Смотреть в Telegram
گسترش یک جمله نوشته «دیروز یه ملاقات غیرمنتظره با خرس داشتم.» انگار آدما همیشه برای ملاقات با خرسا برنامه‌ریزی می‌کنن. می‌تونست بگه دیروز یه خرس دیدم. همین رو می‌گه. ولی «دیروز یه ملاقات غیرمنتظره با خرس داشتم.» روایت نویسنده از رویداده. این جمله رو گسترش می‌دم ببینم چی پیش میاد: صبح روزی که پام شکست یه ملاقات غیرمنتظره با خرس داشتم‌. همیشه می‌خاستم درمورد اینکه وقتی یه خرس دیدی باید داد بزنی تا ازت بترسه یا حرکت نکنی تا فکر کنه مُردی تحقیق کنم و بفهمم کدوم راه عملی‌تره. ولی اونقدر عقبش انداختم تا دیگه بدردم نخورد. مثل عقب انداختن ازدواجم. اگه شوهر داشتم مجبور نبودم یه‌تنه با یه خرس روبرو شم. این روزا هم‌سن‌وسالا و هم‌جنسای من به این نتیجه رسیدن که نیازی به مردا ندارن، خود من تا قبل از ملاقات با یه خرس قهوه‌ای به بزرگی پرایدم متوجه کمبود یه مرد تو زندگیم نشده بودم. ولی توی اون شرایط حتا نمی‌دونستم اون خرس بزرگه یا بچه‌ست. اگه بچه بود از یه طرف بنفعم بود. شاید نمی‌دونست صدای من به اندازه‌ی صدای مردا ترسناک نیست و می‌ترسید. ولی از طرف دیگه ممکن بود اونقدر بچه باشه که هنوز یاد نگرفته باشه نباید جسدا رو بخوره. پس برای انتخاب راه مقابله با خرسا باید بدونی یه خرس بالغ تقریبن اندازه‌ی چیه. بد نشد نه؟ همین‌طور ادامه می‌دم تا داستان شه. باید از رفتار خرس و شخصیت هم بنویسم و از ذهن بیرون بزنم ولی متاسفانه فردا آزمون دارم و مجبورم نوشتن رو هم عقب بندازم.
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств