌گوید، ولی برخلاف آنچه می گوید، #عمل می‌کند.

📚بحارالانوار، ج۲ ، ص۱۱۰

کانال شب اول قبر و عالم برزخ
@shabavalghabrOalamebarzakh