سیری بر مسائل وادبیات زنان.

#صلح
Канал
Логотип телеграм канала سیری بر مسائل وادبیات زنان.
@seyribarПродвигать
2,07 тыс.
подписчиков
40,1 тыс.
фото
17,7 тыс.
видео
19,8 тыс.
ссылок
من از تبار زنهاے تکرارے نیستم من ازنسل همان تافتـہ هاے جـدا بافـتـہ ام
🔷خانم دبی فورد گفتند : زمانهایی که ما فکر می کنیم از نظر توانمندی و استعداد کمتر از بقیه هستیم و یا جذابیت کمتری داریم دست به کارهایی میزنیم تا خودمونو #تنبیه کنیم ‼️
و اگر هم به اندازه اطرافیان حتی بیشتر ، استعداد ، محبوبیت و حتی پول هم داشته باشیم اما ندونیم چطور ازشون استفاده کنیم ؛ باز هم دست به خودویرانگری و تنبیه و سرزنش خود میزنیم ‼️چرا⁉️

چون ما هم از بد بودن خودمون می ترسیم هم از خوب بودنمون
برای ما : انسان بودن بی معنا و پوچه

و اما یکی از مهم ترین دلیل تمام این احساسات #شرم هست

پس تازمانیکه با خودت به #صلح نرسی و هویت واقعی خودتو نشناسی همچنان حالت بد هست چرا ⁉️

👈🏼چون در تو ویژگی هایی #انکار شده که #سایه تو شده و اگر ما به #سایه هامون توجه نکنیم ما را #رنج خواهند داد... (من به اندازه کافی خوب نیستم ... من یه چیزی کم دارم و .. پس باید یه کارایی کنم باید خود واقعیمو پنهان کنم ... تا دیگران واقعیت منو نبینن چون ممکنه طرد بشم و یا خجالت بکشم ...)

ایا تا بحال احساس #شرم داشتی ؟ و شده بخاطر روبرو نشدن با احساس #شرم دست به انجام کاری نزنی و از اهدافت چشم پوشی کنی ؟

#دبی_فورد
#روان_تحلیلگر_یونکی
@seyribar 💫

•~🍃🌸🌼🍃~•
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مگه ما چے میخوایم جز یه دنیاے بدون خونریزے و جنگ و بے عدالتی؟
چی میخوایم غیر صلح و برابرے و آزادے؟
ڪدومشون توقع زیادیه ڪه دست یافتن بهشون اینقدر هزینه داره؟ :)

#دلنوشته
#صلح #آزادے

@seyribar 💫
•~🍃🌸🌼🍃~•
#صلح_در_جامعه_پدرسالار

☑️در خانواده و جامعه پدرسالار، بین حق و وظیفه همواره تصادم و درگیری وجود دارد. این تصادم ناشی از تفکیک ها و تبعیض های جنسیتی و موقعیتی است که محتوای امر اخلاقی را بر اساس جنسیت و طبقه و موقعیت تغییر می دهد و از کلیت انسانی تهی می گرداند و به تبع آن حق طبيعی آزادی و انتخاب آزاد را از برخی طبقات و زنان و نژادها دريغ می دارد. کلیه مطالبات آزادیخواهانه انسانی اعم از مطالبات جنسیتی یا موقعیتی و طبقاتی جز با کنار زدن وظایف و نقش های کلیشه ای قادر به سر برآوردن و رهایی خود از چارچوب حمایت نمادین و قیم مابانه پدر نیستند. از این روست که هر نوع مطالبه گری در جامعه و خانواده پدرسالار با برهم زدن نظم نمادین و با خشونت همراه می شود. عرف و قوانین در نظام پدرسالار پیشاپیش کلیت هویت انسان را دوپاره ساخته اند. زن و مرد هردو زندانی این سرنوشت پیش ساخته اند. از این رو قادر به حفظ خویشتن از طریق توانمندی و آزادی و قدرت نیستند. حتی اگر مردان آزادتر از زنان به نظر برسند، حتی اگر پدر حرمت دختر جوانمرگ شده را پاس ندارد نیز این واقعیت را از بین نمی برد که هر دو جنس بر قایقی سوارند که تعادل ندارد.

