🔶بسم الله
#سوال_واصله#سوال:
سلام علیکم و رحمة الله. سوالی داشتم از مبحث برهان صدیقین، اینکه خداوند هستی بخش است و ظرفیت (که به معنی محدودیت است) از جانب مخلوقات است، برایم حل نمی شود!
مگر موجودات از خود چیزی دارند که ظرفیت از خودشان باشد؟مگر فقر محض نیستند؟ ظرفیت را از کجا اورده اند؟
خودشان که نبوده اند تا که ظرفیت داشته باشند!
اینکه میگویند «ماجعل الله المشمشةَ مشمشة، بل اوجدها» (خداوند جعل حد کشمشی بر کشمش نکرده بلکه او را وجود و هستی بخشیده)، این را نمیفهمم،
مشمشه، قبل از ایجاد نبوده است،چه کسی این وجود و هستی را به او داده؟!!!
🔶#پاسخ:
سلام و رحمت خدا بر شما
🔻 #اول اینکه، در رابطه با فهم فاعلیت الهی، باید ابتدا از حصار مفاهیم زمانی بیرون بیاییم. قبل و بعد و گذشته و آینده و... همه ناشی از محدودیت های ادراکی و خلقی ماست که میخواهیم همه چیز را در حصار مفاهیم وجه خلقی و زمانی بفهمیم. در حالی که این حدود در حریم وجه اللهی فانی است، و در ماعندالله هیچ حدی از این حدود راه ندارد
🔻اینکه میفرمایید "مشمشه ،قبل از ایجاد نبوده است،چه کسی این وجود و هستی را به او داده؟!!! "
در رابطه خدا با مخلوقاتش قبل و بعد زمانی راه ندارد، چون در آن رابطه اصلا زمان معنا ندارد
🔶🔻 #دوم اینکه، در این تفکر کنید که فعل خدا
#واحد است (وَ مَآ أَمْرُنَآ إِلَّا وَاحِدَةٌ -قمر، ۵۰-)
و کل هستی باهم یک «فعل واحد» است (همه یک فعل است و تعددی در کار نیست که باب مقایسه باز شود)
🔻کل هستی یک «امکان محض» است، و خدا که فعلش یک «فعلیت محض» است به کل هستی یکجا فعلیت میدهد.
حال نحوه ی فعلیت این هستی به نحوی است که یک «کلِّ واحد» است، و در نظامی سیستمی و ارگانیک و پیوسته به هم، هر بخش هستی به نحوی از این حیات واحد را در چرخه هستی به نمایش میگذارد، و هر جزئی در ارتباط با آن کل و ارتباط مستقیمش با آن روحِ واحد معنا میشود (که فعلیت کل اجزاء به آن است)
⚠️با تفکر در مثال ارتباط روح با قوا و أعضاء بدن، این مساله بهتر فهم میشود
🔻خدا به چشم، وجود بخشیده، فعلیت محضی که با یک فعلش در روح به او داده، و روح در هر صحنه و موقعیت به حسب امکانی که ذاتی آن موقعیت در نظام کل بدن است، ظهور مینماید (امکان ذاتی هر عضو در رابطه ی آن جزء با کلش معنا میشود، نه یک چیز مستقل که خودش به خودی خود اقتضاء خاص آن شکلی داشته باشد)
🔻و هیچ عضوی هم محروم از ارتباط مستقیم با روح نیست، و اصلا وجود و حدودش به ظهور روح در ظرفیت و قابلیت و موقعیت او نمایان شده است.
پس، هیچ تفاوتی میان اعضاء در ارتباطشان با روح نیست؛ همه یک ارتباط مستقیم و کامل با روح دارند، ولو شکل ظهور و فعلیت و نقش و ماموریتشان متفاوت باهم است.
🔻هیچ مخلوقی بخاطر ماهیت یا حدود خلقی اش در محرومیت از ارتباط با خدا نیست.
مثلا چشم در رابطه با خدا، محصور در حدود خلقی و شکل چشمی نیست، بلکه بواسطه ارتباط مستقیم با تمامیت روح به حق وصل است (تمامیت روح، یعنی همه ی من همه جا هست، و همه ی من در چشم حاضر است، و همان آن همه ی من در گوش هم حاضر است و...).
پس چشم هم در ارتباط با حق به فعلیت محض و نور مطلق الهی وصل است، و حدود خلقی او دخلی به حضور تام حق در او ندارد.
🔻وجود بسیط است، در نتیجه، وجود هرجایی که پا میگذارد همه اش حاضر است، و هرجایی وجود هست تمام لشگر وجود حاضر است که امرش واحد است به حضور فعلیت محضش، و آنچه که در ظاهر وجه خلقی موجودات نمایان است نقشی از ظهور آن حقیقت واحد در این نظام کل و بهم پیوسته است، که هر خلقی بنا به ظهور اسمائیش، ماموریت خاصی را در بروز حق دارد.
🌻ما نبودیم و تقاضامان نبود
🌻لطف تو ناگفتهٔ ما میشنود
(مولوی)
🔻ناگفته ی ما همان حدود ذاتی موقعیت امکانی ما در کل هستی است که او شنیده و اجابت نموده است
امکان ذاتی
#ناگفته است و نیست، و در عین حال ناگفته ایست شنیدنی، که حظّی از وجود را طلب میکند و در علم حق مورد توجه حق است که خلق میشود
قرآن میفرماید :
✨قَالَ رَبُّنَا الَّذِيٓ أَعْطَىٰ كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَىٰ
✨ (طه، ۵۰)
هم به هر طلب و امکانی که حظّی از وجود را طلب میکند خلعت وجود میپوشاند و خلقش میکند (در قوس نزول) ، و هم او را به کمال خلقتش و راهیابیش به محضر حق هدایتش مینماید (در قوس صعود)
🔶💐دست نقاش زبر دست را ببینید که لحظه به لحظه دارد حضور خویش را نمایش میدهد در لحظه به لحظه صورتگریش
او آنچنان سریع در نقش جمال نقش هایش هست که دست نقاش پیدا نیست، و فقط نقشها به ظاهر پیداست
🌷یا چنان آوازخوش عشق و نغمه های حکیمانه اش در گوشهاست، که گویی خواننده پنهان است و فقط آوازها پیداست
❤️مطرب عشق مینوازد ساز
عاشقی کو؟ که بشنود آواز
هر نفس پردهای دیگر ساز
هر زمان زخمهای کند آغاز
✨همه عالم صدای نغمه ی اوست
✨✨که شنید این چنین صدای دراز؟
✨راز او از جهان برون افتاد
خود صدا کی نگاه دارد راز؟