🔶🔷🔶یک اسب برای این خیابان های بی سوار کافی ست
تنها یک اسب
فقط یک اسب جای سم هایش در این قصه ها خالی ست
اگر عمویم را کسی از مرگ به من برگرداند
می توانم با خرسان اسب نامرادش
و برنویی که در قصه های تبارم
در خواب این خانه چنگ انداخته است
به خیابان بروم
لابلای این ماشین ها لایی بکشم
و تمام این چراغ ها را
با یک فوت خاموش کنم
من نه از غولان چراغ جادو ام
نه با پیامبران بین النهرین نشست و برخاستی داشته ام
من از سلسله ی موی مریمم
که در نصف النهار رویاهای تک تک دختران محل
از این نقطه تا دورترین نقاط جهان راه رفته ام
من زاده ی مویه های زنان هم قبیله ام هستم
من ادامه ی گیسوان بریده ی مادرم هستم
که در کودکی فقط چند فوت بالاتر از زمین
در خرناس های پدر در شبی تابستانی
تا دوردست های این ناکجا اباد گردن کشیده ام
آری همیشه چند فوت بالاتر از همه ی این آدم ها
آه کشیده ام
و بالاتر از خواب مادرم ایستاده گریسته ام
من در تمام گردنه ها ی جاده های ترانزیت
رویاهای زنی را حمل کرده ام
وقتی که هیچ رویایی دستش به سقف خانه ای نمی رسید
وقتی که هیچ مردی در گلوی زنی گم نمی شد
و سواری در سیاهی ها ناپیدا بود
و تفنگ ها بوسه ها را نارس روانه گور می کردند
من با رسبده ترین لبخند زنی
بارها مرگ را بدرقه کرده ام
باید ایمان بیاوریم
باید ایمان بیاورید
که می شود با لبخند زنی آن چنان لطیف شد
که لب هایت لاله زار شود
و دهانت معبدی باشد برای نیایش جهانگردان
کاش کسی عمویم را از مرگ به من برگرداند
این خانه ها اسب می خواهند
این خانه ها سوار می خواهند
این خانه ها برای حیات خیال می خواهند
کاش کسی مرد را به خیال این خیابان ها برگرداند
من از اسب هایی که یورتمه نمی روند بیزارم
من از خیابان هایی که پایانشان به لیلی ای نمی رسد بیزارم
من از بیابان های بی مجنون بیزارم
کسی باید در گوش این خیابان ها
صدای بیابان را
شیهه ی اسب را
کسی باید مرد را
دوباره قرائت کند
و زن را به قلب ها برگرداند
یوسف معبر خوبی بود
اما تنها کوزه گران می دانند
که یک فوت چه قدر از مساحت زندگی را اشغال می کند
کاش بیاید
و یک فوت بالاتر از تمام بام های جهان
برایم دستی تکان دهد
پس از شلیک این همه گلوله
این خانه لایق لبخند است...
#منوچهر_کیانیان@seyribar 💫•~
🍃🌸🌼🍃~•