⚡ساقى! که جامت از مِیِ صافى تُهى مباد!
⚡چشمِ عنایتى به منِ دُرد نوش کن
🚩یا امیرالمؤمنین، ای ساقیِ الهى که همواره جامت پر باده و تجلّیاتت مستدام و پر شورتر باشد! عنایتى هم به منى بنما که در ازل، شراب صافى و بسیار مست کننده و مشاهدات و جذبات پرشورِ حضرت دوست را نصیبم نمودهای ولی اکنون در این دنیا از آن جذبه غافل و محروم گشتهام. مرا دریاب مولاجان!
⚡سرمست در قباىِ زَرْ افشان چو بگذرى
⚡یک بوسه نذرِ حافظِ پشمینه پوش کن
🚩 اى ساقی! تو خورشیدى در قبای طلایی مىباشى که در جمال و کمال بىهمتایى، وقتی به عاشقِ خویش بگذرى، بگذار تا بوسه اى و بهره اى از جمالت برگیرد
🏴⚡اى دلِ ریشِ مرا با لبِ تو حقّ نمک
⚡حق نگهدار، که من مى روم «اللهُ مَعَک»
⚡تویى آن گوهر یکدانه که در عالم قدس
⚡ذکرِ خیرِ تو بود حاصلِ تسبیحِ مَلَک
🚩 اى محبوبم که میان من و تو در ازل الفتى بود، ولی غفلت من در دنیا موجب فراموشیم شد! براى خدا، به حقّ نمکى که میان من و توست، تو مرا از یاد مبر، که از دست خواهم شد
🏴❤️ یا علی! ای شارع میخانهی عشق الهی!⚡عاشقان خود را در وصول به حقیقت و اختیار طریقت و عمل به شریعت اعانت فرما، تا حجابهاى میان ایشان و جنابت برطرف شود، و حقیقت ولایتت را بیابند و به تو راه پیدا کنند؛ زیرا همه آنان به جرعه اى از شراب مشاهداتت محتاجند:
⚡بگذار تا به شارع میخانه بگذریم
⚡کز بهر جرعه اى همه محتاج آن دریم
⚡تا کى به کام دل ز لب لعل او رسیم
⚡در خون دل نشسته، چو یاقوت احمریم
⚡روز نخست چون دم رندى زدیم و عشق
⚡شرط آن بود که جز رَهِ این شیوه نسپریم
⚡واعظ! مکن نصیحت شوریدگان، که ما
⚡با خاک کوى دوست، به فردوس ننگریم
🏴🙏 مولاجان، یا علی!⚡ز آن پیشتر که عمر گرانمایه بگذرد
⚡بگذار تا مقابل روى تو بگذریم
⚡از جرعه تو خاک زمین قدر لعل یافت
⚡بیچاره ما که پیش تو از خاک کمتریم
🌷 و شرط دوستىِ شما اینست «که جز ره این شیوه نسپریم» و از عشق تو زنده بهحق باشیم:⚡هرگزم مهر تو از لوحِ دل و جان نرود
⚡هرگز از یادِ من آن سَرْوِ خرامان نرود
⚡آنچنان مهر توام در دل و جان جاى گرفت
⚡که گرم سر برود، مهر تو از جان نرود
⚡در ازل بست دلم با سر زلفت پیوند
⚡تا ابد سر نکشد، وز سر پیمان نرود
🏴❤️ مرا دریاب مولاجان⚡هر که را با خطِ سبزت، سَرِ سودا باشد
⚡پاى از این دایره، بیرون ننهد تا باشد
⚡در قیامت، که سر از خاکِ لَحَد برگیرم
⚡داغِ سوداى تواَم، سِرِّ سویدا باشد
🏴🔸آقاجانم، یا امیرالمؤمنین، سوداى عشقت سراپاى وجودم را فرا گرفته و به غم دیدارت مبتلا ساخته، به تو پناهنده مى گردم، مرا در کنف عنایتت پذیرا باش و به دیدارت نایل ساز:
⚡غمش تا در دلم مأوى گرفتهست
⚡سرم چون زلف او سودا گرفتهست
⚡لب چون آتشش آب حیاتست
⚡از آن آب آتشی در ما گرفتهست
⚡هماىِ همّتم عمرى است کز جان
⚡هواىِ آن قد و بالا گرفتهست
⚡شدم عاشق به بالاىِ بلندش
⚡که کار عاشقان بالا گرفتهست
⚡ز دریای دو چشمم گوهر اشک
⚡جهان در لؤلؤ لالا گرفتهست
⚡حدیث حافظ ای سرو سمنبوی
⚡به وصف قد تو بالا گرفتهست
🏴⚡طریق مرتضی ایمان کل دان
⚡وزو هر دم کتاب عاشقان خوان⚡هر آنکس را که حیدر شد امامش
⚡همه اسرار معنی شد تمامش
⚡هر آنکس را که حیدر جام دارد
⚡در او مستی حقّ آرام دارد
⚡هر آنکس را که حیدر حقّ نماید
⚡درخت دید از ذاتش برآید
⚡بگوید سرّ اسرارت به هر کو
⚡برآرد نعرهٔ یاهو و من هو
⚡ورای ذکر تو ذکری ندارم
⚡ورای فکر تو فکری ندارم
⚡توئی مَظهر نمای کلّ مَظهر
⚡توئی اندر وجودِ من منوّر
🏴
⚡تویی قبله و کعبه، مرکز عین
⚡همه محو تو اَند ای مردم عین ⚡تویی آن نقطهی وحدت به پرگار
⚡همه اندر طوافت، عاشق یار
🏴⚡هر شئ به آن نقطهی چشمان تو محتاج
⚡چون چشمهی فیض است همان نقطهی ذاتت⚡آن خال سیاه تو شدست نقطهی چشمان
⚡چون محو شده نور در آن نقطهی ذاتت
⚡از محو شدن در خُم چشمان تو مستم
⚡فانی شدم از خویش در آن نقطهی ذاتت
🏴🙏فانیام در عَینِ علی، در مردمک سیاهِ چَشمِ «علیّ»!«دلم ز نرگسِ ساقى، امان نخواست به جان»
⚡چشمان سیاه و جمال جذّاب و دلآرای دوست، چون خواست به کُشتن من اقدام نماید و فانىام سازد، امان نخواستمش؛ زیرا از بىپروایى او در فانی و کشتهی عشق نمودن عشّاقش آگاه بودم و آن منتهاى آرزوى من بود؛ زیرا:
⚡هر دَمَش با من دلسوخته لطفى دگرست
⚡این گدا بین، که چه شایستهی اِنعام افتاد
⚡زیر شمشیر غمش رقصکنان باید رفت
⚡کآنکه شد کشتهی او، نیک سر انجام افتاد
والسلام
🔹(تضمینی از شرح علامه طباطبایی بر اشعار حافظ در «جمال آفتاب»؛و اشعاری از عطار و این بنده)
🏴شرح
#شعر#عشق #عرفان#عشق_الهی #امام_شناسی(«سُبحانَ الَّذي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيءٍ، بِعَلیّ» = 1852 = «آن چه او ریخت به پیمانه ما، نوشیدیم» = «لطیفهایست نهانی که عشق از او خیزد» = «دلم ز نرگسِ ساقى، امان نخواست به جان»)
🔸@SalehiBooks@Salehi786