مسخِ تاریخ
بخش ۱
بعضی گفتارها و کردارها مینمایند که روحیّهی «طالبانی» به آنچه در افغانستان گذشت ختم نمیشود. طیفها و شاخههایی دارد. قرن بیستم، قرنِ تکان دهندهای بوده است. در کنار جهش علم که با استواری جلو میرفت، اندیشهی اجتماعیِ بشر، جا به جا گسلهایی از خود بروز داد، و این مینماید که میانِ نیمهی علمسازِ مغزِ بشر و نیمهی فرهنگاندیشِ آن، هاویهای میتواند باشد.
معیارهای گذشته به هم ریخت، به گونهای که پیش از آن کسی نظیرش را به یاد نداشت. این، میتوانست قابلِ پذیرش باشد، به شرط آنکه بر نوعی منطق حرکت میکرد.
هیچ چیز نباید در مقابلِ کنجکاویِ بشر مانع پدید آورد، هیچ چیز مقدّس نیست، مگر «حقیقت». امّا اگر گفته شود که بیسوادی از سواد بهتر است، خشکسالی از تَـرسالی، ادّعا از دلیل، و ناشیگری از مهارت، این دیگر سر به وارونگی و ویرانی میزند.
البته از زمانی که
«گوتِنبِرگ» چاپ را اختراع کرد و از زمانی که «رسانهها» به نحو انبوه وارد زندگی بشر شدند، هر کسی توانست به خود حق بدهد که هرچه دلش خواست بگوید؛ به خصوص اگر شاخهای از حکومت یا عوام در جهتِ تأییدِ او علامتهای تشویقآمیزی از خود نشان دادند!
یکی از چیزهایی که این سی چهل ساله در کشور ما باب شده _و میشود گفت که در نوع خود بینظیر است_ کوشش در مسخِ تاریخ و تخطئهی فرهنگِ ایران است، دیواری کوتاهتر از دیوارِ ایران و فرهنگش پیدا نکردهاند.
هرکس هر عُقدهای داشت، هر خلاء و کمبودی در خود سراغ گرفت و یا به هر بهرهوریِ زودیابی طمع بست، میرود به سر وقتِ تاریخ و فرهنگ! این کار تهوّر میخواهد، تاریخ ایران چیزی نیست که امروز بشود دست کرد و آن را از کیسهی شامورتیِ خود بیرون کشید. در مورد ایرانِ باستان، سنگ نوشتهها و لوحههایی در دست است، یا نوشتههایی از یونانیانِ آن زمان. یونانیان با آنکه از کشورِ رقیب بودند و با ایرانیان نظرِ خوشی نداشتند، باز از خلال گواهیهای ایشان میشود چیزهایی آموخت. گذشته از این، طیّ این زمانِ دراز دهها و دهها دانشمند (که بعضی از آنان نیز مایل به حفظِ محابا دربارهی ایران نبودند) دربارهی ایران تحقیق کرده و مطلب انتشار دادهاند. آیا همهی آنان دروغ گفته یا اشتباه کردهاند، و فقط چند مدّعیِ محالاندیش به این کشفهای حیرتانگیز دست یافتهاند؟
#هشدار_روزگار
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo