مثل دیوونه ای شدم که راه دیوونگیمو فراموش کردم.
چه خوبه آدم مخش رها باشه،خالی از هرچیزی...مثل یه تنگ ماهی.
تنگ ماهی ام مثل ما دیوونه ها تاب و کشش چند تا ماهی کنار همو نداره،پ چتو ما میکشیم...
شدم
#سیب خوشگله بالای درخت،از اون بالاها ملتو میبینم. گاهی وقتا زیاد دیدنو زیاد فهمیدنم خوب نیس؛رنجشی داره واسه ماها...شایدم اون
سیب خوب خوبهه نیسم ولی انقدم دم
#دست نیسم که دست هرکس بش برسه. بردم خودمو اون ته مه ها
#پنهون کردم.
#جوون تر که باشی، اون موقع که هنو نرسیدی، هنو هیچی حالیت نیس؛با بزک دوزک میخای خودتو کنی
سیب برق داره،
سیب جلا داره...انقد قر میدی که یه نامروت میاد میچینت.
شایدم توو جوونیم هام منم اینجوری بودم. خودم کردم؛خودم خواستم؛چیو میخواستم ثابت کنم...
با فکر الانم، دوس دارم اون
سیب کوچولوئه باشم اون ته درخت که هیچ ادعایی نداش، فکر میکنم الان به اون چه توو ذهنشه رسیده...اما من نه...
انقد خودمو بالا گرفتم که خودمم فراموش کردم اون ته مه ها باشی ام بد نیست.خیلی دیر یاد گرفتم تواضع و فروتنی ام بدم نبود...
وقتی نامروته چیدتم؛چون درونم جور دیگه بود،هر چی داشتم به پاش گذاشتم...هرچی داشتم...از روح و جسمم...دلم میخواس همون
سیب تکه باشم...چه ساده بودم من...
البته سادگی نیس؛هنوز
سیب سرخه نشده بودم؛
سیب سبزی بودم که با رژ لب خودمو قرمز میکردم...خلاصه دست روزگار زدو اون بی مروت گازشو زد...
زمان گذشت...هر پوستی بالاخره بعد از چندسال اوکی میشه؛پوست اندازی میکنه، واسه منم همین شد.جمع کردم خودمو. پوستم درست شد اما تووم خالی شد.جور دیگه خودمو بردم بالا...سختی زیاد کشیدم که خودمو به درخت بچسبونم.
حالا چسبوندم...کسی چه میدونه درون من چی میگذره.خالی بودن خودمو،خودم حس میکنم، وقتی سرما زمستون شروع میشه و یا آفتاب تابستون میزنه و هر جنبنده ای رو ناکار میکنه...
خلاصه شدم
سیب سرخی که فعلنه دست هیچ کس بش نمیرسه...
نه خیلی ام بالا نیسم ... میونه خودمو نگه داشتم...میوونه...
@sazochakameoketab🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂#سیبنوشته:
#عاطی_د از همرهان کانال ساز و چکامه