#مینو_مرتاضی_لنگرودی
‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌
@seyribar 💫
•┈✾~🍃🌸🌼🍃~✾┈•
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پس از ۵۰ سال منتشر شد

#محمدرضاشاه_پهلوی کاندید جایزه #صلح_نوبل بوده است..!!

در این کلیپ به دلایل این انتخاب اشاره شده است..
با مشاهده این کلیپ متوجه خواهیم شد که در سال 57 چه مصیبت و فاجعه ایی بر ایران نازل شد..

با مشاهده این کلیپ میتوانید براحتی تصور کنید که اگر #نظام_شاهنشاهی باشکوه ایران تداوم پیدا میکرد ؛ مردم ایران در حال حاضر در چه سطحی زندگی میکردند..

مشاهده این کلیپ واجب است!!
🕊 امروز، روز جهانی #صلح نامیده‌شده‌.
در تعاریف جدید صلح صرفا نبود حمله نظامی صلح تلقی نمی‌شود بلکه هرگونه خشونت جسمی یا روحی علیه گروه‌های اجتماعی مانند #زنان جامعه را از صلح دور می‌کند.

@seyribar 💫
#سیری_برمسائل_وادبیات_زنان
•┈✾~🍃🌸🌼🍃~✾┈•
Forwarded from سماع فکر (فیروزه)
حتما نباید برای ایجاد #صلح جنگید...
گاهی یک قلم می‌تواند با هزاران جنگ برابری کند...

@samayfekr
Mehdi Kharazmi:
پرده اول:

شصت ساله بود، می گفت شوهرش با سه زن جوان رابطه دارد و خرج خانواده را به پای مسافرت با آن ها می ریزد و در جواب اعتراض به زن گفته بود:

"مهریه ات را می دهم، برو به سلامت!"

زن چادرش را به روی صورتش کشیده بود و می گریست و من هم، در آن لحظه، بیش از هر چیز به یک چادر مشکی نیاز داشتم، تا به روی صورتم بکشم و برایش بگویم به لحاظ قانونی، چه بی اندازه بی پناه است.

پرده دوم:

مرد با دخترش آمده بود، دخترک سیزده ساله بود، چشمان سبزش می درخشید و انگار وقتی پدر درباره طلاق او سخن می گفت، درست نمی فهمید چه اتفاقی دارد می افتد، هم چنان که احتمالا وقتی که پای سفره عقد می نشست، نمی دانست چه بر سرش می رود.

از او پرسیدم تا مطمئن شوم می فهمد طلاق یعنی چه و به آن راضی است.
جوابش کوتاه بود: "اگه طلاق بگیرم، می تونم برگردم مدرسه؟ می تونم برم جشن تولد هانیه؟"

پرده سوم:

باران می بارید و بزرگراه لغزنده بود، راننده تاکسی پشت سر ماشینی که با سرعت مجاز می راند، دستش را روی بوق گذاشته بود و می گفت:
"حتما زنه که این طوری می رونه!"

یاد روزی افتادم که از پلکان هواپیما بالا می رفتیم و مردان جوان وقتی چشمشان به زن روسی افتاد که خلبان پرواز بود، به قول خودشان، فاتحه شان را خواندند.

پرده چهارم:

از خواب بیدار نشده خود را به دستشویی می رساند و جلوی آیینه می ایستاد، می گفت:

"همیشه زودتر از داریوش بیدار می شم، داریوش تا حالا منو بدون آرایش ندیده، می ترسم اگه با صورت پف کرده منو ببینه."

