🌲 انسانِ خوب در شاهنامه 🌲
بخش ۶
پنجم اغریرث: اغریرث، برادر افراسیاب، تنها پهلوانِ تورانیِ شاهنامه است که در نیکسُگالی و خوبی، با مردانِ خوبِ ایران برابری میکند. در حملهای که افراسیاب در زمانِ نوذر به ایران میآورد، او با وی همراه است، یکی از فرماندهان است. در این جنگ ایرانیان شکست میخورند، نوذرشاه اسیر و کشته میشود و گروهی از سرانِ ایران نیز به اسارت میافتند. چون افراسیاب قصدِ کشتنِ این عدّه میکند، اغریرث از او میخواهد که از خونشان در گذرد و آنها را به او بسپارد تا در بند نگاهشان دارد، افراسیاب شفاعتِ او را میپذیرد. پس از چندی، چون بیمِ هلاکِ این اسیران میرفته، اغریرث آنها را آزاد میکند. افراسیاب از این عملِ او در خشم میشود:
«بدو گفت کاین چیست کانگیختی
که با شهد، حنظل بیامیختی
نفرمودمت كان بَدان را بُکش؟
که جای خِرَد نیست و هنگامِ هُش
به دانش نباید سر جنگجوی
بیاید به جنگ اندرون آبروی
سر مرد جنگی خرد نسپرد
که هرگز نیامیخت کین با خِرَد»
چنانکه میبینیم افراسیاب معتقد است که در جنگ، هر نابکاریای، هر کشتاری، رواست. جنگ باید به پیروزی برسد، از هر راهی شد شده است، اغریرث جواب میدهد:
«چنین داد پاسخ به افراسیاب
که لختی بشاید هم از شرم و آب
هر آنگه که آمد به بد دسترس
ز یزدان بترس و مکن بد به کس
که تاج و کمر چون تو بیند بسی
نخواهد شدن رام با هر کسی»
تفاوت بین اغریرث و افراسیاب در این است که یکی طرفدار اعتدال و نیکی و نرمی است، و دیگری نه.
لحنِ اغریرث در این جواب، یادآورِ لحنِ ایرج و سیاوش و کیخسرو است. او نیز از همان روحِ مسالمتآمیز و مدارا برخوردار است.
فریدون نه، ولی این چهار شاهزاده همه در جوانی نابود میشوند. فریدون هم در قسمتِ آخرِ عمرش به چنان مصیبتی گرفتار میگردد که مرگش بهتر از زندگی است. آیا این بدان معنا است که در جهانبینیِ شاهنامه خوبان همیشه کوتهزندگی هستند و کسی نمیتواند خود را در خدمتِ انسانیّت و نیکی بنهد، مگر آنکه از جانش بگذرد؟
اینان همگی در زندگیِ خود جانبِ صلح و عدالت و مصلحتِ مردم را گرفتهاند و به آئین و اصولِ انسانیّت پایبند بودهاند. اگر جنگ هم میکردند برای بر کرسی نشاندنِ دادگری و حق بوده است. در اینان، پیروی از آئین و خوبی، بر پیروی از نفس غلبه دارد. همهی اینان بر بیاعتباریِ جهان و بیارزشیِ لذّتهای زودگذر واقفاَند، و از اینرو «شرافت» و «نامِ» خود را فدای هوای نفس نمیکنند. میدانند که برتر از لذائذِ نفسانی، چیزهای دیگری هم هست که به زندگی معنا و ارزش میبخشد. از اینرو ابائی ندارند که برای نهادنِ این معنا در زندگی، تا پای مرگ جلو بروند. خوبیِ اینان، بهطور کلّی در ارج نهادن به نیکی و زیبایی، و خیرِ انسانیّت را بر مصلحتِ خود مقدّم شمردن است، به همین سبب توانستهاند در طیّ قرونِ متمادی، محبوبِ مردم باشند و نمونهی عالیِ بشریّت شناخته شوند. تمایل به مرگ و تسلیم و خوار شمردنِ دنیا را که در چهار شاهزاده میبینیم در شاهنامه به مفهومِ درویش مسلکی به کار نمیرود، معنای آن، بیاعتنائی به زندگیِ دنیا و نفیِ کوشش نیست، بلکه این «آز» است که چه در اَوِستا و چه در شاهنامه، بزرگترین دشمنِ آدمی شناخته شده است.
#نوشتههای_بیسرنوشت
💎کانال دکتر محمّدعلی اسلامی نُدوشن
🆔 @sarv_e_sokhangoo