Смотреть в Telegram
زخم‌های کهنه شده ساعتی از گذشته را بیاد نیاوری؟ هرچه حافظه‌ات را بجوری آن یک ساعت بدست نیاید ولی پس و پیشش ناجور بخارد؟ سر دختر وسطی طبقه‌ی بالاییمان همین بلا آمد. طفلک آن‌قدر خودش را خاراند تا از دنیا رفت. من دیدم زیر ناخن‌هایش چربی جمع شده است. مادرش که زودتر مرده بود، مادربزرگش را سرزنش کردم. باید ناخن‌های نوه‌اش را می‌کشید. زمان ما هر شنبه ناظم سر می‌کشید دست‌ها، موها و کیفمان را، نگاهمان را حتا، بوی رابطه ندهد. از آن ساعتِ هیچ می‌پرسید؟ من دیدم سیاهچاله در سر جنازه بود. یک‌دانه‌برادرش خم شده بود تلقین بگوید سیاهچاله بلعیدش. بد هم نشد. برادرش دانشجو بود کم اینجا می‌آمد ولی قدش کوتاه بود. زندگی برای آدم‌های قدکوتاه راحت نیست. می‌خاهم بگویم از من به شما نصیحت به سیاهچاله‌ها نزدیک نشوید و تاکید کنم سیاهچاله استعاره از زخم‌های کهنه است، زندگی قشنگ است و این حرف‌ها، ولی دلم برای مادربزرگ می‌سوزد.
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Love Center - Dating, Friends & Matches, NY, LA, Dubai, Global
Бот для знакомств