پرده پنجم:

مسافر بودیم، در میدان نقش جهان اصفهان قدم می زدیم تا لا به لای کاشی های آبی، نفسی تازه کنیم، برای پسرم به خواست خودش اسباب بازی خریدم،کالسکه ای که عروسکی درونش بود، رهگذران بسیاری، در حالی که پوست تخمه شان را به زمین می ریختند، به من تذکر می دادند که عروسک دادن به دست یک پسر بچه همان قدر اشتباه است که قابلمه دادن به او، چراکه که آشپزی و بچه داری، اساسا کاری است زنانه؛
آن چنان که مهندسی و رانندگی، کاری است اساسا مردانه.

پرده آخر:

ران پایش را نشانم داد، سیاه بود، سیاه نه کبود، می گفت:
"عادت داره طوری بزنه که دیگران خبردار نشن و اگه همان شب مهمانی باشیم، دردهام زیر لبخندم مخفی بمونه."

درد دل:

زن بودن، "دشواری وظیفه" است، هنر آشتی دادن تضادها، آزمودن نقش های متفاوت و در هیچ کدام خلاصه نشدن...

و دشوارتر وظیفه ای است، زن بودن در جامعه ای که هنوز باید برای "بودن"مبارزه کرد.

می خواهم بگویم من چندان به قانون و حکومت امید ندارم؛ وقتی هنوز باور دارد ارزش شهادت من نیمی از شهادت برادرم است.
اما به شما مردان باور و امید دارم!
شما که می دانید خشونت علیه زن، بسیار گسترده تر از کتک زدن اوست؛

آن جا که زنی به خاطر نگاه متوقع مرد، صورتش را به تیغ جراحی می سپارد مبادا به چشم او، کمتر خواستنی بیاید، آن جا که از نقشی دیگر محروم می شود تا همه وجودش در "مادری"و "همسری"خلاصه شود، آن جا که در خیابان ترسی بیشتر از یک مرد تجربه می کند، آن جا که پا به پای مردش بیرون از خانه کار می کند، اما مردش پا به پای او در خانه حضور ندارد...
زنی، خشونتی را تجربه می کند که لزوما از سوی یک مرد نیست.

هرجا که زنی ،از بخش هایی از وجود و استعدادهای خود محروم می ماند، هر جا که مجبور است جای خود را تنگ تر کند، تا مردان جامعه،جای بیشتری داشته باشند، خشونتی بر او رفته است.

و تو، عزیز مردی که هستی، هرکجای جغرافیای زندگی من، برادری یا همسری یا پدر و یا پسر، یا هیچ یک، تنها رهگذری هستی در خیابان....هر کجای زندگی من که هستی، بیا از نو شروع کنیم، بگذار سهم من از چشم دوختن در چشمان تو، احساس امنیت باشد برای "بودن"؛

بیا باور کنیم من و تو، هر ربط و نسبتی که با هم داریم، می توانیم "بودن" را برای هم راحت تر کنیم و زندگی را سرشار.

تو، اگر مادری هستی که پسری را در دامانت می پرورانی و یا پدری که دختری را، در گوششان بخوان که ما در کنار هم به آرامش می رسیم، در کنار هم شکوفا می شویم و بودن ما، هرکدام از ما، بدون آن دیگری چیزی کم دارد، برایشان بگو لازم نیست ما برای آنکه باشیم، جا را برای دیگری تنگ کنیم.

تو، اگر مردی هستی و یا زنی، در هرکجای جغرافیای زندگی من، بیا از نو شروع کنیم و در کنار هم، بدون ترس نفس بکشیم،
بگذار من هم باشم، بگذار زن هم باشد، بدون دلهره زن بودن؛
که به او هم همان قدر زندگی بخشیده شده که به تو!

#خشونت_علیه_زن_خشونت_علیه_زندگی_است

#صلح
https://telegram.me/joinchat/A4q8zUBnGWZjHD1C_ixHlw